ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

من بر سر آن با شما بحث خواهم كرد، و به شما ايراد خواهم نمود (زيرا شما آن را حرام مى‏دانيد، و مرا به پوشيدن آن ملامت مى‏كنيد) در حالى كه خداى سبحان فرموده:" قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ" و نيز فرموده:" خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ" «1».

و نيز در كافى به سند خود از فضالة بن ايوب نقل كرده كه در تفسير آيه" خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ" فرموده است: در عيد و جمعه «2».

مؤلف: اين روايت را تهذيب از فضاله از عبد اللَّه بن سنان از ابى عبد اللَّه (ع) نقل كرده «3». و به همين مضمون عياشى «4» در تفسير خود و طبرسى در مجمع البيان از ابى جعفر (ع) نقل كرده‏اند «5».

و در كتاب فقيه است كه شخصى از حضرت رضا (ع) پرسيد منظور از زينت در آيه" خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ" چيست؟ حضرت فرمود از آن جمله است شانه زدن قبل از هر نمازى «6».

مؤلف: در اين معنا روايات ديگرى نيز هست.

و در تفسير عياشى از خيثمة بن ابى خيثمة روايت شده كه گفت: حسن بن على (ع) هر وقت مى‏خواست به نماز بايستد بهترين لباس‏هاى خود را مى‏پوشيد.

خدمتش عرض كردند يا بن رسول اللَّه چرا لباس‏هاى خوب خود را در موقع نماز مى‏پوشيد؟

فرمود: خداوند جميل و زيبا است، و هر زيبايى را دوست مى‏دارد و مى‏فرمايد:" خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ"، من نيز خود را براى پروردگارم زينت مى‏دهم و دوست دارم بهترين لباسم را بپوشم«7».

مؤلف: اين حديث از طرق اهل سنت نيز روايت شده است.

و در كافى به سند خود از يونس بن ابراهيم روايت كرده كه گفت: بر ابى عبد اللَّه‏


(1) فروع كافى ج 6 ص 441 ح 6

(2) فروع كافى ج 3 ص 424 ح 8

(3) تهذيب الاحكام‏

(4) تفسير عياشى ج 2 ص 13

(5) مجمع البيان ج

4- 3 ص 412

(6) من لا يحضره الفقيه، ج 1 ص 75 ح 95

(7) تفسير عياشى ج 2 ص 14

/ 504