خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازى
باهتمام
محمد قزوينى و دكتر قاسم غنى
همراه با يادداشتهاى استاد مطهرى
غزل 1
الا يا ايها الساقي ادر کاسا و ناولها 1
به بوي نافهاي کاخر صبا زان طره بگشايد
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
به مي سجاده رنگين کن گرت پير مغان گويد
شب تاريک و بيم موج و گردابي چنين هايل
همه کارم ز خود کامي به بدنامي کشيد آخر5
حضوري گر هميخواهي از او غايب مشو حافظ 6 و 7
متي ما تلق من تهوي دع الدنيا و اهملها
که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکلها
ز تاب جعد مشکينش چه خون افتاد در دلها1
جرس فرياد ميدارد که بربنديد محملها2
که سالک بيخبر نبود ز راه و رسم منزلها3
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها 4
نهان کي ماند آن رازي کز او سازند محفلها
متي ما تلق من تهوي دع الدنيا و اهملها
متي ما تلق من تهوي دع الدنيا و اهملها
1. اين مصراع، دومين مصراع بيت معروف يزيد بن معاويه است که :«اَنَا المَسمومُ ما عِندي بِتَرياقٍ
اَدِرکَأساً وَ ناوِلها اَلا يا اَيهَا السّاقي» همچنانکه اين بيت :«چون آفتاب مي از مشرق پياله
برآيد – زباغ عارض ساقي هزار لاله بر آيد» ص158) يادآور بيت ديگر اوست که: شُمَيسَةُ کَرمٍ بُرجُها
قَعرُدِنَّها وَ مَشرِقُهَا السّاقي وَ مَغرِبُها فَمي2 سختي راه3 عبور از منازل4 تسليم به پير و راهنما ر ک ف).5 وحشت راه و خطر آن6 بدنامي7 خوديابي8 حضور ر ک ف)