دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 2

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آل زهرهجلد: 2نويسنده: هادي عالم زاده 
 
 
شماره مقاله:421














آلِ زُهْره، يا بني زهره، خانداني از سادات شيع? دوازده امامي که بسياري از آنان
اهل علم و سياست و داراي تأليف بوده‌اند و دانشمنداني بزرگ از آنان دانش
آموخته‌اند. نسب اين دودمان به زهره بن علي بن محمد بن محمد بن احمد بن محمد بن
حسين بن اسحاق ابن جعفرالصادق(ع) مي‌رسد. گاه آنان را اسحاقي (اسحاقيون) نيز
خوانده‌اند.
اسحاق، مشهور به المؤتمن، محدّثي بزرگ بود. برخي در نقل حديث از وي، با لقب «الثقه
الرضا» ياد کرده‌اند. اگرچه گروهي از شيعيان او را امام دانسته‌اند، وي امامت برادر
خويش، موسي الکاظم(ع) را تأييد کرده است. پسرش حسين به حَرّان آمد (ابن عِنَبَه،
249-250). نياي دوم زهره، ابوابراهيم محمدبن احمدبن محمدبن حسين حراني حجازي، مردي
دانشمند و شاعر و معاصر و ممدوح ابوالعلاي مَعَرّي (د 449ق/1057م) بود. وي در حران
توانگر و نيرومند گرديد و به حلب کوچيد. گفته‌اند وي نخستين فرد اين خاندان است که
به حلب درآمد و تشيع را با خود به حلبِ حنفي مذهب آورد (محمدراغب، 5/373). سَخاوي
وي را نخستين کسي مي‌خواند که در زمان سيف‌الدول? حَمْداني (303-356ق/915-967م)
نقابت طالبيان (نک‍ : آل ابي‌طالب) حلب يافت (1/220). اين مقام تا اواخر قرن
10ق/16م به عهد? مرداني از اين خاندان بوده است، ولي از منابع بر مي‌آيد که بعضي از
نقيبان متأخر از اين خاندان ــ اگر تقيه نورزيده باشند ــ ديگر شيعه نبوده‌اند
(محمدراغب، 5/526). در اينجا تنها به شناساندن چند تن از بزرگان اين خاندان که
به‌ويژه در زمين? دانش و ادب شهره‌اند و در کتابهاي رجال بدانان عنايت شده است،
اکتفا مي‌شود:
1. عزالدّين ابوالمکارم حمزه بن علي بن زهره الحسيني الحلبي، معروف به ابن زهره و
سيّدبن زهره (511-585ق/1117-1189م)، وي فقيه، اصولي، متکلّم، نحوي و از ثقات و نقيب
سادات حلب و بنام‌ترين فرد اين خاندان است، تا آنجا که هرگاه «ابن زهره» بدون
قرينه‌اي به کار رود، مقصود اوست. ابن زهره آموزش را نزد پدر خويش آغاز کرد و از وي
و شيخ ابوعبداللـه حسين بن طاهر صوري و محمدبن حسن نقاش و با يک واسطه از ابوعلي
پسر شيخ طوسي اجاز? روايت يافت. النهاي? شيخ طوسي را بر حاجب حلبي خواند و از
اين‌رو در فقه با 4 واسطه شاگرد شيخ به‌شمار مي‌آيد. برادرش عبداللـه بن علي بن
زهره، برادرزاده‌اش محيي‌الدّين محمدبن عبداللـه، محمدبن جعفر المشهدي نويسند?
المزار، شادان بن جبرئيل قمي. معين‌الدّين سالم بن بدران مصري مازني و عزالدّين
ابوالحرث محمدبن حسن بغدادي از او اجاز? روايت يافتند. فقيه نامدار محمدبن ادريس
حِلّي (د 598ق/1202م) نويسند? السرائر که با ابوالمکارم حمزه معاصر بوده و از او
اجاز? روايت يافته، مي‌نويسد: «او را ديده‌ام و با يکديگر مکاتبه داشته‌ايم. در يکي
از تصانيفش خطايي يافتم و با او در ميان نهادم. وي با دلايل ناموجه از پذيرفتن آن
تن زد و نشان داد که اين اعتراض بر او گران آمده است» (ص 265). اين سخن ابن ادريس،
که برخي او را از نوابغ شيعه به‌شمار مي‌آورند، چيزي از پاي? علمي ابوالمکارم
نمي‌کاهد، زيرا ابن ادريس از اين دست سخنان در باب ديگر دانشمندان بزرگ شيعه نيز
دارد (خوانساري، 2/376). ابوالمکارم «در غالب مسائل خلافيه دعوي اجماع مي‌کند و اين
باعث وهن و وهم و عدم حصول ظن به آن است» (تنکابني، 426). وي افزون بر پاي? بلند
علمي. نقيب طالبيان و پيشواي مورد قبول شيعيان حلب بود. در 570ق/1174م که
صلاح‌الدين ايوبي آهنگ حلب کرد و در بيرون شهر اردو زد، الملک الصالح زنگي صاحب حلب
از بيم آنکه مردم حلب شهر را به صلاح‌الدين تسليم کنند، آنان را در ميدان شهر گرد
آورد و با گريه و لايه از آنان ياري خواست. شيعيان با تحميل اين شرايط قول همکاري
دادند: حَيّ عَلي خَيْرِالعَمَل بر اذکار اذان افزوده شود؛ بخش شرقي مسجد جامع به
آنان اختصاص يابد؛ نام 12 امام(ع) پيشاپيش جنازه‌ها برده شود؛ در نماز بر مردگان
پنج تکبير زنند و صيغ? عقود و نکاحهايشان را ابوالمکارم حمزه جاري سازد. پيش از
اين، يک‌بار ديگر نيز، شيعيان حلب توانسته بودند از زمان سعدالدول? حمداني
(367-369ق/978-980م) تا روزگار نورالدبين محمود زنگي (د 544ق/1149م) شعار خويش را
در اذان آشکار سازند (ابن عديم، 1/172، 2/294).
نزديک به 20 کتاب و رساله و نامه بدو نسبت داده‌اند. تنوع موضوعات اين آثار نشان
دهند? وسعت دامن? دانش اوست. برخي از آنها عبارتند: غنيه النزوع في علمي الاصول و
الفروع (اين اثر در مجموع? الجوامع الفقيه در 1404ق/1984م از سوي کتابخان?
آيه‌اللـه مرعشي در قم تجديد چاپ گرديده است)؛ مسأله في کونه تعالي جباراً؛ مسأله
في نفي الرؤيه و اعتقاد الاماميه و مخالفيهم؛ مسأله في الرد علي من زعم ان الوجوب و
القبح لايعلمان الاسمعاً؛ نقض شبهه الفلاسفه؛ النکت (في النحو)؛ قبس الانوار في
نصره العتره الاخيار و چند رسال? ديگر و پاسخ به نامه‌هايي که از جبل و حِمْصْ و
بغداد به او رسيده بود. وي در 585ق/1189م درگذشت و در دامن? جبل جوشن به خاک سپرده
شد. بر کناره‌هاي گور او که در 1297ق/1880م آشکار گرديد، با خطي خوش چنين آمده:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم، هذه تربه الشّريف الاوحد رکن‌الدّين ابي المکارم حمزه
بن علي بن زهره بن علي بن محمدبن محمدبن احمدبن محمدبن الحسين بن اسحاق بن جعفر
الصادق صلوات اللـه عليه و علي ابائه و ابنائه الائمه الطاهرين و کانت وفاته في رجب
خمس و ثمانين و خمسمائه رضي اللـه عنه».
2. جمال‌الدين ابوالقاسم عبداللـه بن علي بن زهره الحسيني الحلبي
(531-580ق/1137-1184م)، فقيه، متکلم و از ثقات رجال شيعه. تأليفاتي چند در فقه و
کلام بدو نسبت داده‌اند، از آن جمله است: التجريد في الفقه؛ الغنيه عن الحجج و
الادله؛ جوابُ سؤال عن العقل؛ جواب سؤال من مصر في النبوه.
3. ابوعلي حسن بن زهره الحسيني (د 620ق/1223م)، نقيب و پيشواي شيعيان حلب. وي در
قرآن، عربت، اخبار و فقه صاحب نظر و در سياست مردي سرشناس بود و چندبار از سوي
حکومت وقت به سفارت عازم عراق و ديگر بلاد گرديد.
4. محيي‌الدّين ابوحامد محمدبن عبداللـه بن زهره الحسيني (564 يا 566-634 يا
636ق/1169 يا 1169 يا 1171-1237 يا 1239م)، فقيه و از مشايخ ثق? راويان شيعه. وي از
پدر و عم خويش ابوالمکارم حمزه و ابن شهر آشوب و تني چند از دانشمندان اجاز? روايت
داشت و دانشمندان بزرگي چون علي بن موسي بن طاووس (د 664ق/1266م)، محقق حلّي (د
676ق/1277م) و يحيي بن احمدبن سعيد حلّي (د 690/1291م) از شاگردان او بوده‌اند. از
آثار وي الاربعون حديثاً دربار? حقوق برادران ديني است. نام? مشهور به «اهوازيّه»
که امام جعفر صادق(ع) به عبداللـه نَجاشي نوشته، يکي از آن احاديث است.
5. بدرالدين حسن بن محمدبن علي بن الحسين بن زهره الحسيني الحلبي (مق‍ 732ق/1332م)،
نقيب اشراف و ناظر بيمارستان حلب.
6. علاءالدين ابوالحسن علي بن ابراهيم بن محمدبن الحسين بن زهره الحسيني الحلبي (د
755ق/1354م)، از دانشمندان بزرگ و ثق? شيعه. وي يکي از 5 تن افراد اين خاندان است
که علامه حسن بن يوسف بن علي بن المطهر الحلّي (د 726ق/1326م) در 723ق/1323م بدانان
اجاز? روايت داده است. اين اجازه که به «اجاز? کبيره» شهر دارد و از دستنويس 25
شعبان 723ق/29 اوت 1323م علامه در 1096ق/1685م استنساخ شده، در مجلد 104
بحارالانوار صص 60-137 چاپ گرديده است. 4 تن ديگر که نامشان در اين اجازه آمده
عبارتند از الف ـ بدرالدين ابوعبداللـه محمدبن ابراهيم (د 733ق/1333م)؛ ب ـ
امين‌الدين ابوطالب احمدبن محمدبن ابراهيم (د 717 يا 718-775ق/1317 يا 1318-1373م).
وي از مشايخ شهيد اول محمدبن مکي (مق‍ 786ق/1384م) است و افزون بر اين اجازه، در 14
ربيع‌الاول 756ق/29 مارس 1355م از محمدبن حسن بن يوسف حلي، فرزند علامه، نيز اجازه
يافته است که هم? آنچه در «اجاز? کبيره» آمده، روايت کند (بحار، 104/59)؛ ج ـ
عزالدّين (جمال‌الدّين) ابومحمد حسن بن محمدبن محمدبن ابراهيم، از دانشمندان شيعه؛
د ـ شرف‌الدّين ابوعبداللـه حسين بن علي بن ابراهيم، فقيه.
7. الشريف محمدبن علي بن محمدبن الحسن بن زهره (د 779ق/1377م). وي به ايران آمد و
از دانشمندان روزگار خويش سود جست و با گروهي از دانشمندان خراسان و ماوراءالنهر
ديدار کرد و سپس به حلب بازگشت. او مشارق الانوار را از فقيه محدث مفسر، شمس‌الدبين
ابوعبداللـه محمدبن محمد فيروزآبادي شنيد و بخشي از آن را در حلب از او روايت کرد.

ارائ? شجر? نسب اين خاندان دور از لغزش نخواهد بود، زيرا از يک سوي کتب رجال غالباً
در ذکر زنجير? نامها، برخي واسطه‌ها را حذف کرده‌اند و از سوي ديگر وجود افراد
همنام متعدد در اين خاندان، خلطهايي پيش آورده است.
مآخذ: آقابزرگ، الذريعه، 1/142، 426، 16/69؛ همو، طبقات اعلام الشيعه، القرن
السادس، بيروت، 1972م؛ صص 87، 88، 165؛ همو، همان، القرن السابع، ص 160؛ همو، همان،
القرن الثامن، صص 9، 41، 45، 46، 48، 56، 133، 140، 149، 177، 193، 195؛ ابن ادريس،
ابوعبداللـه محمد، کتاب السرائر، تهران، 1390ق؛ ابن حجر عسقلاني، احمدبن علي، الدرر
الکامنه، هند، 1393ق، 1/289، 2/124، 142، 143، 146، 175؛ ابن شهر آشوب، محمدبن علي،
معالم العلماء، 1380ق، ص 46؛ ابن عديم، عمربن احمد، زُبْده الحلب، به کوشش سامي
الدهان، دمشق، 1370ق/1951م؛ ابن عنبه، احمدبن علي، عمده الطالب، به کوشش محمد حسن
آل طالقاني، نجف، 1380ق/1961م؛ ابن کثير، ابن کثير، اسماعيل بن عمر، البدايه و
النهايه، مصر، 12/289؛ افندي اصفهاني، عبداللـه، رياض العلماء، قم، 1401ق، 1/59،
60، 310، 311، 321، 322، 2/138، 139، 3/227، 228؛ امين، محسن، اعيان الشيعه، به
کوشش حسن امين، بيروت، 1403ق/1983م، 3/75، 5/251، 259، 260، 6/101، 249، 8/59؛
اميني، نجفي، عبدالحسين، شهداء الفضيله، قم، صص 71-73؛ بغدادي، اسماعيل پاشا، ايضاح
المکنون، استانبول 1364-1366ق/1945-1947م، 1/225، 2/38، 150، 151، 220، 344؛ همو،
هديه العارفين، استانبول، 1951-1955م، 1/457، 2/227؛ تنکابني، محمد، قصص العلماء،
تهران، الجوامع الفقهيه، قم، 1404ق، صص 461-564؛ حر عاملي، محمدبن حسن، امل الآمل،
به کوشش سيداحمد حسيني، قم، 1362ش، 2/22، 24، 76، 95، 105، 106، 162، 163، 171،
271؛ خوانساري، محمدباقر، روضات الجنات، بيروت، دارالکتاب العربي، 2/374-377؛
دواني، علي، مفاخر اسلام، تهران، 1363ش، 3/481-492؛ زرکلي، خيرالدين، الاعلام، چ 3،
بيروت، 1389ق/2/312، 313؛ سخاوي، محمدبن عبدالرحمن، الضوء اللامع، قاهره، 1353ق؛
شوشتري، قاضي نوراللـه، مجالس المؤمنين، تهران، 1375ق، 1/507-508؛ قاييني نجفي،
معجم مؤلفي الشيعه، تهران، 1405ق، ص 141؛ قمي، عباس، الفوائد الرضويه، تهران،
1327ش، صص 23، 163، 264؛ همو، الکني و الالقاب، تهران، 1397ق/1/299؛ همو، هديه
الاحباب، تهران، 1363ش، ص 70؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفين، بيروت، 3/79، 6/88،
9/226، 272؛ مامقاني، محمدبن عبداللـه، تنقيح المقال، نجف، 1349-1350ق، 1/76، 81،
305، 376، 2/200؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، 1403ق/1983م، 1/40؛ محمد
راغب، اعلام النبلاء بتاريخ حلب الشهباء، حلب، 1343ق/1925م، 2895، 4/285-286، 343،
541، 561، 572، 5/16، 44، 70، 372؛ مدرس، محمدعلي، ريحانه الادب، تبريز، 1346ش،
7/549-553؛ نوري، حسين، مستدرک الوسائل، تهران، 1382ق، 3/475، 476؛ نيز:
GAL, S, I/710.
هادي عالم‌زاده
 






/ 440