ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
خطاب خداوند را فهميدهاند؟ و اگر عقل داده و آن گاه از آنان ميثاق گرفته و همين معنا را مبناى صحت تكليف قرار داده، بايستى هيچ يك از افراد ذريه اين ميثاق را فراموش نكنند، چون به نفس آيه شريفه كه مىفرمايد:" أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ" وقتى اخذ ميثاق حجت را تمام مىكند و مبناى صحت تكليف مىتواند باشد كه مكلف آن ميثاق را به ياد داشته باشد و فراموش نكند، و حال آنكه ما كه همان ذريه هستيم جز همين خلقت دنيوى خود چيزى از عالم ذر بخاطر نداريم، و اين خود شاهد است كه منظور آيه شريفه جز همين موقف دنيايى انسان و احساس حاجتش به ربى كه مالك و مدبر او و رب هر چيز ديگرى باشد چيز ديگرى نيست.2- معقول نيست كه از تمامى عقلا و گروه بىشمار آنان يك نفر يافت نشود كه خاطرات عالمى را كه ديده و شناخته به يادش نمانده باشد، و حال آنكه اين خاطره دورتر از خاطرات دنيايى بهشتيان نيست، بهشتيان بطورى كه قرآن كريم در چند جا حكايت كرده خاطرات دنيايى خود را از ياد نمىبرند، از آن جمله فرموده:" قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ ..." «1» و نظير آن را از اهل دوزخ حكايت كرده و فرموده:" وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ" «2» و همچنين آيات ديگر.و اگر جايز باشد كه چنين جمعيت بىشمارى خاطره خود را فراموش كنند چرا جايز نباشد بگوييم خداوند در روزگار گذشته مردم را مكلف به تكاليفى كرده و پس از مرگ دوباره ايشان را زنده كرده تا جزا و پاداش آن روزشان را بدهد، و مردم آن زندگى اول خود را فراموش كرده و اين زندگى كه دارند زندگى دوم ايشان است، و خلاصه، لازمه اين حرف صحت گفتار تناسخىها است كه مىگويند" معاد عبارت است از بيرون شدن جان از كالبد يك انسان و حلول او در يك كالبد ديگر و كيفر و پاداش ديدن در اين كالبد".3- رواياتى كه مىگويد" خداوند ذريه آدم را از صلب آدم اخذ و از آنان ميثاق گرفته" مخالف ظاهر آيهاى است كه مىفرمايد:" پروردگار تو از بنى آدم گرفت" و نفرمود:" از آدم گرفت" و نيز آيه شريفهاى كه مىفرمايد" از پشتهاى ايشان" و نفرمود:" از پشت او" و نيز مىفرمايد:" ذريه ايشان را" و نفرموده" ذريه او را"، علاوه بر اين، آيه شريفه مىفرمايد: