ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
آنچه را كه مايه امتياز انسان از ساير حيوانات است از دست دادهاند، و آن تمييز ميان خير و شر، و نافع و مضر در زندگى سعيد انسان، به وسيله چشم و گوش و دل است. و اگر در ميان همه حيوانات بىزبان به انعام تشبيه شدند با اينكه اينگونه اشخاص خوى و خصال درندگان را نيز دارا هستند، براى اين است كه در ميان صفات حيوانيت تمتع به خوردن و جهيدن كه خوى انعام است مقدمتر نسبت به طبع حيوانى است، چون جلب نفع، مقدم بر دفع ضرر است، و اگر در انسان قواى دافعه و غضبيه نيز به وديعه سپرده شده باز بخاطر همان قواى جاذبه شهويه است، و غرض نوع انسان در زندگى حيوانيش اول به تغذى و توليد مثل تعلق مىگيرد، و سپس براى حفظ و تحصيل اين دو غرض، قواى دافعه را اعمال مىكند، پس آيه مورد بحث از نظر مفاد نظير آيه" وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ" «1» است.و اما جمله" بلكه ايشان از چارپايان هم گمراهترند" كه لازمهاش وجود يك نحوه ضلالتى در چارپايان است دليلش اين است كه ضلالتى كه در چارپايان هست ضلالتى است نسبى و غير حقيقى، براى اينكه چارپايان بحسب قواى مركبهاى كه آنها را وادار مىكند به اينكه همه همت خود را در خوردن و جهيدن صرف كنند، در تحصيل سعادت زندگىاى كه برايشان فراهم شده گمراه نيستند و در اينكه قدمى فراتر نمىگذارند هيچ مذمتى بر آنها نيست، و گمراه خواندنشان به مقايسه با سعادت زندگى انسانى است كه آنها مجهز به وسائل تحصيل آن نيستند.بخلاف كر و كورهاى از افراد انسان كه با مجهز بودن به وسائل تحصيل سعادت انسانى و با داشتن چشم و گوش و دلى كه راهنماى آن سعادت است با اين حال آن وسائل را اعمال نكرده و چشم و گوش و دل خود را نظير چشم و گوش و دل حيوانات ضايع و معطل گذاردهاند مانند حيوانات تنها در تمتع از لذائذ شكم و شهوت استعمال كردهاند به همين دليل اينگونه مردم از چارپايان گمراهترند، و بر خلاف چارپايان استحقاق مذمت را دارند." أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ" اين جمله نتيجه كلام قبلى و بيان حال ديگرى است براى آنان، و آن اين است كه حقيقت غفلت همان است كه ايشان دچار آنند، چون غفلتى است كه مشيت خداى سبحان مساعد آن است، و مشيت خدا با مهر زدن بر دلها و چشمها و گوشهايشان، ايشان را به آن مبتلا كرده، و معلوم است كه غفلت ريشه هر ضلالت و باطلى است.