ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
معلوم مىشود كه اگر گناهان نباشد جانها خدا را مىبينند نه چشمها.خداى تعالى در كلام مجيد خود يك قسم ديگر از رؤيت را هم اثبات كرده كه در آن رؤيت، مانند رؤيت مورد بحث حاجتى به عضو بينايى نيست، و آن رؤيتى است كه در آيه شريفه" كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ" «1» و آيه" وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ" «2» ذكر شده، زيرا در تفسير آيه دوم در جلد هفتم ص 240 اين كتاب گفتيم كه مقصود از" ملكوت" باطن اشياء است، نه ظاهر محسوس آنها.پس به وجوهى كه ذكر شد معلوم گرديد كه خداى تعالى در كلام خود رؤيتى را اثبات كرده كه غير از رؤيت بصرى و حسى است، بلكه يك نوع درك و شعورى است كه با آن حقيقت و ذات هر چيزى درك مىشود، بدون اينكه چشم و يا فكر در آن به كار رود، شعورى اثبات كرده كه آدمى با آن شعور بوجود پروردگار خود پى برده معتقد مىشود، غير آن اعتقادى كه از راه فكر و استخدام دليل به وجود پروردگار خود پيدا مىكند، بلكه پروردگار خود را به و جدان و بدون هيچ ستر و پردهاى درك مىكند، و اگر نكند به خاطر اين است كه به خود مشغول شده و دستخوش گناهانى شده است كه ارتكاب نموده، و اين درك نكردن هم غفلت از يك امر موجود و مشهود است نه اينكه علم به كلى از بين رفته باشد. در هيچ جاى از قرآن هم آيهاى كه دلالت كند بر زوال علم ديده نمىشود بلكه همه جا از اين جهل به غفلت تعبير شده كه معنايش اشتغال به علمى ديگر و در نتيجه از ياد بردن او است نه اينكه علم به وجود او به كلى از بين رفته باشد، و اين آن چيزى است كه كلام خداى سبحان آن را بيان نموده و عقل هم با براهين روشن خود، آن را تاييد مىكند و همچنين با روايات وارده از ناحيه مقدسه ائمه اهل بيت (صلوات اللَّه عليهم أجمعين) كه بزودى در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت، صدق ادعاى ما روشن خواهد گرديد- ان شاء اللَّه-.البته بطورى كه از كلام مجيد خداى تعالى استفاده مىشود، اين علم كه از آن به رؤيت و لقاء تعبير شده تنها براى صالحين از بندگانش آنهم در روز قيامت دست مىدهد، هم چنان كه فرمود:" وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ" «3». آرى، قيامت ظرف و مكان چنين تشرفى است،