ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
براى روشن شدن اين مطلب ناگزير بايد مملكتى را در نظر بگيريم كه در آن عدهاى از نفوس بشر يا به علت و عاملى از عوامل طبيعى و يا اقتصادى و يا سياسى دور هم جمع شده و در امور خود مستقل و از ساير جوامع متمايز گشتهاند، چون مىبينيم چنين مردمى وقتى مىتوانند به اعمال حياتى خود ادامه داده و هر كدام به قدر وزن اجتماعيش كار كرده، از نتايج كار خود بهرهمند شوند كه وحدت اجتماعىشان محفوظ باشد و به شهادت تجربه قطعى، وقتى اين وحدت محفوظ مىماند و زمانى ممكن است عوامل مختلف و اعمال و خواستههاى متشتت متوجه به يك غرض شود و همه در يك مسير قرار گيرند كه زمام و سر نخ تمامى اين مختلفات در يك جا جمع شده و به دست شخص واحدى سپرده شود كه بتواند با حسن تدبير، حيات جامعه را ادامه دهد، و گر نه در اندك زمانى جامعه متلاشى مىگردد، و لذا مىبينيم جوامع مترقى دنيا اعمال جزئى را تقسيم نموده و زمام هر قسمتى را به يك كرسى و يك اداره مىسپارند، آن گاه آن كرسىها و آن دوائر را نيز به شعبههايى تقسيمبندى نموده، باز زمام شعبه هر قسمتى را به يك كرسى ما فوقى مىدهند، و اين روش را از پايين به بالا ادامه مىدهند تا زمام و سر نخ تمامى شؤون كشور را در يك جا متمركز ساخته آن را به دست شخص واحدى كه در بحث ما صاحب عرش ناميده مىشود بسپارند.اثر عجيب اين وحدت در عين كثرت اين است كه وقتى كه يك امرى از ناحيه صاحب عرش صادر مىشود در كمترين مدت به جميع كرسىهاى مملكتى رسيده و در هر ادارهاى به شكل مناسب به آن اداره متشكل شده، كرسىنشين آن اداره از آن امر درس و دستور مخصوص مناسب با كار خود را مىگيرد، مثلا همين امر در كرسىهاى مربوط به امور مالى به صورت يك تكليف مالى در مىآيد، و در ادارات مربوط به سياست يك دستور سياسى مىشود، و در ارتش صورت يك تكليف دفاعى به خود مىگيرد و همچنين.پس جميع اعمال و ارادات و احكام بيرون از حد و حصرى كه در پهناى مملكت و در بين ميليونها جمعيت جريان دارد پيوسته در كرسىها و ادارات، مجتمع و متمركز شده و آن ادارات نيز در كرسىهاى ما فوق خود متراكم مىشوند تا منتهى به صاحب عرش گردند، آنجا است كه جميع تفاصيل و جزئيات امور جارى در كشور متراكم و متحد مىشود، هم چنان كه اين امر واحد و متمركز در نزد صاحب عرش هر چه از مقام او پايينتر آيد تكثر و انشعابش بيشتر مىشود تا منتهى به اعمال و ارادات اشخاص جامعه گردد.اين مثال را زديم تا خواننده از اين نظام، كه نظامى است اعتبارى و قراردادى، پى به نظام تكوين ببرد، چون اگر در نظام تكوين دقت كنيم، خواهيم ديد كه آن نيز همين طور است،