ترجمه تفسیر المیزان جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تمام اشياء نيست مگر خداى تعالى، پس تنها او عالم به غيب است.

و ليكن از آنجايى كه سؤال كنندگان از رسول خدا (ص) فهم ساده و عاميانه‏شان قاصر از درك اين معنا بوده لذا خداى تعالى دستور داده كه جواب ايشان را طورى بدهد كه در خور فهم ايشان باشد، و آن اين است كه بگويد: علم غيب آدمى را به تمامى خير و شرها واقف مى‏سازد، و عادة معقول نيست كسى كه به همه خير و شرها اطلاع دارد از اطلاعات خود استفاده نكند، و اگر كسى تمامى خيرات را به خود جلب نكرده و همه شرور را از خود دفع نمى‏كند بايد بفهميم كه قطعا علم غيب نداشته است.

پس جمله" قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي" در صدر آيه توصيف رسول خدا (ص) است از خود بنحوى كه با نتيجه داشتن علم غيب منافات داشته باشد:" وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ ..."،

بيان نتيجه داشتن علم غيب است، تا اين دو فصل از آيه نتيجه دهد كه وى علم به غيب ندارد، آن گاه جمله" إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ" بيان حقيقت حال آن جناب در ادعايى است كه مى‏كند، و آن اين است كه من فقط مدعى رسالتم و با اين ادعا ادعاى ديگرى ندارم.

بحث روايتى‏

در تفسير قمى در ذيل آيه" يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها ..."، گفته: معصوم (ع) فرموده است: قريش عاص بن وائل سهمى و نضر بن حارث بن كلده و عقبة بن ابى معيط را به نجران فرستادند تا در آنجا از علماء يهود مسائلى را آموخته آن گاه آن مسائل را از رسول خدا (ص) بپرسند، از مسائلى كه نامبردگان آموخته بودند و از آن حضرت پرسيدند اين بود كه قيامت چه وقت بپا مى‏شود، خداى تعالى در جواب سؤال ايشان آيه" يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها ..."، را نازل كرد «1» و در تفسير عياشى از خلف بن حماد از مردى از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: خداوند در كتابش مى‏فرمايد:" وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ" و مقصود از" سوء"، فقر است «2».

مؤلف: اين روايت را صدوق نيز در معانى الاخبار «3» به سند خود از خلف بن حماد از مردى از آن حضرت روايت كرده، حسين بن بسطام هم در كتاب طب الأئمه «4» آن را از جابر بن يزيد از حضرت ابى جعفر (ع) روايت كرده است.


(1) تفسير قمى ج 1 ص 249 ط قم‏

(2) تفسير عياشى ج 2 ص 43 ح 124 ط تهران‏

(3) معانى الاخبار ص 172

(4) طب الأئمه ص 55 باب عوذة عند الحجامة.

/ 504