غزل 306 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزل 306




  • اگر به کوي تو باشد مرا مجال وصول
    قرار برده ز من آن دو نرگس رعنا
    چو بر در تو من بي‌نواي بي زر و زور
    کجا روم چه کنم چاره از کجا جويم
    من شکسته بدحال زندگي يابم
    خرابتر ز دل من غم تو جاي نيافت
    دل از جواهر مهرت چو صيقلي دارد
    چه جرم کرده‌ام اي جان و دل به حضرت تو
    به درد عشق بساز و خموش کن حافظ
    رموز عشق مکن فاش پيش اهل عقول202



  • رسد به دولت وصل تو کار من به اصول
    فراغ برده ز من آن دو جادوي مکحول
    به هيچ باب ندارم ره خروج و دخول
    که گشته‌ام ز غم و جور روزگار ملول
    در آن زمان که به تيغ غمت شوم مقتول
    که ساخت در دل تنگم قرارگاه نزول
    بود ز زنگ حوادث هر آينه مصقول
    که طاعت من بي‌دل نمي‌شود مقبول
    رموز عشق مکن فاش پيش اهل عقول202
    رموز عشق مکن فاش پيش اهل عقول202



غزل 307




  • هر نکته‌اي که گفتم در وصف آن شمايل
    تحصيل عشق و رندي آسان نمود اول
    حلاج بر سر دار اين نکته خوش سرايد
    گفتم که کي ببخشي بر جان ناتوانم
    دل داده‌ام به ياري شوخي کشي نگاري
    در عين گوشه گيري بودم چو چشم مستت
    از آب ديده صد ره طوفان نوح ديدم
    اي دوست دست حافظ تعويذ چشم زخم است
    يا رب ببينم آن را در گردنت حمايل



  • هر کو شنيد گفتا لله در قال
    آخر بسوخت جانم در کسب اين فضايل203
    از شافعي نپرسند1) امثال اين مسال204
    گفت آن زمان که نبود جان در ميانه حال205
    مرضيه السجايا محموده الخصال
    و اکنون شدم به مستان چون ابروي تو مايل
    و از لوح سينه نقشت هرگز نگشت زايل
    يا رب ببينم آن را در گردنت حمايل
    يا رب ببينم آن را در گردنت حمايل



غزل 308




  • اي رخت چون خلد و لعلت سلسبيل
    سلسبيلت کرده جان و دل سبيل



  • سلسبيلت کرده جان و دل سبيل
    سلسبيلت کرده جان و دل سبيل






  • سبزپوشان خطت بر گرد لب206
    ناوک چشم تو در هر گوشه‌اي
    يا رب اين آتش که در جان من است
    سرد کن زان سان که کردي بر خليل



  • همچو مورانند گرد سلسبيل
    همچو من افتاده دارد صد قتيل
    سرد کن زان سان که کردي بر خليل
    سرد کن زان سان که کردي بر خليل



1) چنين است در عموم نسخ قديمه، نسخ جديده و چاپي : مپرسيد،

2) چنين است در نخ و سودي، بعضي نسخ : چو مستان برابر وي تو مائل،

/ 519