ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
مشيت و صفت اراده، به يك معنا است، ممكن هم هست بگوييم مراد از مشيت، اصل مشيت و مراد از صفت، اراده خصوصيات آن است.در جمله" و علم الفاظ و حركات و ترك" علم الفاظ به معناى علم به كيفيت دلالت كردن الفاظ بر معانى و ارتباطى است كه طبعا با خارج دارند، چون دلالتهاى وضعى هم بالأخره منتهى به طبع مىشوند، و علم حركات و ترك علم به اعمال و تروك است، از نظر ارتباطى كه عمل و ترك عمل با ذوات خارجى دارند. ممكن هم هست بگوييم مقصود از مجموع" علم الفاظ و علم حركات و ترك" علم به كيفيت، ناشى شدن اوامر و نواهى از اعمال و تروك و ناشى شدن لغات از حقايقى است كه همه از يك منشا سرچشمه گرفته و همه به آن منتهى مىگردند، و بنا بر اين، ترك، عبارت خواهد بود از سكون نسبى در مقابل حركت.ضمير" آن" در جمله" براى اين همسايه كرسيى است كه در آن علم به كيفيات و احوال موجودات است" به عرش، و در جمله" و نيز در آن در ظاهرى بداء ..." به كرسى بر مىگردد، و" بداء" به معناى ظهور و غلبه سببى بر سببى ديگر و ابطال اثر آن است، و به اين معنا بر جميع سببهاى مختلف و متغاير عالم منطبق مىشود.و بنا بر آنچه گذشت، مقصود از جمله" پس عرش و كرسى دو همسايه هستند كه يكى ديگرى را وادار به صرف و اشتقاق مىكند" اين است كه عرش و كرسى دو همسايهاند، بلكه در حقيقت امر واحدى هستند كه بحسب اجمال و تفصيل به دو مرتبه تقسيم و از هم جدا مىشوند، و قضيه صرف و اشتقاق هم از باب مثال ذكر شده، تا معارف دقيق و مبهم را با تشبيه و ضرب المثل براى علماء بيان كرده باشد.و مراد از" دعوى" در جمله" كه علماء بر صدق دعواى آن دو ..." دعواى عرش و كرسى است، يعنى اين مثال براى آن آورده شد تا علماء به آن وسيله بر صدق معارف حقهاى كه به آنان القاء مىشود پى برده و از چگونگى تدبير جارى در عالم و اينكه اين تدبير داراى دو مقام اجمال و تفصيل و ظاهر و باطن است آگاه شوند.مرحوم صدوق در كتاب توحيد به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده كه شخصى از آن جناب از معناى آيه" وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ" سؤال كرد، و آن حضرت در جوابش فرمود: مردم در معناى آن چه مىگويند؟ آن شخص در جواب عرض كرد، مىگويند عرش بر بالاى آب و خداوند بر بالاى عرش قرار دارد. فرمود: اينها به خدا دروغ بستهاند، زيرا معناى حرفشان اين است كه خداوند به صفات مخلوقات متصف بوده و مانند آنها محمول چيزى مىباشد، و اين باطل است، زيرا مستلزم اين است كه چيزى بزرگتر و قوىتر از خداى