از جاه عشق و دولت رندان پاکباز
در شان من به دردکشي ظن بد مبر
شهباز دست پادشهم اين چه حالت است
حيف است بلبلي چو من اکنون در اين قفس
آب و هواي فارس عجب سفله پرور است
حافظ به زير خرقه قدح تا به کي کشي
تورانشه خجسته که در من يزيد فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم2)
پيوسته صدر مصطبهها بود مسکنم
کلوده گشت جامه1) ولي پاکدامنم82 و 83
کز ياد بردهاند هواي نشيمنم84
با اين لسان عذب که خامش چو سوسنم
کو همرهي که خيمه از اين خاک برکنم85
در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم
شد منت مواهب او طوق گردنم2)
شد منت مواهب او طوق گردنم2)