ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
فلان مؤثر را تقييد مىنمايد.مثلا كسى كه اراده كرده است راهى را طى كند در بين راه ناگهان مىايستد، چون اراده ديگرى كه همان اراده استراحت و رفع خستگى است جلو تاثير اراده اولى را مىگيرد، و اين دو اراده گر چه هر كدام مزاحم ديگرى است، و ليكن در عين حال هر دو اراده فوق را اطاعت مىكنند، و آن اراده فوق است كه اين دو اراده را تنظيم نموده، و براى رسيدن به مقصد، هر كدام را در جاى خود به كار مىبندد، در اين مثالى كه زديم كرسى، در مثل مقام تزاحم آن دو اراده، و عرش، مقام ائتلاف و توافق آن دو است، و معلوم است كه اراده دومى، مقدم بر اولى است، چون اراده دوم تفصيل و ظهور اراده اولى است كه مجمل و باطن است.و اگر اولى كرسى و دومى عرش ناميده شده، براى اين است كه كرسى محل آشكار شدن احكام سلطان به دست عمال و ايادى او است، و در اين مرحله است كه هر يك از كاركنان سلطان، در يكى از شؤون مملكتى مشغول كارند. اينجا است كه گاهى صاحبان كرسى با هم اختلاف نموده در نتيجه حكم يكى بر حكم ديگرى مقدم شده، آن را نسخ مىكند. بر خلاف عرش كه مخصوص خود سلطان است، و احكامش از نسخ و معارضه، محفوظ است، و باطن تمامى ظواهر و اجمال همه تفصيلاتى كه در كرسى بود در آن موجود است.با اين مثالى كه زديم معناى اينكه فرمود:" با اين تفاوت كه كرسى، در ظاهرى غيب است" روشن مىشود، و همچنين اينكه فرمود:" و طلوع هر بديعى از آنجا است" معنايش اين است كه ظهور و وجود همه موجودات بدون سابقه و بدون الگو است، و اينكه فرمود:" و پيدايش همه اشياء از آن در است" معنايش اين است كه اجمال آنچه در عرش است در كرسى به طور تفصيل و به صورت مفرداتى مختلف ظهور مىكند، و اينكه فرمود:" و عرش، همان در باطن است" در برابر اينكه كرسى باب ظاهر است، مىباشد، و بطون و ظهور در هر دو به اعتبار تفرقى است كه در احكام صادر از آن دو به وقوع مىپيوندد، و اينكه فرمود:" در آن يافت مىشود ..."يعنى همه علوم، در صورتى كه تفاصيل اشياء به اجمال آنها بر مىگردد.و گويا مقصود از" علم كيف" علم به خصوصيات صدور هر موجودى از اسباب آن است، و همچنين مقصود از" كون موجودات" تماميت وجود آنها است، هم چنان كه مراد از" عود" و" بدء" اول و آخر وجودات اشياء است." قدر" و" حد" به يك معنا است، الا اينكه قدر عبارت است از حال و مقدار هر چيز فى حد نفسه، و حد عبارت است از حال و مقدار هر چيزى نسبت به چيزهاى ديگر.مقصود از مكان، در آنجا كه فرمود:" و حد و قدر و مكان آنها" نسبت مكانى است.