ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
خداوند به عذاب شديدى عذاب و يا هلاكشان خواهد كرد.آن طايفه در جواب گفتند: براى اينكه در نزد پروردگارتان معذور باشيم، و براى اينكه شايد گنهكارى از گناه دست بر دارد، خداى تعالى مىفرمايد:" فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ" يعنى بعد از آنكه آن مواعظ را نديده گرفته و هم چنان به گناه خود ادامه دادند طايفه دوم به ايشان گفتند: از اين به بعد با شما زندگى نخواهيم كرد، حتى يك شب هم در شهر نمىمانيم، اين شهرى است كه خدا در آن نافرمانى مىشود، و خوف اين هست كه بلايى بر شما نازل شود و ما را هم بگيرد.على (ع) سپس اضافه كردند كه اين طايفه همانطور كه گفته بودند از ترس بلا از شهر بيرون رفته در نزديكى شهر فرود آمدند، و شب را زير آسمان بسر برده صبح رفتند تا سرى به اهل معصيت بزنند، ديدند دروازه شهر بسته شده و هر چه در زدند صداى احدى را نشنيدند، ناگزير نردبانى گذاشته و از ديوار بالا رفتند، و مردى از نفرات خود را به بالاى نقطهاى كه مشرف به اهل شهر بود فرستادند تا خبرى بياورد، آن مرد وقتى نگاه كرد گروهى ميمون دم دار را ديد كه صدا به صداى هم داده بودند، وقتى برگشت و آنچه ديده بود باز گفت همگى دروازهها را شكسته و وارد شهر شدند، ميمونها همشهريها و بستگان خود را شناختند و ليكن انسانها افراد ميمونها را از يكديگر تشخيص نداده و بستگان خود را نشناختند، وقتى چنين ديدند گفتند: شما را نهى كرديم و از عاقبت شوم گناه زنهار داديم.سپس على (ع) اضافه كردند: به آن خدايى كه دانههاى گياه را در زير خاك مىشكافد و خلايق را مىآفريند من قوم و خويش همان ميمونها را كه در اين امتاند مىشناسم، مردمى هستند كه از كار زشت نهى ننموده، و در برابر آن اعمال غيرت نمىكنند، بلكه معروفى را هم كه بدان مامور شدهاند ترك مىكنند، و در نتيجه دچار تفرقه شدند، خداى تعالى هم در حق ايشان فرموده:" فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ پس از رحمت خدا دور باشند مردم ستمكار" هم چنان كه در حق بنى اسرائيل فرموده:" أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ" «1».مؤلف: اين روايت را عياشى نيز در تفسير «2» خود از ابى عبيده از ابى جعفر (ع) نقل كرده، و همين معنا را الدر المنثور «3» از عبد الرزاق و ابن جرير و ابن ابى حاتم و