به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
مي اندر مجلس آصف به نوروز جلالي3) نوش
نه حافظ ميکند تنها دعاي خواجه تورانشاه230
جنابش پارسايان راست محراب دل و ديده
جبينش صبح خيزان راست روز فتح و فيروزي231
بيا ساقي1) که جاهل را هني2) تر ميرسد روزي229
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزي
ز مدح آصفي خواهد جهان عيدي و نوروزي
جبينش صبح خيزان راست روز فتح و فيروزي231
جبينش صبح خيزان راست روز فتح و فيروزي231
غزل 455
عمر بگذشت به بيحاصلي و بوالهوسي
چه شکرهاست در اين شهر که قانع شدهاند
دوش در خيل غلامان درش ميرفتم
با دل خون شده چون نافه خوشش بايد بود
لمع البرق من الطور و آنست به234
فلعلي لک آت بشهاب قبس4)
اي پسر جام ميام ده که به پيري برسي232
شاهبازان طريقت به مقام مگسي233
گفت اي عاشق بيچاره تو باري چه کسي
هر که مشهور جهان گشت به مشکين نفسي
فلعلي لک آت بشهاب قبس4)
فلعلي لک آت بشهاب قبس4)
1) چنين است در ر ي ط و سودي ، خ : حافظ،2) هني تر يعني بي رنج تر و بي مشقت تر و گواراتر، هني کامير آنچه
بي دست رنج رسد کسي را و گوارنده از طعام و شراب و منه قوله تعالي فلکوه بنسيسا مريتاد منتهي الارب،
3) ايهام است بين تاريخ جلالي معروف و لقب ممدوح خواجه درين غزل جلال الدين تورانشاه وزير شاه شجاع،
4) اشاره است بآيه شريفه فلما قضي موسي الاجل و سار باهله آنس من جانب الطور ناراً الخ و نيز اين آيه:
اذ قال موسي لاهله آني آنست ناراً سارتکم منها بخبر او آتيکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون، - و آنس از باب
افعال چنانکه در دو آيه شريفه ملاحظه شد هميشه متعدي بنفس است و متعدي بباء استعمال نشده بنابرين
«آنست به» در بيت خواجه از باب ضرورت شعر خواهد بود،