داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن مفقع : او را چگونه يافتى ؟

ابن ابى العوجاء: نزد او نشستم ، هنگامى كه ديگران رفتند و من تنها با او ماندم ، آغاز سخن كرد و به من
گفت :

اگر حقيقت آن باشد كه اينها (مسلمانان طواف كننده ) مى گويند، چنانكه حق هم همين است ، در اين
صورت اينها رستگارند و شما در هلاكت هسيتد، و اگر حق با شما باشد كه چنين نيست ، آنگاه شما با
آنها(مسلمانان ) برابر هستيد (در هر دو صورت ، مسلمانان ، زياد نكرده اند)

من به او (امام ) گفتم :

( خدايت رحمت كند، مگر ما چه مى گوئيم و آنها(مسلمانان ) چه مى گويند؟ سخن ما با
آنها يكى است ).

فرمود: ( سخن شما با آنها (مسلمين ) يك است ، با اينكه آنها به خداى يكتا و معاد و پاداش و كيفر روز
قيامت ، و آبادى آسمان و وجود فرشتگان ، اعتقاد دارند، ولى شما به هيچيك از اين امور، معتقد نيستيد و
منكر وجود خدا مى باشيد).

من فرصت را بدست آورده و به او(امام ) گفتم :

(اگر مطلب همان است كه آنها ( مسلمانان ) مى گويند و قائل
به وجود خدا هستيد، چه مانعى دارد كه خدا خود را بر مخلوقش آشكار سازد، و آنها را به پرستش خود دعوت
كند، تا همه بدون اختلاف به او ايمان آورند، چرا خدا خود را از آنها پنهان كرده و بجاى نشان دادن خود،
فرستادگانش را به سوى آنها فرستاده است ، اگر او خود بدون واسطه با مردم تماس مى گرفت ، طريق ايمان
آوردن مردم به او نزديكتر بود).

او (امام ) فرمود: واى بر تو چگونه خدا بر تو پنهان گشته با اينكه قدرت خود را در وجود تو به تو نشان
داده است ، قبلا هيچ بودى ، سپس پيدا شدى ، كودك گشتى و بعد بزرگ شدى ، و بعد از ناتوانى ، توانمند
گرديدى ، سپس ‍ ناتوان شدى ، و پس از سلامتى ، بيمار گشتى ، سپس تندرست شدى ، پس از خشم ، شاد شدى ، سپس
غمگين ، دوستيت و سپس دشمنيت و به عكس ، تصميمت پس از درنگ ، و به عكس اميدت بعد از ناميدى و به عكس ،
يادآوريت بعد از فراموشى و به عكس و... به همين ترتيب پشت سر هم نشانه هاى قدرت خدا را براى من شمرد، كه
آنچنان در تنگنا افتادم كه معتقد شدم بزودى بر من چيره مى شود، بر خاستم و نزد شما آمدم.(24)

/ 534