ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
و در مجمع البيان از مرحوم سيد مرتضى نقل مىكند كه وى احتمال داده كه مراد از جمله" إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ" اين باشد كه ابليس به آن دو چنين فهمانيد كه مامور به اجتناب از شجره فقط مخصوص ملائكه و آنان كه خالد در بهشتند مىباشد، نه آن دو. و در حقيقت جمله مزبور شبيه است به اينكه شخصى به ديگرى بگويد:" از فلان چيز نهى نشدى مگر اينكه فلان شخص باشى" يعنى فلان شخص از آن چيز نهى شده است نه تو، و اگر ابليس به اين بيان مطلب را رسانيده براى اين بوده كه اينطور حرف زدن در تدليس و القاى شبهه و گمراه كردن طرف از هر بيان ديگرى مؤثرتر است. «1»اين وجهى بود كه سيد مرتضى در معناى جمله مورد بحث ذكر كرده و ليكن اشكالش اين است كه با آيه" 120" سوره" طه" نمىسازد، براى اينكه در آن آيه خود ابليس مىگويد" اگر بخواهى تو را به درخت خلد راهنمايى مىكنم"." وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ"" مقاسمه" به معناى مبالغه در قسم است، و معناى جمله مزبور اين است كه: ابليس با قسمهاى شديد و اكيد به آن دو گفت كه من خيرخواه شمايم، و نمىخواهم شما را فريب دهم." فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ ..."" تدلية" به معناى نزديك كردن و رساندن است، هم چنان كه" تدلى" به معناى نزديكى و رهايى از قيود است، و گويا اين معنا استعاره از" دلوت الدلو انداختم دلو را" بوده باشد." غرور" به معناى اظهار خيرخواهى و نهان داشتن سوء قصدى است كه در دل دارد. و" خصف" به معناى جمع كردن و منضم بهم نمودن است، و از همين جهت پارهدوز را" خاصف النعل" مىگويند، چون پارهدوز پارههاى كفش را كه از هم جدا شده جمع نموده و بهم منضم ساخته به صورت اولش در مىآورد.و اينكه فرمود:" وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ" دلالت دارد بر اينكه آدم و حوا در آن موقع كه خداوند اين خطاب را به آنان مىكرده از مقام قرب خدا دور شده بودند، براى اينكه" ندا" به معناى صدا زدن از دور است، هم چنان كه" تلكما" هم كه در" تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ" است اين دلالت را دارد، زيرا اين كلمه نيز براى اشاره به دور است، بخلاف" هذا" كه براى اشاره به نزديك است، و لذا در ابتداى ورود آدم به بهشت و قبل از اينكه اين