داستان های اصول کافی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
يزيدبن سليط مى گويد: در اين هنگام امام كاظم (ع ) به من فرمود: اين مطلب در نزد تو مانند امامت ،
محفوظ باشد، آن را جز به آدم عاقل يا بنده خدائى كه او را راستگو تشخيص داده اى نگو، و اگر از تو گواهى
خواست ، گواهى بده ، اين است سخن خدا، آنجا كه (در آيه 59 نساء) مى فرمايد:
ان الله يامركم ان تودوا الامانات الى اهلها
.خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانتها را به صاحبانش بپردازيد).و نيز خداوند به ما فرموده است :(و من اظلم ممن كتم شهادة عنده من الله
كيست ستمگرتر از آنكه گواهى خدا را نزد خود مخفى كند). (بقره - 150)آنگاه امام كاظم (ع ) افزود: من (در عالم خواب ) به رسول خدا(ص ) عرض كردم: (شما يكجا همه فرزندانم را
ذكر كرديد، بفرمائيد كداميك از آنها امام است ؟).فرمود: آنكه با نور خدا ببيند، و با فهم خود بشنود، و بر اساس حكمت خود، سخن بگويد، از اين رو، راه
درست مى رود، و اشتباه نمى كند و در راه علم حركت مى كند نه در راه جهل ، سپس دست پسرم على (حضرت رضا
عليه السلام ) را گرفت و فرمود:
(او، همين است ).آنگاه به من فرمود: چقدر اندك ، همراه او (حضرت رضا) هستى ، وقتى كه از سفر (مكه ) بازگشتى ، كارهايت را
سامان بده ، و آماده باش كه از فرزندانت جدا مى شوى و همسايه ديگران مى شوى ...يزيدبن سليط مى گويد: سپس امام كاظم (ع ) به من فرمود: مرا امسال دستگير مى كنند، و امر امامت پسرم على
(ع ) است كه همنام دو على (از امامان ) است : 1 - على بن ابيطالب (ع ) 2 - على بن الحسين (ع )، خداوند به او فهم
و خويشتن دارى و نصرت و دين و محنت على اول (ع )، و محنت و صبر در برابر ناگواريها و استقامت على دوم (ع )را داده است ، و تا چهار سال بعد از مرگ هارون ، در بيان حقايق آزاد نيست .سپس به من فرمود: (با او در همين جا ملاقات خواهى كرد، به او مژده بده كه خداوند پسرى امين ، مورد
اعتماد و مبارك به تو خواهد داد، و او به تو خبر دهد كه تو بامن در همين جا ملاقات نموده اى ...)،
همانگونه كه امام كاظم (ع ) خبر داده بود، تحقق يافت . (296)