در چمن باد بهاري ز کنار گل و سرو
مست بگذشتي و از خلوتيان ملکوت
پيش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
حافظ اين خرقه بينداز مگر جان ببري
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
به هواداري آن عارض و قامت برخاست
به تماشاي تو آشوب قيامت برخاست
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست