داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نجاشى : اكنون يكى از ماءموران مخفى من از سرزمين شما (مكه ) آمد و به من خبر داد كه خداوند، پيامبرش
محمد(ص ) را (در جنگ بدر) يارى نمود، و دشمن را به هلاكت رسانيد و فلانى و فلانى و فلانى اسير شدند، در
بيابان بدر كه گياه اراك بسيار دارد، پيامبر(ص ) با دشمنش درگير شدند، گويا هم اكنون آن بيابان را مى
نگرم ، كه براى اربابم كه از قبيله بنى ضمره بود، در آن سرزمين چوپانى مى كردم .

جعفر: پادشاه ! چرا روى خاك نشسته اى و لباس كهنه پوشيده اى ؟

نجاشى : (اى جعفر! ما در كتابى كه براى حضور عيسى (ع ) نازل شده يافته ايم كه يكى از حق هاى خدا بر
بندگانش اين است كه وقتى نعمتى به آنها رسيد، در برابر خدا تواضع و فروتنى كنند، و چون خداوند به
وسيله محمد(ع ) نعمتى (پيروزى در جنگ بدر) را به من داد، من تواضع و فروتنى كردم )(433)

وقتى كه اين ماجرا (داستان تواضع نجاشى ) را به پيامبر(ص ) خبر دادند، آن حضرت فرمود:

(همانا صدقه ،
موجب افزايش ثروت صدقه دهنده شود، پس صدقه دهيد، خدا شما را رحمت كند، و همانا تواضع موجب بالا رفتن
مقام صاحبش مى شود، پس تواضع كنيد تا خداوند بر مقام شما بيفزايد، و همانا عفو و بخشش ، موجب افزايش
عزت و شوكت صاحبش شود، بنابراين عفو و بخشش كنيد تا خداوند شما را عزيز كند).(434)

/ 534