ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى‏كردند، و اين مشاجره هم چنان ادامه داشت تا آنكه با از بين رفتن فرقه معتزله بدست آل ايوب سر و صداى آن خوابيد.

اين فرقه بر مدعاى خود- خداوند نه در دنيا ديده مى‏شود و نه در آخرت- به آيه" لن ترانى" و ساير ادله عقليه و نقليه عدم امكان رؤيت بصرى استدلال مى‏كردند، و آيات و رواياتى را كه دلالت بر امكان آن دارند تاويل مى‏كردند.

و اما اشاعره- عمده چيزى كه اين طايفه به آن استدلال مى‏كردند تنظير در جمله" وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي"، و نيز آيات و رواياتى كه دلالت دارند بر امكان رؤيت در آخرت، اين طايفه نيز روايات و آيات داله بر عدم امكان را تاويل مى‏كردند، هم چنان كه در ساير مسائل كلامى همين روش را معمول مى‏داشتند، البته بغير از آيات و روايات مزبور، گاه گاهى به ادله ديگرى نيز تمسك مى‏جستند از آن جمله مى‏گفتند: هيچ دليلى در دست نيست كه دلالت بر انحصار رؤيت بصرى در جسمانيات كند و بنا بر اين چه مانعى دارد بگوييم رؤيت بصرى به امور غير مادى نيز تعلق مى‏گيرد، و خلاصه چشم انسان مجردات را هم مى‏بيند. و نيز استدلال كرده‏اند به اينكه چشم جوهر و عرض را مى‏بيند، و جز موجود مطلق هيچ جامعى بين جوهر و عرض نيست، پس وقتى چشم آدمى موجود مطلق را مى‏بيند صحيح است بگوييم چشم همه چيز را مى‏بيند هر چند آن چيز موجود مادى جسمانى نبوده باشد.

و ليكن امروز بطلان اين دو استدلال و همچنين حرف‏هاى ديگرى كه در اين باره زده‏اند آن قدر روشن شده كه مى‏توان آن را جزو بديهيات شمرد.

بهر حال، ما فعلا لازم نمى‏دانيم در باره آن حرف‏ها و نقض و ابرامى كه طرفين دارند گفتگو كنيم، خواننده اگر بخواهد در باره آن اطلاعى بدست آورد بايد به كتب كلامى و تفاسير «1» مبسوط اين دو فرقه مراجعه كند.

گفتگوى ما در اين بود كه روايت توحيد و روايت معانى الاخبار بحث گذشته ما را تاييد مى‏كند.

آرى، از بحثى هم كه ما در باره رؤيت ايراد نموديم اين معنا بدست آمد كه:

اولا رؤيت بصرى چه به همين نحوى كه تا كنون بوده باقى بماند و چه در اثر پيشرفت زندگى مثلا در آخرت تحولاتى به خود بگيرد مادامى كه مادى بوده باشد، و تنها به اجسام و اشكال و الوان تعلق بگيرد و خلاصه مادامى كه رؤيت عبارت بوده باشد از بكار افتادن‏


(1) تفسير كبير فخر رازى ج 13 و 14، ص

229- 232 و تفسير قرطبى ج 7 ص 54 و 279

/ 504