ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جلد هشتم‏ (7) سوره اعراف در مكه نازل شده و 206 آيه دارد سوره الأعراف (7): آيات 1 تا 9 اشاره به عهدى كه خدا از آدميان گرفته، و ساير معارفى كه در سوره اعراف آورده شده است‏ مكلف بودن مشركين به توحيد خداى تعالى و مسئول بودن آنان نسبت به ايمان و عمل صالح‏ [مراد از" وزن" و" ميزان" اعمال‏] اشاره به اينكه ممكن است هر يك از اعمال، و احدى براى سنجش داشته باشد و بيان معناى جمله:" وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ" اقوالى كه در مورد معناى جمله:" وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ" گفته شده است‏ موارد از" موازين" و معناى" ثقل موازين" در جمله:" فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ" معناى وزن اعمال در روز قيامت، تطبيق اعمال است بر حق و براى هر كدام از اعمال انسان ميزانى است‏ روايتى در بيان مراد از وزن اعمال كه مى‏گويد عمل صفت كارى است كه انجام مى‏شود و قابل توزين (اصطلاحى) نيست و خدا جاهل نيست و احتياج به توزين اشياء ندارد [سوره الأعراف (7): آيات 10 تا 25] معناى تمكين انسان در زمين در جمله:" وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ" سجده ملائكه براى جميع بنى آدم و براى عالم بشريت بوده است‏ بيان اينكه خلقت آدم در حقيقت، خلقت جميع بشر بوده است و اشاره به اقوال ديگرى كه در توجيه نسبت دادن خلقت آدم به همگان گفته شده است‏ ابليس با ملائكه بوده و فرقى با آنان نداشته و او و همه فرشتگان در مقامى قرار داشتند كه آن مقام مامور به سجده شده است‏ بيان اينكه مراد از امتثال و تمرد در امر ملائكه به سجود براى آدم و تمرد ابليس، امور تكوينى است‏ باز گشت تمامى معاصى به تكبر است و ابليس با استدلال به برترى خود بر آدم و مستقل ديدن خود، نافرمانى كرد ملاك برترى در تكوينيات بستگى دارد به بيشتر بودن عنايت الهى و استدلال ابليس به برترى آتش غلط بوده است‏ وجوب امتثال امر الهى از جهت اينست كه امر، امر او است و دائر مدار مصالح و جهات خير نيست‏ [توضيح در مورد اينكه امر ملائكه به سجده امرى تكوينى بوده است‏] كبريا خاص خداى سبحان است و تكبر از او پسنديده است و از غير او كه از خود جز فقر چيزى ندارند مذموم است‏ مقصود از پيش رو، پشت سر، سمت راست و چپ، كه شيطان گفته است از اين چهار سو به سراغ بندگان خدا مى‏رود مراد از" مخلصين" و" شاكرين" كه شيطان نمى‏تواند ايشان را بفريبد و اشاره به طريقه گمراه كردن شيطان‏ [مراد از جمله" إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ" در خطاب به آدم و حوا] گفتارى در باره شيطان و عمل او [اشاره به اهمال و قصور مفسرين در بحث از شيطان و شناختن او] چند مطلب كه بايد در بحث از مساله شيطان و حقائق دينى و تكوينى مربوط به آن بيان شود اگر شيطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود و صراط مستقيمى فرض نمى‏شد. آيات مربوط به داستان سجده آدم تصويرى است از روابط بين نوع انسانى و نوع ملائكه و ابليس‏ قلمرو اغوا و اضلال شيطان، ادراك انسانى و ابزار كار او عواطف و احساسات بشرى است‏ تصرفات ابليس در ادراك انسان تصرف طولى است نه عرضى و با استقلال انسان در كارهايش منافاتى ندارد [ولايت شيطان بر آدميان در ظلم و گناه و ولايت ملائكه بر آدميان در اطاعت و عبادت‏] بعضى از لشكريان ابليس از جنس بشرند [خلاصه بحث در باره شيطان و وسوسه اندازى او] در آفريدن خلايق و مخصوصا كفارى كه نتيجه خلقتشان خلود در آتش است چه حكمتى است؟ با اينكه تكليف بندگان براى خداى تعالى نفع و ضررى ندارد چرا خدا بندگان را مكلف ساخته است؟ چرا خداوند انسان را بدون اينكه مكلف نمايد كامل نساخت و چرا او را كامل نيافريد؟ تكليف ابليس و ملائكه به سجده بر آدم براى چه بود و لعن و عقاب ابليس بعد از نافرمانى چرا؟ بيان و توضيح جمله:" لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ" از نظر فلسفه و برهان و وحى‏ اشاره به ابحاث ممتد متكلمان اشاعره و معتزله در باره افعال خدا و توضيح مسئول نبودن خداوند و بيان يك حقيقت كه روشن كننده مطلب است‏ تقسيم علوم و مدركات انسان به: علوم كاشف از خارج و علوم اعتبارى و ذهنى‏ تمام علوم و احكام، بر فعل خداى تعالى اعتماد دارد زيرا به عالم خارج كه عالم صنع و فعل خدا است باز مى‏گردند عقل نظرى را حاكم بر خدا كردن (عقيده معتزله) خدا را محدود و معلول دانستن است، همانطور كه بى اعتبار دانستن عقل در تشخيص افعال خدا (عقيده اشاعره) به بى اعتبارى حكم عقل به وجود صانع منتهى مى‏شود جريان احكام عقل عملى در افعال خداى تعالى‏ با اينكه عقل ما به كنه ذات و صفات خدا نمى‏تواند احاطه يابد، عقل نظرى در تشخيص‏هاى خود در باره معارف مربوط به خدا مصيب است‏ افعال خداوند معلل به اغراض است. عقل مى‏تواند در احكام تشريعى در پى جستجوى مصالح و مفاسد بر آيد آياتى كه جريان عقل نظرى و عقل عملى را در ناحيه پروردگار تاييد مى‏كند رد اينكه ملائكه و شياطين به تغيير ذات خود قدرت داشته باشند و به صور مختلفه در آيند دو دسته روايات مربوط به تصرفات ابليس و كيفيت تصرف او در شعور آدمى‏ سوره الأعراف (7): آيات 26 تا 36 اشاره به اينكه جميع موجودات و آثار و اعمال طبيعى و اختيارى آنها منتهى به ذات پروردگارند مراد از" لباس تقوى" و بهتر بودن لباس تقوى از لباس ظاهر بيان ولايت شيطان بر غير مؤمنين و اشاره به اينكه بيرون آوردن لباس آدم و حوا در بهشت تمثيلى است از در آوردن لباس تقوى از اندام همه آدميان توسط شيطان‏ آنچه در مورد مراد از" فاحشه" در:" إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا ..." گفته شده است‏ معناى" قسط" وجوهى كه در معناى جمله:" أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ" گفته شده است‏ معناى جمله:" كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ" وجوه ديگرى كه در معناى جمله فوق محتمل است‏ اگر انسان به جايى برسد كه باطل را حق بپندارد، اميدى به رستگارى و هدايت يافتن او نيست‏ اختلاف مفسرين در بيان ارتباط جمله:" كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ..." با آيات قبل از آن‏ چرا خداوند به ضروريات زندگى از قبيل لباس پوشيدن و خود را آراستن امر نموده است؟ بيان آيات‏ معناى" فواحش"،" اثم" و" بغى" و اشاره به اينكه امم و جوامع بشرى هم مانند افراد عمر و اجل معينى دارند چند روايت در باره:" لِباسُ التَّقْوى‏" در آيه شريفه‏ روايتى كه مى‏گويد فاحشه‏اى كه مى‏گفتند خدا به آن امر كرده است، ادعاى لزوم اطاعت از زمامداران جائر است‏ چند روايت در مورد دروغ بستن به خداى تعالى‏ رواياتى در ذيل جمله:" وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ" رواياتى در ذيل جمله:" خُذُوا زِينَتَكُمْ ..." و" قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ ..." پيرامون استفاده از نعمت‏هاى الهى‏ روايتى در معناى:" اسراف" و" اقتار" چند روايت در بيان مراد از فواحش ظاهر و باطن‏ بررسى آيات و رواياتى كه ذاتى بودن سعادت و شقاوت را مى‏رسانند و بيان اينكه قضاى الهى در آغاز خلقت در باره سعادت و شقاوت انسان‏ها مشروط به عمل اختيارى آنان است‏ بررسى رواياتى كه به خلقت انسان‏ها از طينت‏هاى مختلف دلالت دارند و بيان مراد آن روايات‏ سعادت و شقاوت آدمى، به نحو اقتضاء نه عليت، ارتباط مستقيمى با آب و گل (مواد اصلى) او دارد وجه دقيق‏ترى در بيان روايات گذشته‏ بررسى رواياتى كه مى‏گويند خلقت انسان منتهى به آب گوار و آب تلخ و شور است‏ بررسى رواياتى كه به انتقال حسنات اشقياء به نامه اعمال سعداء و انتقال سيئات سعداء به نامه عمل اشقياء دلالت دارند توضيح اينكه جميع حسنات از هر كس سر بزند، در حقيقت عمل كسانى است كه محسن و سعيدند و جميع سيئات نيز از هر كس صادر شود عمل كسانى است كه ذاتا بد كار و شقى هستند وجه استشهاد در روايت به آيه:" لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ" براى اينكه نقل حسنات سعداء به اشقيا و به عكس، ظلم و خلاف عدل نيست‏ اختصاص حسنات به ذوات طيبه و اختصاص سيئات به ذوات خبيثه از جهت روابط تكوينى و خارجى است و معناى آن استغناء از خداى سبحان در ابراز اثر نيست‏ سوره الأعراف (7): آيات 37 تا 53 مراد از افتراء بر خدا به كذب در آيه" فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ ..." شرك ورزيدن به خدا و انكار توحيد است‏ مشاجره و گفتگوى دوزخيان با يكديگر جمله:" لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها" مفيد رفع نگرانى از عدم قدرت بر انجام دادن جميع اعمال صالح است‏ معناى" غل" و اشاره به اينكه غل از بزرگترين ناملايمات است‏ توضيحى در مورد تعبير به اينكه مؤمنين بهشت را به ارث مى‏برند وجه اختلاف تعبير در" وَعَدَنا رَبُّنا" و" وَعَدَ رَبُّكُمْ" در آيه شريفه‏ اشاره به نفوذ حكم و امر انسان در قيامت‏ معناى" اعراف" و مراد از آن در آيه شريفه‏ رجال اعراف از طايفه جن يا ملك نيستند مراد از رجال اعراف، مستضعفين نيستند اصحاب اعراف از جنس بشر هستند و خصوصياتى كه براى آنان ذكر شده با جمله:" وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ" منافات ندارد اشاره به اقوال متعددى كه در باره معناى اعراف و مراد از اصحاب اعراف گفته شده است‏ روايتى كه آلوسى در باره مراد از رجال اعراف نقل كرده و صاحب المنار آن را بى اعتبار دانسته است‏ سخن ما با صاحب المنار كه با مقايسه مسائل قيامت با نظام جارى در دنيا روايت مذكور را مردود دانسته است‏ دلالت جمله:" الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً" بر اينكه انسان ناچار از تدين به دين است‏ روايتى از پيغمبر اكرم (ص) در باره كيفيت مرگ مؤمن و كافر رواياتى در اين باره كه مراد از" مؤذن" در" فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ ..." على عليه السلام مى‏باشد مؤذن بودن على عليه السلام و اعلام حكم خداوند توسط او در آخرت از فضائل آن حضرت به حساب مى‏آيد رواياتى در باره اصحاب اعراف‏ اشكال وارد بر رواياتى كه اصحاب اعراف را به كسانى كه داراى حسنات و سيئات مساوى هستند تفسير مى‏كنند چند روايت در مورد اينكه ائمه اهل بيت عليهم السلام اصحاب اعراف هستند سوره الأعراف (7): آيات 54 تا 58 معناى" عرش" و مراد از" عرش خدا" و تشبيه و تنظير عرش خدا به كرسى‏هاى حكومتى‏ مرحله و مقامى كه در عالم كون زمام جميع حوادث و اسباب آنها و ترتيب سلسله علل بدانجا منتهى مى‏شود" عرش" ناميده مى‏شود معنى و مراد از" خلق" و" امر" در:" لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ" فرق بين" خلق" و" امر" گفتارى پيرامون معناى عرش‏ اقول مختلف در باره معناى" عرش" اگر چه تعبير" استواء رحمن بر عرش" تمثيل است ولى مبين حقيقتى نيز مى‏باشد كه عبارت است از مقامى كه زمام جميع امور منتهى بدان است‏ عموميت تدبير و اراده خداوند و نفى هر مدبر ديگرى‏ بيان آيات دو وجه در معناى:" ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً" روش تفسيرى صحابه و تابعين، سكوت در مورد معارف قرآنى از قبيل مساله عرش و كرسى بوده است و فقط مولى على و ديگر ائمه معصومين عليهم السلام متعرض اين حقائق شده‏اند جواب امام على (عليه السلام) به سؤالات جاثليق در مورد عرش و ... و توضيح برخى فقرات آن‏ روايتى ديگر از امام صادق (عليه السلام) در باره معناى عرش و كرسى و شرح آن روايت‏ دو روايت در جواب سؤال در باره فاصله زمين و عرش‏ چند روايت در مورد حاملين عرش‏ سوره الأعراف (7): آيات 59 تا 64 سوره الأعراف (7): آيات 65 تا 72 جواب مؤدبانه هود (ع) به قومش كه او را سفيه خوانده بودند و اشاره به اينكه قوم هود داراى تمدن بوده‏اند احتجاج هود عليه السلام با قوم خود در رد مسلك بت پرستى آنان‏ سوره الأعراف (7): آيات 73 تا 79 فقط مستضعفين از قوم صالح (ع) به وى ايمان آورده بودند سوره الأعراف (7): آيات 80 تا 84 سوره الأعراف (7): آيات 85 تا 93 تعاليم شعيب (ع) به قوم خود اشاره به اينكه ازدياد نسل از نعمت‏هاى الهى و از پايه‏هاى تكامل بشر است‏ امر به شكيبايى در برابر كفر كافران، تعليم ديگر شعيب عليه السلام بوده است‏ اشتباه يك مفسر كه جمله:" إِنْ عُدْنا فِي مِلَّتِكُمْ" را دليل بر مشرك بودن شعيب (ع) قبل از نبوتش گرفته است‏ سوره الأعراف (7): آيات 94 تا 102 آثار خارجى گناهان و بيان اينكه ايمان و تقوى معيار و مدار نزول نعمت، و بى ايمانى و گناه منشا نقمت براى آدميان است‏ جواب به كسانى كه اعتقاد به تاثير بد كارى‏ها در پيدايش بلايا و مصائب را معلول جهل و عقب افتادگى علمى پنداشته‏اند و بيان اينكه انسان نمى‏تواند بر نظام كون و نواميس طبيعت مسلط شود سنت ابتلاء به سختى‏ها (باساء و ضراء) و سنت عطاء نعمت، دو سنت الهى براى آزمايش امت‏ها است. مكر خدا به عنوان مجازات صحيح و مكر ابتدايى از خداوند ممتنع است‏ چند وجه از وجوهى كه در معناى آيه:" أَ وَ لَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ ..." گفته شده است‏ تفسير و شرح آيه شريفه:" تِلْكَ الْقُرى‏ نَقُصُّ عَلَيْكَ ..." اقوال متعدد ديگرى كه در تفسير آيه فوق گفته شده است‏ سوره الأعراف (7): آيات 103 تا 126 كلمه" فرعون" لقب پادشاهان مصر بوده‏ گفتگوى موسى (عليه السلام) با فرعون‏ تبديل عصاى موسى (ع) به اژدها و بيضاء گشتن دست آن حضرت‏ احضار ساحران، عكس العمل فرعون و فرعونيان در برابر موسى عليه السلام‏ معارضه ساحران با موسى (ع) و تسليم شدنشان در برابر آن حضرت‏ فرعون بعد از ايمان آوردن ساحران آنان را به توطئه و تبانى قبلى با موسى (ع) متهم و آنان را تهديد مى‏كند پاسخ سحره به تهديدات فرعون: إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ ... سوره الأعراف (7): آيات 127 تا 137 فرعون، هم مدعى خدايى بوده و هم خدايانى را مى‏پرستيده است‏ سخن فخر رازى در باره معتقدات فرعون و اشكالى كه بر آن وارد است‏ تحريك و تشويق موسى (ع) بنى اسرائيل را به قيام عليه فرعون و استعانت از خدا و صبر در برابر شدائد مبارزه‏ شكوه بنى اسرائيل نزد موسى (ع) و جواب موسى (ع) به ايشان‏ مبتلا نمودن خداوند فرعونيان را به قحطى و تفال بد آنان در باره موسى (عليه السلام) نزول عذاب‏هاى متعدد بر قوم فرعون، به تفصيل و در زمان‏هاى مناسب‏ عهد شكنى قوم فرعون بعد از بر داشته شدن عذاب از آنان‏ سوره الأعراف (7): آيات 138 تا 154 اشاره به اينكه بنى اسرائيل مردمى مادى و حس‏گرا و تحت تاثير مرام بت پرستى قبطيان بوده‏اند برهانى كوتاه و لطيف در بيان مصنوع نبودن خداى تعالى‏ مواعده خداوند با موسى (ع) مراد از خطاب موسى (ع) به هارون:" وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ" مراد از رؤيت در درخواست موسى (ع):" رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ" و در آيات مشابه ديگر، علم ضرورى است‏ حقيقت علم ضرورى كه از آن به رؤيت تعبير مى‏شود در مواردى كه تعبير" رؤيت خدا" آمده است خصوصياتى ذكر شده كه مراد از رؤيت را مى‏رساند علم ضرورى مخصوص به خداى تعالى، حقيقتى است كه قرآن پرده از آن برداشته است‏ نفى رؤيت خدا" لن ترانى" مربوط به دنيا است و معناى نفى رؤيت نفى طاقت و قدرت بر آن است‏ مراد از تكلم خدا با موسى (ع) و چگونگى آن‏ مقصود از جمله:" سَأُرِيكُمْ دارَ الْفاسِقِينَ" در آيه شريفه و وجوهى كه در معناى آن گفته شده است‏ وجه تقييد تكبر و امثال آن به" بِغَيْرِ الْحَقِّ" حبط عمل و بى اجر بودن آن، خود يك نحو كيفر است و عقاب بر معصيت مشروط به عمل منافى اطاعت نيست‏ اشاره به ماجراى گوساله پرستيدن بنى اسرائيل‏ معناى جمله:" وَ لَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ ..." در آيه شريفه‏ معناى جمله:" أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ" رفتار تند موسى (ع) با هارون (ع) بعد از باز گشتن به سوى بنى اسرائيل و مواجه شدن با گوساله پرستى آنان‏ توضيح در مورد رفتار موسى (ع) با برادر و وجوهى كه در اين باره گفته شده و اشاره به اينكه اشتباه در امورى كه به حكم الهى مربوط نيست از امور زندگى، با عصمت منافات ندارد چرا با اينكه موسى (ع) قبل از باز گشت از ميقات از گوساله پرستى بنى اسرائيل خبر داشته غضبناك نشد؟ دو روايت در مورد تقاضاى موسى (ع) رؤيت خداوند را گفتگوها و مشاجرات علماء و اهل بحث اشاعره و معتزله در باره در خواست رؤيت توسط موسى (ع) بيان ضعف روايتى كه مى‏گويد موسى (ع) از زبان قومش تقاضاى رؤيت كرد تجلى خداى تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است ولى كسى و چيزى تاب تحمل آن را ندارد رواياتى ديگر در مورد تقاضاى رؤيت، تجلى براى جبل، ضعقه موسى، دك جبل و ... اصطلاح" ظل" و" ظلال" در لسان اهل بيت عليهم السلام‏ همانطور كه مقصود از رؤيت، ديدن به چشم نيست، مقصود ايمان قلبى از راه استدلال هم نيست‏ چند روايت در باره حجاب بين خدا و خلق‏ روايتى از امام صادق (ع) در باره معرفت به خدا توضيح اينكه خداوند به ذات خود شناخته مى‏شود و انحصار معرفت به خدا در فكر و استدلال، خود جهل به خدا و شرك خفى به او است‏ در علم به هر چيزى نخست علم به آفريدگار آن حاصل مى‏شود و محال است كه خداى تعالى شناخته نشود توضيح فقرات ديگرى از روايت كه معرفت با واسطه به خدا را شرك دانسته است‏ سوره الأعراف (7): آيات 155 تا 160 انتخاب هفتاد نفر از بنى اسرائيل و حضور آنان در ميقات و نزول رجفه، جزئى از داستان ميقات و نزول تورات است‏ سخن صاحب المنار مبنى بر اينكه داستان هفتاد نفر غير داستان ميقات موسى (ع) است‏ اشكال بر كلام صاحب المنار و اشاره به روش قرآن در نقل داستان‏ها و اشاره به اينكه عذاب در برابر خود عمل نيست، بلكه در مقابل لازمه عمل و قول است‏ بيان اينكه رحمت خدا عام و عذاب او خاص است‏ اشاره به دو قسم رحمت براى خداى تعالى: رحمت عام و رحمت خاص‏ آيه:" فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ ..." استجابت و تقييد دعاى موسى (ع) را مى‏رساند معناى" اصر" در" وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ" امر به معروف، نهى از منكر، تحليل حلائل، تحريم خبائث، و بر داشتن تكاليف شاقه، از مختصات اسلام است‏ كامل و جامع بودن اسلام، خود دليلى است مستقل بر حقانيت آن‏ وجوهى كه در معناى جمله:" انزل معه" و علت تعديه كلمه:" انزل" با" مع" گفته شده است‏ عموميت و شمول رسالت پيغمبر اكرم اسلام (ص) و استدلال براى رفع استيحاش يهود و مردم غير عرب از بعثت آن حضرت‏ مراد از" هدايت" و" امت" در:" وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ" معناى" اسباط" و اشاره به آيات و معجزاتى كه از موسى (ع) در سوره اعراف آمده است‏ چند روايت در مورد داستان هفتاد نفر بر گزيدگان موسى (ع) براى حضور در ميقات‏ بيان ضعف آن روايات‏ رواياتى در باره رحمت واسعه خداى تعالى‏ اهميت و ارزش بيشتر ايمان كسانى كه پيامبر (ص) را نديده به آن حضرت ايمان آورده‏اند منشعب شدن بنى اسرائيل به هفتاد و چند فرقه و ناجيه بودن يكى از آن فرق‏ اشاره به روايات و داستان‏هاى خرافى و مجعولى كه در باره فرقه ناجيه يهود ساخته و پرداخته شده است‏ سوره الأعراف (7): آيات 161 تا 171 جواب دسته‏اى از امت موسى (ع) كه نهى از منكر مى‏كردند به دسته ديگرى كه سكوت پيشه كرده بودند سكوت در برابر فسق و فساد و عدم قطع رابطه با ستمگران، شركت در فسق و ظلم و موجب اشتراك با ظالمين در عذاب مى‏باشد معناى: إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ" اميدوارى به خدا، بدون اضطراب و بيم از گناه و گفتن اينكه خدا ما را مى‏آمرزد (سَيُغْفَرُ لَنا) اميد صادق نيست‏ توضيحى در باره رابطه دين و فطرت بشر و اصلاح شؤون زندگى بشر دين، بشر را جز به اصلاح اعمال و شؤونش دعوت نمى‏كند روايتى در باره نافرمانى قومى از اهل" ايله" در مورد تحريم صيد ماهى در روز شنبه و مسخ شدنشان به صورت ميمون‏ فقط فرقه‏اى كه نهى از منكر كردند از عذاب نجات يافتند و مرتكبين صيد و ساكتين در برابر آنها عذاب شدند چند روايت در مورد قرار گرفتن كوه بر بالاى سر بنى اسرائيل و پذيرفتن آنان تورات را پس از آن‏ سوره الأعراف (7): آيات 172 تا 174 معناى اخذ ذريه بنى آدم از ظهور آنان و گواه گرفتن (اشهاد) آنان بر خودشان‏ اعتراف بنى نوع بشر به ربوبيت خداى سبحان در عالم ذر ناشى از فقر ذاتى انسان به خدا است‏ چند وجه در مورد سؤال و جواب در:" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏" اتمام صحبت خداى تعالى بر بندگان با گواه گرفتن آحاد افراد بشر بر خودشان‏ جواب به اين احتمال كه پدران اصلا اشهاد نشده و تنها ذريه يا بعض ذريه اشهاد شده باشند كلام عده‏اى از مفسرين كه قضيه اشهاد را مربوط به دنيا دانسته‏اند و وجوهى كه در رد عالم ذر آورده‏اند پاسخ به يكا يك اشكال‏هاى منكرين عالم ذر شرح و بيان مثبتين عالم ذر در مورد آن عالم و اشهاد بنى آدم بر خودشان‏ اشكالاتى كه بر آنچه مثبتين عالم ذر از آيه و روايات مربوط به عالم ذر فهميده‏اند وارد است‏ سخن منكرين عالم ذر و بيان عدم سازگارى آن با سياق آيه شريفه‏ عالم ذر، نشاه انسانى متقدم بر نشاه دنيوى است، نه به تقدم زمانى‏ چند روايت صحيحه كه بر وجود عالم ذر دلالت مى‏كنند تواتر معنوى حديث ذر و اشاره به بعض طرق نقل آن در عامه و خاصه‏ سوره الأعراف (7): آيات 175 تا 179 مشيت الهى بر هدايت نكردن مردم ظالم و دلبستگان به زندگى خاكى قرار گرفته است‏ بدون مشيت الهى بر هدايت يا ضلالت كسى، هدايت و ضلالت صورى است و حقيقى نيست‏ توضيح عدم منافات بين آياتى كه دلالت دارند بر اينكه نتيجه خلقت، رحمت است با آيه:" لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ" و آيات مشابه آن‏ توضيحى در باره گمراه‏تر بودن دسته‏اى از مردم، از چهار پايان" أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ" داستانى كه در روح المعانى در باره شان نزول آيات شريفه:" وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي ..." نقل كرده است‏ سوره الأعراف (7): آيات 180 تا 186 اختلاف و انشعاب مردم به دو صنف در باره اسماء و صفات خداى سبحان‏ مراد از" اسماء حسنى" حقيقت بهترين اسم‏ها فقط و فقط از خداى سبحان است‏ معناى جمله:" فَادْعُوهُ بِها" اين است كه خدا را با اعتقاد به اتصاف او به صفات حسنه و معانى جميله عبادت كنيد معناى استدراج در عذاب" و الذين كفروا بآياتنا سنستدرجهم من حيث لا يعلمون" معناى" املاء" در:" وَ أُمْلِي لَهُمْ" و فرق آن با استدراج‏ اشاره به معناى" ملكوت" در عرف قرآن مجيد درك وجود خداى تعالى و فقر همه چيز به او، نخستين درك و حكم ما است‏ محدود نبودن خداوند و اينكه صفات او عين ذات او است‏ توجيه و تفسير رواياتى كه دلالت مى‏كنند بر اينكه اسم اعظم خدا اسم لفظى است‏ آنچه در مورد اين روايات بايد گفت‏ شرح و تفسير روايتى از امام صادق (عليه السلام) در باره اسماء حسناى خداى تعالى‏ روايات ديگرى در باره اسم اعظم و اسماء حسناى خداوند چند روايت در مورد اينكه در:" وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ" امت چه كسانى هستند؟ چند روايت در باره سنت استدراج و املاء سوره الأعراف (7): آيات 187 تا 188 توضيحى در مورد اينكه قيامت را جز خدا كسى هويدا نمى‏كند و در مورد سنگين بودن قيامت در آسمانها و زمين‏ سبب حقيقى اختصاص علم غيب به خداى تعالى‏ سوره الأعراف (7): آيات 189 تا 198 داستان شريك قائل شدن براى خدا بعد از فرزند دار شدن، مربوط به آدم و حوا نيست بلكه شرح حال نوع بشر است‏ بررسى اين احتمال كه آيات مذكوره در باره آدم و حوا باشد و اشكال وارد بر آن‏ سوره الأعراف (7): آيات 199 تا 206 معناى عفو در:" خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ" معناى" عرف" و" معروف" و" نزغ شيطان" پناه بردن به خدا از شر شيطان‏ امر به ذكر خداى تعالى با" تضرع" و" خيفه" و در صبح و شام‏ قرب به خدا فقط به وسيله ياد و ذكر او حاصل مى‏شود

/ 504