ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
آموختند، و اسم رئيس آنان شمعون، و در بعضى ديگر يوحنا، و در بعضى «1» دارد كه رئيس آنان چهار نفر بنام" سابور" و" عازور" و" حط حط" و" مصفى" بودند.و همچنين در باره خود فرعون وارد شده كه اسمش" وليد «2» بن مصعب بن ريان" و از اهالى اصطخر فارس بوده است. و در بعضى «3» از آنها دارد كه وى اهل مصر بوده. و در بعضى «4» دارد كه اين فرعون همان فرعونى بوده كه در زمان يوسف (ع) سلطنت داشته، و چهار صد سال زندگى كرد و يك مو از سر و رويش سفيد نشد.و در بعضى از آنها دارد كه وى «5» از ترس حضرت موسى (ع) شهرها و قلعههاى تو در تو ساخته و خود در ميان آنها متحصن مىشد، و به همين منظور بين اين قلعهها جنگلها و نيزارها غرس كرده و در آن جنگلها شيرهاى درنده جاى داده بود. و پس از آنكه خداوند موسى را به سوى او مبعوث كرد و موسى به شهر خصوصى وى در آمد شيرها در برابرش تبصبص نموده و دم جنبانده و برگشتند، موسى (ع) بهيچ قلعهاى نزديك نمىشد مگر آنكه در قلعه بخودى خود باز مىشد، تا آنكه موسى به قصرى كه فرعون در آن مىزيست وارد شد و در حالى كه لباس پشمينه بر تن و عصاى كذائيش در دست بود بر در خانه وى به انتظار در آمدن دربان نشست، وقتى دربان بيرون آمد موسى به وى گفت: از فرعون جهت من اذن بگير، دربان به وى اعتنايى نكرد. موسى به وى گفت: من فرستاده رب العالمينم. باز اعتنايى نكرد. موسى مدتى به انتظار اذن نشست، تا آنكه در آخر دربان به موسى رو كرد و گفت: آيا رب العالمين كسى غير از تو را نداشت كه به عنوان رسالت نزد فرعون بفرستد؟موسى از شنيدن اين حرف به خشم آمد و با عصا به در خانه فرعون كوفت، ناگهان تمامى حجابهايى كه بين او و فرعون بود كنار رفته چشم فرعون در حالى كه بر تخت خود نشسته بود به او افتاد، لا جرم بانگ بر زد كه موسى را داخل كنيد، موسى بر فرعون در آمد در حالى كه فرعون بر تختى به ارتفاع هشتاد ذراع تكيه زده بود، موسى به وى گفت: من فرستاده رب العالمينم به سوى تو. فرعون گفت: اگر راست مىگويى معجزهاى بياور. موسى عصاى خويش را كه داراى دو شعبه بود به زمين انداخت و بىدرنگ به صورت مارى بزرگ درآمد،