ترجمه تفسیر المیزان جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
غير ذاتند و اما ذات بارى تعالى، نه اشارهاى به او منتهى مىشود و نه عبارتى مىتواند او را حكايت كند، زيرا هر عبارتى كه بخواهد از او حكايت كند و هر ايمايى كه بخواهد بسوى او اشاره كند خود اسمى از اسماء است و به آن نحوى كه هست محدود است، و ذات متعالى اجل از محدوديت است.و اينكه فرمود:" اين است معناى كلام خداى عز و جل كه فرمود:" قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى" وجه استفاده فرمايشاتش از آيه شريفه اين است كه ضمير در كلمه" فله" به كلمه" ايا" بر مىگردد و اين كلمه اسم شرط و از كناياتى است كه معنايش تعين ندارد و تعينش همان نداشتن تعين است، و معلوم است كه از اللَّه و رحمان كه در آيه شريفه است مصداق لفظ آن دو است نه خود آنها، و گر نه مىفرمود:" ادعوا باللَّه دعا كنيد به خدا يا به رحمان" و ليكن فرمود:" بخوانيد خداى را ..." پس مدلول آيه اين مىشود كه اسماء منسوب به خدا همه و همه قائم به مقامى هستند كه هيچ خبرى از آن مقام در دست نيست، و هيچ اشاره و نشانهاى از آن نمىتوان داد مگر همين كه خبرى از آن در دست نيست، و اشارهاى به آن واقع نمىشود.در اين روايت" تبارك" و" تعالى" و همچنين" لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ" را از اسماء خدا شمرده، و اين از نظر ادبى صحيح نيست، و حتما مقصود از اسم را صرف دلالت بر ذات گرفته البته ذات در حالى كه ماخوذ با صفتى از صفاتش است و مقصود امام از اسم مصطلح اهل ادب نبوده. و اين روايت از روايات برجستهاى است كه متعرض مسالهاى شده كه بسيار از افق افكار عامه و فهمهاى متعارف بالاتر و دورتر است، و لذا ما نيز در شرح آن به اشاراتى اكتفاء كرديم و گر نه روشن كردن كامل آن محتاج به بحث مبسوطى است كه از حوصله مقام ما بيرون است. چيزى كه هست اساس آن جز بر همان بحث سابق كه ما در تحت عنوان" اسماء و صفات چه نسبتى به ما و در ميان خود دارند" گذرانديم نيست و مبناى زائدى ندارد، و بر شما خواننده محترم است كه كمال دقت را در آن بحث بكار بريد تا آنكه مساله آن طور كه بايد برايتان روشن گردد و توفيق آن با خدا است.و در كتاب بصائر به سند خود از امام باقر (ع) روايت كرده كه فرمود: اسم اعظم مركب از هفتاد و سه حرف است، و آصف از همه آنها تنها يكى را مىدانست، و همان يكى را به كار برد و در يك چشم بر هم زدن فاصله سرزمين خود و كشور سبا را در هم نورديد و تخت بلقيس را بدست گرفته نزد سليمان حاضر كرد و دوباره زمين بحال خود برگشت، ولى در