ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
" الاسماء" براى عهد باشد، و مراد از الحاد در اسماء تعدى از اسماء معين خدا و اضافه كردن اسمايى كه از طريق نقل نرسيده، بوده باشد، و ليكن هم عهد بودن" الف لام" و هم به معناى تعدى بودن الحاد مورد نظر و اشكالى است كه در سابق بيانش گذشت.و اما روايات بسيارى كه از طرق شيعه و سنى وارد شده كه پيغمبر اكرم فرمود:" براى خدا نود و نه، يعنى صد منهاى يك اسم است، هر كس آنها را بشمارد داخل بهشت مىشود" و همچنين روايات ديگرى كه قريب به اين مضمون است هيچ يك دلالت بر توقيف ندارد، البته همانطورى كه گفتيم اين از نظر بحث تفسيرى است، نه بحث فقهى، ممكن است از نظر بحث فقهى و احتياط در دين جايز نباشد انسان از پيش خود براى خدا اسم بگذارد، زيرا احتياط اقتضا دارد كه در اسم بردن از خدا به همان اسمايى اكتفاء شود كه از طريق نقل رسيده باشد، همه اين حرفها راجع به اسم گذاردن است، و اما صرف اطلاق، بدون اينكه پاى اسمگذارى در ميان بيايد البته اشكالى نداشته و امر در آن آسان است.بحث روايتى [رواياتى كه مىگويند براى خدا نود و نه اسم است ...]در كتاب توحيد به سند خود از حضرت رضا از پدران بزرگوارش از على (ع) روايت كرده كه فرمود: براى خدا نود و نه اسم است كه هر كس خدا را با آنها بخواند دعايش مستجاب مىشود و هر كس آنها را بشمارد داخل بهشت مىگردد «1».مؤلف: نظير اين روايت بزودى از طرق ائمه اهل بيت از رسول خدا (ص) خواهد آمد، و مراد از اينكه فرمود:" هر كس آنها را بشمارد داخل بهشت مىگردد" ايمان به اين است كه خداى تعالى متصف به جميع آن صفاتى است كه اين اسماء دلالت بر آنها دارند، بطورى كه درباره اتصاف خداوند به يكى از آنها بىايمان نباشد.و در الدر المنثور است كه بخارى، مسلم، احمد، ترمذى، نسايى، ابن ماجه، ابن خزيمه، ابو عوانه، ابن جرير، ابن ابى حاتم، ابن حيان، طبرانى و ابو عبد اللَّه بن منده در كتاب" توحيد" و ابن مردويه، ابو نعيم و بيهقى در كتاب" اسماء و صفات" همگى از ابى هريره روايت كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: براى خدا نود و نه اسم، يعنى صد منهاى يك اسم است كه هر كس آنها را بشمارد داخل بهشت مىشود. آرى، خدا تك است و