غزل 320 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع21
    اين که پيرانه سرم صحبت يوسف بنواخت
    صبح خيزي و سلامت طلبي چون حافظ23
    گر به ديوان غزل صدرنشينم چه عجب
    سال‌ها بندگي صاحب ديوان کردم25



  • گر چه درباني ميخانه فراوان کردم
    اجر صبريست که در کلبه احزان کردم22
    هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم24
    سال‌ها بندگي صاحب ديوان کردم25
    سال‌ها بندگي صاحب ديوان کردم25



غزل 320




  • ديشب به سيل اشک ره خواب مي‌زدم
    ابروي يار در نظر و خرقه سوخته
    هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
    روي نگار در نظرم جلوه مي‌نمود
    چشمم به روي ساقي و گوشم به قول چنگ
    نقش خيال روي تو تا وقت صبحدم
    ساقي به صوت اين غزلم کاسه مي‌گرفت
    خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام
    بر نام عمر و دولت احباب مي‌زدم



  • نقشي به ياد خط تو بر آب مي‌زدم26
    جامي به ياد گوشه محراب مي‌زدم
    بازش ز طره تو به مضراب مي‌زدم27
    وز دور بوسه بر رخ مهتاب مي‌زدم28
    فالي به چشم و گوش در اين باب مي‌زدم
    بر کارگاه ديده بي‌خواب مي‌زدم
    مي‌گفتم اين سرود و مي ناب مي‌زدم
    بر نام عمر و دولت احباب مي‌زدم
    بر نام عمر و دولت احباب مي‌زدم



غزل 321




  • هر چند پير و خسته دل و ناتوان شدم
    شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
    اي گلبن جوان بر دولت بخور که من
    اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
    قسمت حوالتم به خرابات مي‌کند
    آن روز بر دلم در معني گشوده شد
    در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
    از آن زمان که فتنه چشمت به من رسيد
    من پير سال و ماه نيم يار بي‌وفاست
    دوشم نويد داد عنايت که حافظا
    بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم



  • هر گه که ياد روي تو کردم جوان شدم29
    بر منتهاي همت خود کامران شدم30
    در سايه تو بلبل باغ جهان شدم31
    در مکتب غم تو چنين نکته دان شدم32
    هر چند کاين چنين شدم و آن چنان شدم
    کز ساکنان درگه پير مغان شدم33
    با جام مي به کام دل دوستان شدم
    ايمن ز شر فتنه آخرزمان شدم
    بر من چو عمر مي‌گذرد پير از آن شدم
    بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم
    بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم



/ 519