تو ميبايد که باشي ور نه سهل است
بر آن نقاش قدرت آفرين باد
فحبک راحتي في کل حين
سويداي دل من تا قيامت
کجا يابم وصال چون تو شاهي
خدا داند که حافظ را غرض چيست264
و علم الله حسبي من سالي
زيان مايه جاهي و مالي
که گرد مه کشد خط هلالي1) 263
و ذکرک مونسي في کل حال
مباد از شوق و سوداي تو خالي
من بدنام رند لاابالي
و علم الله حسبي من سالي
و علم الله حسبي من سالي