ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
مىكردند، و اين مشاجره هم چنان ادامه داشت تا آنكه با از بين رفتن فرقه معتزله بدست آل ايوب سر و صداى آن خوابيد.اين فرقه بر مدعاى خود- خداوند نه در دنيا ديده مىشود و نه در آخرت- به آيه" لن ترانى" و ساير ادله عقليه و نقليه عدم امكان رؤيت بصرى استدلال مىكردند، و آيات و رواياتى را كه دلالت بر امكان آن دارند تاويل مىكردند.و اما اشاعره- عمده چيزى كه اين طايفه به آن استدلال مىكردند تنظير در جمله" وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي"، و نيز آيات و رواياتى كه دلالت دارند بر امكان رؤيت در آخرت، اين طايفه نيز روايات و آيات داله بر عدم امكان را تاويل مىكردند، هم چنان كه در ساير مسائل كلامى همين روش را معمول مىداشتند، البته بغير از آيات و روايات مزبور، گاه گاهى به ادله ديگرى نيز تمسك مىجستند از آن جمله مىگفتند: هيچ دليلى در دست نيست كه دلالت بر انحصار رؤيت بصرى در جسمانيات كند و بنا بر اين چه مانعى دارد بگوييم رؤيت بصرى به امور غير مادى نيز تعلق مىگيرد، و خلاصه چشم انسان مجردات را هم مىبيند. و نيز استدلال كردهاند به اينكه چشم جوهر و عرض را مىبيند، و جز موجود مطلق هيچ جامعى بين جوهر و عرض نيست، پس وقتى چشم آدمى موجود مطلق را مىبيند صحيح است بگوييم چشم همه چيز را مىبيند هر چند آن چيز موجود مادى جسمانى نبوده باشد.و ليكن امروز بطلان اين دو استدلال و همچنين حرفهاى ديگرى كه در اين باره زدهاند آن قدر روشن شده كه مىتوان آن را جزو بديهيات شمرد.بهر حال، ما فعلا لازم نمىدانيم در باره آن حرفها و نقض و ابرامى كه طرفين دارند گفتگو كنيم، خواننده اگر بخواهد در باره آن اطلاعى بدست آورد بايد به كتب كلامى و تفاسير «1» مبسوط اين دو فرقه مراجعه كند.گفتگوى ما در اين بود كه روايت توحيد و روايت معانى الاخبار بحث گذشته ما را تاييد مىكند.آرى، از بحثى هم كه ما در باره رؤيت ايراد نموديم اين معنا بدست آمد كه:اولا رؤيت بصرى چه به همين نحوى كه تا كنون بوده باقى بماند و چه در اثر پيشرفت زندگى مثلا در آخرت تحولاتى به خود بگيرد مادامى كه مادى بوده باشد، و تنها به اجسام و اشكال و الوان تعلق بگيرد و خلاصه مادامى كه رؤيت عبارت بوده باشد از بكار افتادن