ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نيست كه مقصود آن جناب از كلمه حجاب همان واسطه‏هايى باشد كه فرض كرديم فاصله ميان خدا و عارف به او قرار گيرد، و مراد از صورت، صورت ذهنى باشد كه هميشه توأم با اوصاف محسوس از قبيل اشكال و الوان و مقادير است، و مراد از مثال، معانى عقلى و غير محسوس باشد. ممكن هم هست بگوييم مراد از صورت صور محسوس و مراد از مثال صور خيالى است. و يا مراد از صورت تصور و مراد از مثال تصديق آن تصور است، و به هر حال روايت به هر كدام از اين چند معنا باشد علوم فكرى را شامل است، و روايات ديگر در اينكه علم فكرى به خداى تعالى احاطه پيدا نمى‏كند بسيار زياد است.

مقدمه ديگر جمله" خداى تعالى واحد است و توحيدش ضرورى است" مى‏باشد، زيرا از اين جمله نيز بدست مى‏آيد كه معرفت با واسطه، شرك است، زيرا در چنين معرفت، چيزى بعنوان واسطه اثبات شده كه نه خالق است و نه مخلوق، و چنين چيزى هر چند به وجهى از وجوه مباين با خدا است ليكن به وجهى ديگر بايد مشارك با او باشد، و اين خود شرك است، و خداوند كسى است كه هيچ چيزى به هيچ وجهى از وجوه مشارك با او نيست، تا در نتيجه واحد نباشد، و از قبيل صور علميه نيست، كه در معنا و حقيقت با معلوم خارجى متحد و در وجوه از آن جدا و در نتيجه مركب از ماهيت و وجود باشد.

مقدمه ديگر جمله" چگونه داراى توحيد است كسى كه او را به غير او شناخته" مى‏باشد، زيرا در اين جمله خاطر نشان ساخته كه چنين عقيده‏اى شرك است، چرا كه ذات خدا را مركب دانسته و براى او شريك اثبات كرده است.

و نيز جمله" تنها راه شناختن خدا اين است كه او را با خود او از راه خود او بشناسند" است كه واسطه در معرفت را لغو كرده، و جمله" هر كس او را بوسيله غير او بشناسد در حقيقت او را نشناخته بلكه همان غير را شناخته" است كه به ضميمه تعليل" چون ميان خدا و خلائق واسطه‏اى نيست" مى‏رساند كه بيرون از خدا و خلايق هيچ موجودى نيست كه خلايق را با خدا مرتبط سازد:" خداوند همه عالم را از هيچ آفريده" آفريدن او مانند صنع صنعتگران نيست كه مواد تركيبى خارجى به ضميمه نقشه مصنوع در ذهن او، او را با مصنوعش ارتباط دهد.

و جمله" به اسمايى مسما مى‏شود و او غير آن اسماء است" به منزله دفع اعتراضى است كه ممكن است بشود، و آن اين است كه كسى بگويد:" ما اگر خدا را مى‏شناسيم تنها از راه اسمايى مى‏شناسيم كه جمال و جلال او را حكايت مى‏كنند" در جمله بالا اين اعتراض را جواب مى‏دهد به اينكه مسمى شدن به اسماء، خود اقتضا دارد كه او غير اسماء باشد، براى اينكه اگر غير اسماء نبود و اسماء عين او و او عين اسماء بود مى‏بايست معرفت او به اسماءش‏

/ 504