ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" قال" خداى تعالى به موسى فرمود:" لَنْ تَرانِي" تو ابدا مرا نخواهى ديد،" وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ" معلوم مى‏شود كوهى در مقابل موسى (ع) مشهود بوده كه خداى تعالى با لام عهد (الجبل) اشاره به آن نموده،" فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي" به اين كوه نگاه كن كه من اينك خود را براى آن ظاهر مى‏سازم، اگر ديدى تاب ديدار مرا آورد و بر جاى خود استوار بماند، بدانكه تو هم تاب نظر انداختن به من و ديدن مرا دارى،" فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ" و وقتى تجلى كرد و براى كوه ظاهر گرديد" جَعَلَهُ دَكًّا" با تجلى خود آن را درهم كوبيد و در فضا متلاشيش ساخت و پرتابش كرد،" وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً" موسى از هيبت منظره افتاد و از دنيا رفت، و يا بيهوش شد،" فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ" وقتى به هوش آمد گفت: منزهى تو و من در باره درخواستى كه كردم توبه نموده" وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ" و اولين كسى هستم كه در باره ناديدنى بودن تو ايمان آورده‏ام.

اين بود آن معنايى كه از ظاهر الفاظ آيه شريفه استفاده مى‏شود، و دقت در آن اين معنا را افاده مى‏كند كه اگر مساله رؤيت و نظر انداختن را عرضه به فهم عوام و مردم متعارف كنيم بدون درنگ آن را حمل بر رؤيت و نظر انداختن به چشم مى‏كنند، و ليكن اين حمل صحيح نيست، زيرا ما شك نداشته و نخواهيم داشت در اينكه رؤيت عبارت است از اينكه جهاز بينايى بكار بيفتد و از صورت جسم مبصر، صورتى به شكل آن و به رنگ آن برداشته و در ذهن انسان رسم كند، خلاصه اينكه عملى كه ما آن را ديدن مى‏خوانيم عملى است طبيعى و محتاج به ماده جسمى در مبصر و باصر هر دو، و حال آنكه بطور ضرورت و بداهت از روش تعليمى قرآن بر مى‏آيد كه هيچ موجودى بهيچ وجهى از وجوده شباهت به خداى سبحان ندارد، پس از نظر قرآن كريم خداى سبحان جسم و جسمانى نيست، و هيچ مكان، جهت و زمانى او را در خود نمى‏گنجاند، و هيچ صورت و شكلى مانند و مشابه او و لو به وجهى از وجوه يافت نمى‏شود.

و معلوم است كسى كه وضعش اينچنين باشد ابصار و ديدن به آن معنايى كه ما براى آن قائليم به وى متعلق نمى‏شود، و هيچ صورت ذهنيى منطبق با او نمى‏گردد، نه در دنيا و نه در آخرت، پس غرض موسى بن عمران (ع) هم از تقاضايى كه كرد اين نبوده، چون چنين درخواستى لايق مقام رفيع شخصى مثل او كه يكى از پنج پيغمبر اولو العزم است، و موقف خطيرى كه وى داشته با چنين غفلت و جهالتى سازگار نيست. آرى، تمناى اينكه خداوند در عين اينكه منزه از حركت و زمان و مكان و نواقص ماديت است خود را به انسان نشان دهد و به چشم انسان قدرتى دهد كه بتواند او را ببيند به شوخى شبيه‏تر است، تا به يك پيشنهاد جدى.

خلاصه كلام اينكه مگر ممكن است خداوند سببى از اسباب مادى را آن قدر تقويت كند كه با

/ 504