بر تو گر جلوه کند شاهد ما اي زاهد
حافظا سجده به ابروي چو محرابش بر
که دعايي ز سر صدق جز آن جا نکني
از خدا جز مي و معشوق تمنا نکني
که دعايي ز سر صدق جز آن جا نکني
که دعايي ز سر صدق جز آن جا نکني
غزل 481
بشنو اين نکته که خود را ز غم آزاده کني
آخرالامر گل کوزه گران خواهي شد
حاليا فکر سبو کن که پر از باده کني319
خون خوري گر طلب روزي ننهاده کني318
حاليا فکر سبو کن که پر از باده کني319
حاليا فکر سبو کن که پر از باده کني319
1) چنين است در خ و سودي، م ي: يزدان،2) ر نخ س : خطر،