شماره مقاله:633
اِبْراهيمِ اِسْتِرابادي (د 965ق/1558م)، از خوشنويسان تعليق و نستعليق ايران.
ابراهيم نستعليق را خوب (سام ميرزا، 136) و تعليق را استادانه مينوشت. قمي گويد:
وي تعليق را «به غايت نازک و صاف ساخت» تا جايي که او را سومِ خواجه عبدالحيّ و
درويش عبداللـه بهشمار آوردهاند که هر دو از استادان قلم تعليق بودهاند (ص 47).
او مدتي منشي آستان? رضوي (سام ميرزا، 136) بوده و زماني نيز در قم به کتابت
پرداخته است، اما کتيب? سر درِ شمالي ايوان جنوبي آستان? حضرت معصومه(ع) که قُمي
کتابت آن را به وي نسبت داده، خط اسماعيل فرزند اوست (مدرّسي، 1/76). او شعر نيز
ميسروده و از دانشوران روزگار خود بوده است.
ابراهيم را در شمار 40 خوشنويس کتابخان? بايسنقر ميرزاي تيموري نام بردهاند و اين
اشتباه از مصطفي عالي (صص 27-28) سرزده که نام و زمان زندگاني هنرمندان روزگار
تيموريان و صفويان را درهم آميخته است، نام ابراهيم را نخستينبار در تذکر? تحف?
سامي مييابيم که در 957ق/1550م در دست تأليف بوده و مؤلف آن مينويسد که در اين
کتاب شرح احوال هنرمنداني را آورده که «از طلوع آفتاب عالمتاب اين دولت عظمي
(صفويان) الي يومنا هذا لواي فصاحت افراشتهاند» (سام ميرزا، 4، 27). بنابراين او
به هنگام تأليف تحف? سامي زنده بوده، زيرا سام ميرزا هرجا از هنرمندِ در گذشتهاي
نام برده از سال و جاي درگذشت او نيز ياد کرده است، در حالي که بيان وي در مورد
ابراهيم استرابادي زنده بودن وي را در هنگام تأليف اين کتاب نشان ميدهد (ص 76).
سال درگذشت او را نويسند? ريحان نستعليق 965ق (بياني، 14) و اصفهاني 990ق (ص 250)
آوردهاند که قول صاحب ريحان نستعليق به سبب نزديکي با روزگار ابراهيم درخور پذيرش
است. احوال و آثار ابراهيم را تذکرهنويسان متأخر گويا به سبب آنکه نسبت استرابادي
را در آثار خود به کار نميبرده، با احوال و آثار بعضي از خوشنويسان همنام او
درآميختهاند (بياني. 8، 21)، مثلاً آنچه ميرزا حبيب اصفهاني در زير نام ابراهيم
منشي آورده (ص 251) برگردان نارسايي است از شرح حال ابراهيم استرابادي در گلستان
هنر که بعداً به همانگونه در احوال و آثار خوشنويسان آمده است. پس به احتمال
ميتوان گفت که نسخ? اسکندرنام? ترکي موجود در کتابخان? سلطنتي (سابق) ايران با رقم
«الفقير ابراهيم المنشي الحضره الرّضوي به تاريخ شهر رمضانالمبارک 937» که در آن
به منشيگري او در آستان? رضوي اشار? آشکار دارد (بياني، 21) به قلم اوست. دو قطعه
خط موجود در مرقّع بهرام ميرزا مورّخ 932ق و مرقّع امير غيب بيک را که هر دو
کتابخان? اوقاف استانبول نگاهداري ميشود، نيز به سبب همسانيِ شيو? رقم و نزديکي
زمان (در مورد قطع? نخست) با اسکندرنام? ياد شده (بياني، 8)، ميتوان منسوب به او
پنداشت. دور نيست که دو قطع? ديگر که در کتابخان? آستان قدس رضوي و کتابخان? سلطنتي
(سابق) موجود است و به خواجه ابراهيم نسبت داده شده و نيز از آنِ وي باشد.
مآخذ: اصفهاني، ميرزاحبيب، خط و خطاطان، قسطنطنيه، 1306ق؛ بياني، مهدي، احوال و
آثار خوشنويسان، تهران، 1345ش؛ سام ميرزا، تحف? سامي، به کوشش رکنالدين همايونفرخ،
تهران، 1347ش؛ عالي، مصطفي، مناقب هنروران، استانبول، 1926م؛ قمي، قاضي احمد،
گلستان هنر، به کوشش احمد سهيلي خوانساري، تهران، 1352ش؛ مدرّسي طباطبائي، حسين،
تربت پاکان، قم، 1335ش.
محمدحسن سمسار