«1» از همين جهت مؤمنين در مقام اعتراف گفتهاند:" أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا" و بدين وسيله به حقيت جميع خصوصيات و جزئياتى كه خداوند به زبان انبياى كرامش براى آنان از امر معاد بيان كرده اعتراف نمودهاند، و ليكن در سؤال از كفار اسمى از خصوصيات معاد و جزئيات عذابش نبرده و در باره اصل آن پرسيدهاند:" فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا آيا وعده پروردگارتان را حق يافتيد؟" و نگفتند:" فهل وجدتم ما وعدكم ربكم حقا آيا وعدههايى را كه پروردگارتان به شما داده بود حق يافتيد؟" براى اينكه وعدههايى كه خداوند فقط به كفار داده همان خصوصيات عذاب قيامت است نه اصل قيامت، چون اصل قيامت وعدهاى است كه هم به كفار داده و هم به مؤمنين.
به همين بيان اشكالى هم كه بعضىها به آيه كردهاند جواب داده مىشود، و آن اشكال اين است كه: بنا بر آنچه كه در علم كلام به ثبوت رسيده وفاى به وعده پاداش واجب است، نه وفاى به وعده عذاب و كيفر، و با اين حال چرا اين آيه از كفار اعتراف مىگيرد به اينكه آنچه كه در دنيا در باره عقاب و كيفر آخرت وعده داده بود حق بوده؟ اين وقتى صحيح است كه تحقق دادن به آن وعيدها مانند وفاى به وعده خير، لازم باشد و حال آنكه لازم نيست؟ «2» در جواب مىگوييم فرق است بين عقابهاى خصوصى و بين اصل عقاب، آن عقابى كه علماى كلام گفتهاند تنجيزش واجب نيست، عقابهاى خصوصى است كه چون حق خداى تعالى است مىتواند صرفنظر كند، بخلاف ثواب كه حق عامل به عمل صالح است و ابطالش روا نيست و اما اصل عقاب بر گناه و ابطال اساس مجازات بر نافرمانى هيچ متكلمى نمىتواند آن را تجويز كند، زيرا مستلزم ابطال اصل تشريع اديان و اخلال به نظام عام بشرى است.
برخى در توجيه فرق بين" وَعَدَنا رَبُّنا" و بين" وَعَدَ رَبُّكُمْ" گفتهاند: منظور از وعده، در" وعدنا" وعدههايى است كه خداوند فقط به متقين داده، و منظور از آن در" وَعَدَ رَبُّكُمْ" عموم وعدهها و ثواب و عقابهايى است كه به مؤمنين و كفار داده، و معلوم است كه همه اين وعدهها مخصوص كفار نيست تا گفته شود:" وعدكم ربكم" «3».
(1) و روزى كه كفار را عرضه بر آتش نموده از آنها سؤال مىشود آيا اين آتش دوزخ حق نيست؟
مىگويند چرا به پروردگارمان سوگند. سوره احقاف آيه 34
(2) تفسير المنار ج 8 ص 425
(3) روح المعانى ج 8 ص
107- 106