شماره مقاله:529
آنى، پايتخت قديم ارمنستان كه خرابههاي آن مجاور دهكدهاي به همين نام،
در ولايت قارص، در ساحل راست رودخانة آرياچاي (آخوريان) و در فاصلة 32
كيلومتري ملتقاي اين رودخانه با رود ارس باقى است و با شهر قارص 45 كيلومتر
فاصله دارد.
وجه تسميه: در اين باره چنين حدس زدهاند كه پرستشگاه يا معبد اناهيتا1 يا
انائيتيس2 يكى از ايزدان ايرانى در اين شهر قرار داشته است و نام «آنى» از
اين واژه گرفته شده است ( 2 )، EIاما منشأ واقعى اين نام شناخته نيست.
روميان نيز به آنى پايتخت ارمنستان بزرگ آبْنيكُم مىگفتند (اعتمادالسلطنه،
46).
سابقة تاريخى: شهر آنى قبل از مسيحيت مسكون بوده است. چون در اكتشافاتى كه
در سالهاي اخير در خرابههاي اين شهر و اطراف آن انجام گرفته، گورستانهايى
متعلق به دوران شرك يافت شده است ( 2 .(EIدر نيمة اول قرن 3م زمانى كه
اردشير بابكان ساتراپهاي دورة اشكانى را به اطاعت در مىآورد، يك ساتراپ (والى)
به نام اُدا3 از اطاعت او سرپيچيد و در كوه آنى پنهان شد (پيرنيا، 3/2607).
در قرن 5م از آنى به عنوان يك قلعه نام برده شده است. اين قلعه در
مسير درهاي واقع در ميان كوه آلاجا و رودخانة آرپاچاي و تنگة (بُغاز)
تسالكوتزا دزور4 واقع بوده و از نظر موقعيت جغرافيايى كاملاً براي ساختن قلعه
و استحكامات مناسب بوده است .(IA) دژ مذكور در زمان پادشاهى تيرداد از شاهان
ارمنستان (286م) كه معاصر با بهرام دوم و سوم و نرسى و شاپور دوم ساسانى
بوده، به خاطر معبد آنجا (آناهيتا) مورد توجه قرار گرفت. در زمان شاهپور دوم
سپاه ايران براي تنبيه سردار ارمنى (ارشاك) كه در قلعة آنى پناهنده شده
بود، آنجا را محاصره كرد (مهرين، 56، 62).
آنى از قرن 2ق/8م مانند ديگر نقاط ارمنستان زير سلطة خلفاي اسلامى در آمد.
اندكى بعد سلسلة بقراطيان قلمرو حكومت خود را توسعهدادند و موفقشدند دولتمستقل
واحدي تأسيسكنند. در 274ق/ 887م يكى از شاهزادگان ارمنى به نام آشوت از
طرف شاهزادگان ارمنستان و گرجستان به عنوان پادشاه ارمنستان انتخاب گرديد
و خليفه نيز او را تأييد كرد ( 2 .(EIپس از درگذشت آشوت در 301ق/914م فرزندش
سمبات5 (سنباط) والى ارمنستان شد. داستان گرفتاي و كشته شدن سمبات به دست
يوسف بى ابى الساج (والى آذربايجان) را ابن حوقل در كتاب خود نقل كرده
است (ص 97). جانشين سمبات، فرزندش آشوت آهنين، با پشتيبانى بيزانس مجدداً
حكومت ارمنستان را به دست آورد و خود را شاهنشاه ارمنستان ناميد. بقراطيان
در نيمة اول قرن 3ق/9م در زمان آشوت گوشتخوار قلعة آنى را از خانوادة
كامساراگانخريداري كردند. سپس در زمانآشوتسوم (350-366ق/ 961 -977م) قلعة
مذكور به عنوان مركز حكومتى آنان انتخاب شد ( 2 .(EIاز اين زمان در طول چهل
پنجاه سال آنى ترقى چشمگيري كرد و به بزرگترين شهر ارمنستان و يكى از مهمترين
مراكز اقتصادي شرق نزديكتبديلگرديد (خداورديان،1/205).حصاريكهامروز خرابههاي
آن در اطراف شهر ويران آنى ديده مىشود، در زمان سمبات دوم (366- 379ق/977
- 989م) ايجاد شده است. بقراطيان به منظور تغيير راه تجارتى ايران -
طرابوزان از شهر دوين6 به شهر آنى، پلهاي متعددي بر روي رودخانة آرپاچاي
ساختند (همانجا). آنى در زمان پادشاهى گاگيك اول (379-411ق/ 989-1020م) به
علت قرار داشتن بر كنار جادهاي كه به بيزانس مىرفت، مهمترين كانون
بازرگانى ارمنستان شده بود. شهر در اين زمان برج و بارو داشته است. در داخل
شهر بازارها و ميدانها و مسافرخانههاي متعدد وجود داشته، مركز بزرگ صنعتگران
بوده و تعداد صنايع آن به 40 رشته مىرسيده است. سلاحسازي، آهنگري، زرگري،
ريسندگى، دباغى، سنگتراشى، سفالگري و زينسازي از توسعه يافتهترين حرفهها
بودهاند (خداورديان، 1/200- 205). در اين زمان قاليهاي ارمنى و منسوجات
ابريشمى و پشمى و زينت آلات ساخته شده از طلا و نقره و مسِ آنى از لحاظ
مرغوبيت با حاصلكار صنعتگرانجهان برابريمىكردهاست (نك: «دائرةالمعارف
ارمنستان شوروي7»).
در همين زمان آنى مقر جاثليق ارمنيان گرديد و كليسايى توسط گاگيك اول در
391ق/1001م در آنجا ساخته شد كه خرابههاي آن در حفريات سالهاي 1905 و 1906
كشف گرديد ( 2 .(EIجمعيت شهر آنى در اوايل قرن 5ق/11م حدود 100 هزار نفر ذكر
كردهاند. شهر از يك حكومت خودمختار برخوردار بوده كه در رأس آن شورايى
متشكل از زعماي شهر و نمايندگان اشراف و رؤساي محلات و رئيس مذهبى پايتخت
قرار داشت و شهردار شهر هم از طرف پادشاه تعيين مىشد. در اين زمان در آنى
دهها كليسا و معبد وجود داشته است. از مهمترين آنها كليساي ماير و معبد
گاگكاشن و كليساي هووي داراي معماريى در سطحعالى بودهاست. شهر از لولهكشىآب
و مسافر خانههاي باشكوه و بناهاي زيبا برخوردار بوده است (خداورديان،
1/204-206). آنى در زمان هوهانس سمبات (سمبات دوم)، جانشين گاگيك، همچنان
رونق خود را حفظ كرده بود. نوشتهاند اكثر بناهايى كه در شهر وجود داشت و يا
در زمان اين پادشاه ساخته شد، زير نظر تيرداد (معمارارمنى) بودهاست. در همينزمانمكتبنقاشىآنىدر
ارمنستان به اوج ترقى خود رسيده بود. آنى در قرنهاي 5 و 6ق/11 و 12م
دانشگاهى داشته كه در آن زمان به اوج پيشرفت فرهنگى خود نايل شده بود.
دانشمند معروف ارمنى هوهانس ساراگاواك (1045- 1129م) در اين دانشگاه تدريس
مىكرد (همو، 248 به بعد).
سرانجام پس از درگذشت سمبات دوم در 432ق/1041م و ضعف حكمرانان بعدي اين
سلسله، دولت بيزانس در 435ق/1043م سپاهى براي تصرف ارمنستان و شهر آنى
گسيل داشت. امپراتور كنستانتين مونوماچ به منظور الحاق آنى به قلمرو خود از
ابوالسوار (پادشاه شدادي) دعوت كرد كه بر آنى بتازد. ابوالسوار شماري چند از
قلاع و مناطق آن قلمرو را متصرف شد، اما روميان در 437ق/1045م، آنى را
گرفتند. امپراتور نيز نقض عهد كرد و از ابوالسوار خواست تا سرزمينهاي سابق آنى
را به امپراتوري بيزانس واگذارد (مادلونگ، 210). روميان در دوران تسلط خود بر
آنى بر آبادانى شهر افزودند. در كتيبهاي آمده است كه يكى از حكمرانان
بيزانس به نام آرون1، آبراهة مهمى براي رساندن آب كوههاي آلاجا به شهر
ساخته است .(IA) تسلط بيزانسيها تا 456ق/ 1064م بر آنى ادامه يافت. در اين
سال سلطان الب ارسلان رو به شهر آنى نهاد و به آنجا رسيد. شهري ديد بسيار
مستحكم و استوار و دور از دسترس كه سه چهارم آن بر كرانة رود ارس و يك
چهارم آن بر كنار رود ژرفى (آرپاچاي) با جريان سريع بنا شده. راه شهر از
روي خندقى بود كه بر آن بارويى از سنگ خارا ساخته بودند. الب ارسلان شهر
را محاصره كرد و بر آن تنگ گرفت. وي اميدي به فتح آنجا نداشت تا اينكه
قسمت بزرگى از حصار شهر فرو ريخت و مسلمانان به شهر وارد شدند و كشتاري فزون
از شمار نمودند (ابن اثير، 10/40-41).
تصرف آنى توسط سلجوقيان باعث ويرانى شهر و انقراض دولت بقراطيان ارمنستان
گرديد (مشكور، 53)، اما اندكى بعد الب ارسلان آنى را به ابوالسوار پادشاه
شدادي سپرد و او فرزند 13 سالة خود منوچهر را به حكمرانى آنجا گمارد. منوچهر چون
به سن رشد رسيد، زمام حكومت را به دست گرفت و در آسايش مردم كوشيد (كسروي،
302-303)، و به گفتة وارطان شهر را به حال نخستين باز آورد و باروي آنجا را
تعمير كرد و بر استواري آن افزود. از بزرگان ارمنى كه از شهر پراكنده شده
بودند، يكايك دلجويى كرد و آنان را به شهر باز آورد (همو، 303، به نقل از
تاريخ وارطان ). منوچهر مسجدي براي مسلمانان در آنى بنا نمود كه از پرشكوهترين
و زيباترين بناهاي آنجا محسوب مىشد و بر روي بازماندههاي آن هنوز عبارت «الامير
الاجل شجاع الدوله ابوشجاع منوچهر بن شاوور» به خط كوفى نمايان است (همو،
304، به نقل از كتاب شيراك ). در زمان حكومت منوچهر در آنى،آخرين پادشاه
ارمنستان هوهانس پس گاگيك كه در قسطنطنيه زندگى مىكرد، پسر جوان خود آشوت
را پيش ملكشاه سلجوقى فرستاد و شهر آنى را براي او درخواست كرد. سلطان آنى
را بدو بخشيد، اما وي پيش از آنكه به آنى برسد، به دست يكى از خواجگان
مسلمان خود مسموم شد (همو، 304، به نقل از تاريخ وارطان ). منوچهر همچنان
زمام امور آنى را در دست نگاهداشت. تا اينكه سلطان ملكشاه در سفر خود به
آران، فضلون برادر او را از گنجه به استراباد تبعيد كرد و سپس آهنگ آنى نمود.
منوچهر كه از سرنوشت فضلون برادر خود پند گرفته بود، شهر را بدو واگذاشت، و
اين كار بر ملكشاه پسنديده آمد به طوري كه او را بر حكمرانى آنى ابقا كرد (همو،
304- 305، به نقل از چامچيان). منوچهر گذشته از آنكه مادرش ارمنى و دختر
آشوت پادشاه ارمنستان بود، خودش نيز زنى به نام قادا، از بقراطيان ارمنستان
گرفته بود. او پادشاهى زيرك بود و با زيردستان خود كه بيشتر آنان ترسايان
بودند به حكم خرد رفتار مىكرد، و در مدت سى و اند سال فرمانروايى او،
مسلمانان و ارمنيان آسوده بودند (همو، 304). سال مرگ منوچهر معلوم نيست. فوت
او را در سال 503 يا 504ق/1100م دانستهاند.
جانشين منوچهر فرزندش شاوور دوم (ابوالسوار) بود. وي، به سبب تعصبى كه داشت
دستور داد هلال بزرگ و سنگينى كه نشانة اسلام بود از مسجد اخلاط آوردند و آن
را بر بالاي گنبد كليساي بزرگ آنى استوار ساختند و بدينسان دشمنى ارمنيان را
برانگيخت (همو، 307، به نقل از تاريخ وارطان ). نوشتهاند كه اين كليسا از
زمان فتح آنى به دست الب ارسلان مسجد مسلمانان شده بود. شاوور دوم مردي
ضعيف و بى كفايت بود و چون از دفع تركان كه در اطراف آنى دست به تاراج
و آزار مردم زده بودند عاجز ماند، قصد داشت آنى را به فرمانرواي قارص كه
اميري سلجوقى بود، در مقابل 60 هزار دينار طلا واگذار نمايد. ارمنيان از اين
خبر برآشفتند و از داويت (داويد) پادشاه گرجستان كمك خواستند (همو، 307). آنى
در 518ق/1124م به تصرف داويد درآمد .(IA) او بدون خونريزي بر شهر دست يافت
و ابوالسوار و كسانش را دستگير كرد (كسروي، همانجا) و آنى و اطراف آن را به
سلطان نشين گرجستان ملحق و آنى را به عنوان دلجويى به خاندان سلطنتى
زاخاريها واگذار كرد. آنان حصار اطراف شهر را تا ساحل رودخانة آرپاچاي گسترش
دادند و با مسلمانان شهر به خوشى رفتار كردند .(IA) نوشتهاند وقتى داويت بر
آنى مسلط شد، كليسايى را كه مسلمانان به مسجد تبديل كرده بودند، بار ديگر به
صورت اول برگرداند و به جاي هلال مسلمانان، خاجى قرار داد (كسروي، همانجا).
در دورة تسلط گرجيان بر ارمنستان گه گاه فرمانروايان شدادي مانندخوشچهر و
محمود پسرانابوالسوار، فخرالدينشدادپسر محمود، فضلون چهارم پسر محمود، بر آنى
مسلط شدهاند (همو، 309، 310). در حوادث سال 556ق/1161م نيز آمده است كه
كشيشان آنى بر فضلون بن منوچهر شدادي شوريدند. او شهر را رها كرد و به قلعة
بكران در نزديكيهاي سرماري پناهنده شد. سپس كشيشان شهر را به گريگور پادشاه
گرجستان سپردند. گريگور بازماندگان شداديان را اسير كرد، و سپهسالار خود سعدون
را به حكومت آنى گمارد (ابن ارزق، 361)، اما زد و خوردهاي مجددي ميان
گرجيان و شداديان به سرداري شاهنشاه پسر محمود درگرفت، كه بر اثر آن ظاهراً
مسلمانان از گريگور پادشاه گرجستان به سختى شكست خوردند، تا اينكه در
559ق/1164م ايلدگز اتابك آذربايجان مجدداً آنى را از چنگال گرجيان در آورد و
به شاهنشاه پسر محمود سپرد (كسروي، 313). مورخين ارمنى اين امير را «امير شاه
» ناميدهاند. در نوشتهاي كه در خرابههاي آنى به دست آمده و تاريخ آن622
ارمنىاست،اورا «اميرسلطانپسر اميرمحمود ونوةمنوچهر» خواندهاند (همو، 314). اين
امير تا 570ق/1174م فرمانرواي آنى بود، ولى از آن زمان به بعد، گرجيان آنى
را از دست او در آوردند و شهر را تاراج كردند، و حكمرانى از طرف خويش در آنجا
گماردند (ابن ارزق، 364). از اين تاريخ ديگر نامى از فرمانروايان شدادي نيست.
آنى در تاريخ595ق/1199مزير سلطةحكومتزاخاريها درآمد و اميرزاخارة دوم (595
-600ق/1199-1204م) قسمتهاي شمالى ارمنستان را فتح كرد و شهر آنى را مركز
خويش قرار داد، و در شهر كليساها و خانههاي مسكونى ساخت و حصار شهر و پلهاي
آن را مرمت نمود (نك: «دايرة المعارف ارمنستان شوروي»). آنى در 623ق/1226م
توسط سلطان جلالالدين خوارزمشاه محاصره شد و چون حصار شهر مستحكم بود، تسخير
آن مدتى طول كشيد. لذا سلطان از گرفتن آن دست برداشت و به تفليس رفت (اقبال،
120-121). به گفتة ياقوت (د 630ق/1233م) شهر مذكور در اين زمان شهري مهم با
قلعة استواري بوده كه ميان اخلاط و گنجه قرار داشته است (1/70). مغولان در
636ق/1239م آنى را محاصره كردند (گروسه، 431). ساكنين شهر قهرمانانه از خود
دفاع كردند، ولى مغولان شهر را متصرف شدند و قسمت اعظم جمعيت آن را از دم
تيغ گذرانيدند (خداورديان، 1/227؛ ساندرز، 80)، تا آنكه ملكة روسودان حاضر به
عقد قراردادي با آنها شد و مجدداً صلح و آرامش به اين صفحات بازگشت (اشپولر،
40). آنى بر اساس روايات تاريخى منقولاز ارمنياندر 719ق/1319م براثر زلزلهايويرانگشت(بارتولد،
گزيدة مقالات، 280)، اما ظاهراً سوء رفتار مأموران مالياتى مغولان باعث خرابى
شهرهاي ارمنستان از جمله آنى شده است.
خانيكوف دانشمند روسى معتقد است كه همان علل و اسبابى كه موجب انحطاط و
ويرانى بيشتر نواحى مسخره توسط مغولان شد، به تدريج آنى را هم از سكنه
خالى كرد و ويران ساخت. در دورة تسلط ايلخانان مغول، در نوشتهاي مربوط به
720ق/1320م آمده كه همسر بيوة يكى از امراي محلى زاهديه، بعضى از ساكنان
آنى را از برخى مالياتها معاف كرده است، و اين مىرساند كه شهر در آن زمان
هنوز منبع درآمدي براي ايلخانان و امراي محلى بوده است (همو، 279-280،
290). بعدها سلطان ابوسعيد ايلخان مغول (د 736ق/ 1335م) به منظور دفاع از
مردم در برابر زيادهرويها و سوء استفادههاي مأموران مالياتى كه موجب فقر و
بينوايى مىگرديد، فرمانهايى صادر كرد كه يكى از اين فرامين بر ديوار مسجد
شهر آنى در ارمنستان حك شد (پيگولوسكايا، 379). حمدالله مستوفى كه يك قرن
بعد از حملة مغول مىزيسته دربارة آنى گفته است كه از اقليم پنجم، هوايش
سرد و حاصلش غله و اندكى ميوه است (ص 93). بعد از قرن 8ق/14م ديگر نامى
از اين شهر در كتب جغرافيايى نيست، ولى از سكههاي مسى كه در حكومت ايلخان
سليمان (لين پول، 196)، در شهر آنى ضرب شده و در تركيه به نام «ميمون سكهسى»
معروف است، بر مىآيد كه شهر تا آن تاريخ وجود داشته است. نيز سكههايى از
زمان حكومت جلايريان و حكومت آققويونلوها در ارمنستان به دست آمده، كه
روي آنها نام آنى حك شده است .(IA)
خرابههاي آنى را نخستين بار كارِري در 1693م ديده است (ص 8). همچنين گياهشناس
فرانسوي تورنفور (1656- 1708م)، آثار قديمى آن را بازديد كرده است (بُنتان،
53). در 1844م از ويرانههاي آنى نقشهبرداري شد كه در حفريات جديد از آنها
استفاده به عمل آمد (بارتولد، خاورشناسى، 356). تاريخ دقيق متروك ماندن شهر
مذكور معلوم نيست. كشفيات و بررسيهاي انجام شده نشان مىدهد كه پس از
ويرانىقصرها و كليساهايشهر، مردمىفقير و بىخانماندر خرابههاي مزبور زندگى
مىكردهاند كه كِرپُرِتر آنها را ديده و به اقامتگاههاي محقر آنان كه در
كوچههايى، غالباً به عرض 5/3 تا 4 متر قرار داشته، اشاره كرده است .(IA)
در 1827م رودخانة آرپاچاي به عنوان خط مرزي بين روسيه و تركيهتعيينشد و
خرابههايشهر آنى در محدودةحكومتتركها قرار گرفت، اما در جنگهاي 1877- 1878م
به انضمام بخشى از اراضى ديگر تركها بهامپراتوريروسيه ملحقگرديد. كاوشهايباستانشناسى
از 1892م در خرابههاي آنى شروع گرديد، ولى پس از يك سال متوقف شد تا آنكه
مجدداً در 1904م با اصول علمى و جديدتري تحت سرپرستى ن. مار، دانشمند معروف
روسى، آغاز شد. در اين كاوشها آثاري كشف شد كه ابتدا به دوران بقراطيان
نسبت داده مىشد، اما بعدها معلوم شد كه مربوط به دورة جديدتر است. ضمناً
بناهايى كشف شد كه نشان مىداد، ارمنيهاي مسيحى قبل از آنكه تحت تأثير
كليساي بيزانس قرار گيرند، تابع كليساي سريانى (شرق) بودهاند. سرانجام
نتيجة كاوشها و كشفيات انجام شده، تأثير فرهنگ و هنر بيزانس و ايران و عرب
را در آثار و سنتهاي موجود در آنى به وضوح نشان داد .(IA) ويرانههاي آنى،
بعد از آنكه مدتى در دست روسها بود، در 1921 مجدداً به دولت عثمانى
بازگردانده شد. اكنون روستايى به نام آنى در ولايت قارص تركيه وجود دارد (
2 .(EI
مآخذ: ابن اثير، على، الكامل، بيروت، 1399ق؛ ابن ازرق فارقى، حواشى ذيل
تاريخ دمشق ابن قلانسى، بيروت، 1908م؛ ابن حوقل، ابوالقاسم محمد، صورة
الارض، ترجمة جعفر شعار، تهران، 1345ش؛ اشپولر، برتولد، تاريخ مغول در ايران،
ترجمة محمود ميرآفتاب، تهران، 1351ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، تطبيق
لغات جغرافيايى قديم و جديد ايران، به كوشش ميرهاشم محدث، تهران، 1363ش؛
اقبال، عباس، تاريخ مغول، تهران، 1364ش؛ بارتولد. و. و.، خاورشناسى در روسيه
و اروپا، ترجمة حمزة سردادور، تهران، 1351ش؛ همو، گزيدة مقالات تحقيقى، ترجمة
كريم كشاورز، تهران، 1358ش؛ بُنتان، اگوست، سفرنامه، ترجمة منصورة اتحاديه
(نظام مافى)، تهران، 1354ش؛ پيرنيا، مشيرالدوله، ايران باستان، تهران،
1332ش؛ پيگولوسكايا. ن. و ديگران، تاريخ ايران، ترجمة كريم كشاورز، تهران،
1354ش؛ جكسن، ابراهيم، و. ويليامز، سفرنامه، ترجمة منوچهر اميري و فريدون
بدرهاي، تهران، 1357ش، ص 176؛ خداورديان، ك. س. و ديگران، تاريخ ارمنستان،
ترجمة آ. گرمانيك، تهران، 1360ش، ص 253، 254؛ دانشنامه؛ رشيدالدين فضلالله
همدانى، تاريخ مبارك غازانى، به كوشش كارل يان، هرتفورد، 1940م، ص 20،
64، 69، 70، 216، 253 به بعد؛ ساندرز، جرج، تاريخ مغول در ايران، ترجمة
ابوالقاسم حالت، تهران، 1363ش؛ كارِري، جملى، سفرنامه، ترجمة عباس نخجوانى
و عبدالعلى كارنگ، تهران، 1348ش؛ كسروي، احمد، شهرياران گمنام، تهران،
1355ش؛ گروسه، رنه، امپراطوري صحرانوردان، ترجمة عبدالحسين ميكده، تهران،
1353ش؛ لين پول، استانلى، طبقات سلاطين اسلام، ترجمة عباس اقبال، تهران،
1363ش؛ مادلونگ، «سلسلههاي كوچك شمال ايران»، تاريخ ايران از اسلام تا
سلاجقه، به كوشش ر. ن. فراي، ترجمة حسن انوشه، تهران، 1363ش؛ مستوفى،
حمدالله، نزهة القلوب، به كوشش گ. لسترنج، ليدن، 1915م؛ مشكور، محمدجواد،
اخبار سلاجقة روم، تبريز، 1350ش؛ مهرين، عباس، تاريخ ارمنستان، تهران، ص 56
-62؛ ياقوت، معجم البلدان، به كوشش فرديناند ووستنفلد، لايپزيگ، 1866-1870م؛
نيز:
Armianskaia Sovetskaia Entsiklopediia, Erevan, 1974; EI 2 ; IA.
حسين قرهچانلو (ز) تايپ مجدد - 13/3/77 (ز) ن 1- 23/3/77