دايم گل اين بستان شاداب1) نميماند
ديشب گله زلفش با باد هميکردم
صد باد صبا اين جا با سلسله ميرقصند
مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم کرد
يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم
ساقي چمن گل را بي روي تو رنگي نيست
شمشاد خرامان کن تا باغ بيارايي
درياب ضعيفان را در وقت توانايي
گفتا غلطي بگذر زين فکرت سودايي
اين است حريف اي دل تا باد نپيمايي
کز دست بخواهد شد پاياب2) شکيبايي
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجايي15 و 16
شمشاد خرامان کن تا باغ بيارايي
شمشاد خرامان کن تا باغ بيارايي