دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 2

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آماسيهجلد: 2نويسنده: علي اکبر ديانت 
 
 
شماره مقاله:490















آماسْيه، يا آماسْيا شهري در شمال آناتولي (جمهوري ترکيه) و مرکز استاني به همين
نام در بخش مياني منطق? درياي سياه با ْ35 و َ51 طول شرقي و ْ40 و َ39 عرض شمالي
(بيرتانيکا، ج I). مساحت استان آماسيه با 6 شهرستان، 18 بخش و 360 روستا، 452‘5 کم‍
2 است. کوتاه‌ترين فاصل? شهر آماسيه تا کران? درياي سياه (بندر سامسون) 130 کم‍ و
تا آنکارا 366 کم‍ است. ارتفاع آن از سطح دريا 400 متر است. جمعيت استان آماسيه
مطابق سرشماري عمومي سال 1980م، 287‘341 نفر و جمعيت شهر آماسيه 210‘213 نفر بوده
است (YA, I/408-416).
وجه تسميه: دربار? نام اين شهر، روايات گوناگوني وجود دارد. نام آن در مآخذ کهن
يوناني «آماسِه‌يا) آمده است، (پاولي، II/1743). استرابون (60ق م‌ـ19م) که خود اهل
آماسيه بود، نيز از آن به صورت «آماسه‌يا» نام مي‌برد (YA, I/422).
مورّخان اروپايي مانند ماسيرو و مورگان عقيده دارند که «آماسيت» يکي از ايالات
سيزده‌گان? متّحد? هيتي بوده است (همان، I/419). برخي نيز آن را مأخوذ از
«آمازونها» (زنان جنگجوي يوناني) مي‌دانند. نامهايي چون «اِماسيوس» پادشاه ارامنه،
«آماسيس» از شاهان مصر و «اَماسيه» زن ملک احمد غازي دانشمند را برگرفته از اين
واژه مي‌شمارند (جمهوريت آنسيکلوپديسي، I/237).
سيماي طبيعي: شهر بر دو سوي گذرگاه کوهستاني تنگ و عميقي که از شرق به غرب گسترده
شده، در دو کيلومتري جنوب محل تلاقي «تَرس آقان‌سو» (= ترس آکان‌سو) و يشيل ايرماق
بنا شده است. تپه‌هاي نه چندان بلند سواحل جنوبي رود، فرهادداغ (فرهاد کوه) و لقمان
داغ (لقمان کوه) ناميده مي‌شوند. در سمت شمال، صخره‌هاي بلند با ديواره‌هاي عمودي
واقع شده است که قلع? باستاني شهر بر بلندترين نقط? آن و مقبر? شاهان پونت در درون
آن جاي دارد (اليزه، 559). به همين جهت آن را «کوه شاهان» مي‌نامند. در جنوب شهر
آماسيه ساقارات (= ساکارات داغ) قرار گرفته که بلندترين نقط? آن، جامع تپه، 1959
متر ارتفاع دارد (YA, I/409). جنس کوهپايه‌ها از سنگهاي آهکي است و خاک جلگه‌ها از
آبرفت يشيل ايرماق تشکيل مي‌شود. يشيل ايرماق با شاخ? آن ترس آقان، بزرگ‌ترين
رودخان? اين ناحيه است و يشيل ايرماق محور شهر و استان آماسيه محسوب مي‌شود. پهناي
اين رود در داخل شهر، در پرآب‌ترين فصل (بهار) 40 تا 60 متر، عمق آن 2 تا 3 متر، و
در مواقع کم‌آبي 30 تا 40 متر و عمق آن 1 تا 2 متر مي‌باشد (TA, II/243). آبدهيِ
(دِبيِ) آن در کم‌آب‌ترين زمان، يعني ماه مارس، 30 م‍ 3 و در پرآب‌ترين موقع 500 م‍
3 است (YA, I/410). آب و هواي اين ناحيه برّي با تابستانهاي گرم و زمستانهاي سرد
است. حد متوسط دماي سالان? آماسيه ْ9/13، حدّاکثر مطلق ْ2/43 و حدّاقل مطلق ْ8/11
ــ سانتي‌گراد است و ميانگين بارندگي سالانه 6/411 ميلي‌متر است (همان، I, 413).

از معادن موجود در اطراف آماسيه، زغال‌سنگ، منگنز، سرب، مس و آهن را مي توان نام
برد. که از ميان آنها زغال‌سنگ از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.
سابق? تاريخي: آماسيه يکي از شهرهاي باستاني آسياي صغير است که از روزگاران کهن
مسکوني بوده و خاستگاه تمدنهاي گونه‌گون بوده است. صخره‌هاي بلند از يک سو و
زمينهاي حاصلخيز اطراف يشيل ايرماق از سوي ديگر، مورد توجه انسان قرار گرفت و شهر
باستاني آماسيه در اين مکان که براي ساختن دژ و شهر مستعد بود، بنا شد (پاولي،
II/1743). کاوشهاي باستان‌شناسي در آماسيه و اطراف آن نشان مي‌دهد که نخستين ساکنان
آن با فلز آشنا بودند و در کشاورزي از آن بهره مي‌گرفتند (YA, I/419). اکنون از شهر
باستاني بجز ويرانه‌ها چيزي بر جاي نمانده است (تکسيه، 603). هيتيها نخستين
فرمانروايان شهر بودند. پس از آن نوبت به فريگيها رسيد که 500 سال در آناتولي غربي
و مرکزي حکومت داشتند و آماسيه يکي از مهم‌ترين شهرهاي آن دولت محسوب مي‌شد. به
دنبال سقوط فريگيها، کيميريان و پس از آنان ليدياييها بر آن مستولي شدند (جمهوريت
آنسيکلوپديسي، YA, I/419; I/231).
اهميت تاريخي آماسيه با تشکيل دولت «پونت کاپادوکي» آغاز مي‌شود. پونتوس به قسمتي
از سرزمين کاپادوکيه گفته مي‌شد که در کران? درياي سياه قرار داشت. شاهان پونت که
ايراني‌نسب بودند (پيرنيا، 3/2131)، اين شهر را پايتخت خود قرار دادند (پاولي،
همانجا) و در عمران و آبادي آن کوشيدند. بزرگ‌ترين پادشاه پونت، مهرداد اول، شيفت?
فرهنگ يونان بود. وي تنديسي از افلاطون ساخت و آن را در آکادمي يونان گذاشت
(پيرنيا، همانجا). پس از فروپاشي دولت پونت، شهر به تصرّف روميها درآمد. گرچه پمپي
سردار روم، حصار آکروپل (دژ و بناهايي که بر فراز نقاط مرتفع ساخته مي‌شود) و ساير
استحکامات خود را حفظ کرد و در دور? بيزانس يکي از 5 مرکز بزرگ مذهبي و بطريق‌نشين
بود (YA, I/422). از سد? 2ق/8م به سبب موقعيت و اهميت سوق‌الجيشي، به يکي از مراکز
بزرگ نظامي بيزانس مبدل گرديد و ابني? آن از جانب ژوستي‌نين بازسازي شد. در
93ق/712م اين سرزمين از سوي سرداران عرب عباس‌بن وليد، مروان‌بن وليد و مسلمه گشوده
شد (يعقوبي، 2/248)؛ اما تسلط مسلمانان بر آن ديري نپاييد و بار ديگر فرمانروايان
روم شرقي بر آن مستولي شدند و حاکميت آنان تا استقرار کامل سلاجقه بر آسياي صغير
ادامه يافت (TA, II/245). پس از جنگ ملازگرد (464ق/1072م) و پيروزي سلجوقيان،
آماسيه جزءِ قلمرو سلسل? دانشمنديّه قرار گرفت که در اطراف توقات و سيواس حکومت
داشتند (باسورث، 203). بنيانگذار اين سلسله ملک دانشمند غازي است (اوزون چارشيلي،
96) که آماسيه را محاصره کرد و به اين ترتيب حاکميت خاندان خود را بر قلمرو پونت
استوار ساخت. بعد از آنکه قليچ ارسلان دوم قلمرو دانشمنديّه را ضميم? متصرّفات خود
کرد (آقسرايي، 30) اين شهر نيز به تابعيت سلاجقه درآمد. در تقسيم‌بندي ممالک قليچ
ارسلان ميان 11 فرزندش، آماسيه به تيول نظام‌الدين ارغونشاه واگذار شد (ابن بي‌بي،
5؛ آقسرايي همانجا). همزمان با هجوم مغول، سلاجق? آسياي صغير با امراي خوارزمشاهي
که به آناتولي پناهنده شده بودند، بر ضدّ دشمن مشترک (مغول) متحد شدند و ايالات
مختلف را به تيول همان امرا واگذار کردند. در اين ميان ارزنجان به قيرخان و آماسيه
به «بَرکت» نام که وي از رؤساي پناهندگان بود واگذار کردند. در اين ميان ارزنجان به
قيرخان و آماسيه به «بَرکت» نام که وي از رؤساي پناهندگان بود واگذار شد (ابن
بي‌بي، 191). بعد از انقراضدولت سلاجق? آسياي صغير قلمرو آنان عملاً تحت حکومت
ايلخانان درآمد که توسط حکام و فرستادگان مخصوص اداره مي‌شد. آخرين و نيرومندترين
آنان امير (دميرتاش) اتابک ابوسعيد بهادرخان بود. پس از درگذشت ايلخان ابوسعيد و
هرج و مرج در متصرفات وي، آماسيه به تصرف علاءالدين اِرتنا، بنيانگذار خاندان ارتنا
درآمد. بعد از ارتنا پسرش غياث‌الدين محمد به حکومت رسيد و سرانجام شادگَلدي پاشا
از سرداران ارتنا که قبلاً نيز امارت آماسيه را داشت، اعلام استقلال نمود و آنجا را
مرکز حکومت قرار داد (اوزون چارشيلي، 155, 157, 159). پس از وي پسرش احمد به ياري
بايزيد اوّل عثماني، با هجوم قاضي برهان‌الدين به آماسيه روبه‌رو شد و از شهر دفاع
کرد. سرانجام شهر به تصرّف ايلدرم بايزيد درآمد و به اين ترتيب ضميم? قلمرو عثماني
گرديد (?A, I/394) و بايزيد نيز به عنوان اولين والي آنجا تعيين شد. از آن پس
آماسيه يکي از شهرهاي مهم امپراتوري عثماني بود که اکثر شاهزادگان عثماني چون محمد
دوم (فاتح)، بايزيد دوم و سليم در ايام وليعهدي در آنجا اقامت گزيدند و حکومت شهر
را به‌عهده داشتند. در حمل? تيمور به آسياي صغير مدتي شهر به تصرف وي درآمد که
حکومت آنجا را به يکي از اميرانش واگذارد و قبايل قره‌تاتار را از اطراف آن به
ماوراءالنّهر کوچ داد (خواندمير، 3/515).
برحسب وقايع تاريخي مربوط به ايران، آماسيه پناهگاه اوغورلو محمد فرزندِ ياغيِ
اوزون حسن آق‌قويونلو بود (انجمن هاکليوت، 2379. همچنين در لشکرکشي سلطان سليم به
ايران که به جنگ چالدران انجاميد، آماسيه نخستين قرارگاه سپاه عثماني و محل تهيّ?
تدارکات جنگي بود (عالم آراي صفوي، 575). پس از جنگهاي طولاني ميان سلطان سليمان
قانوني و شاه طهماسب اول صفوي، نخستين معاهد? صلح بين ايران و عثماني که به معاهد?
صلح آماسيه شهرت دارد، در اين شهر منعقد گرديد (962ق/1555م). متن نام? شاه طهماسب
ممهور به مهروي به شمار? 8968 در آرشيو کتابخان? توپقاپي نگهداري مي‌شود. به موجب
اين معاهده آمد و رفت آزادان? زايران ايراني به اماکن متبرّکه تضمين شد. همچنين
مقدمات کنگر? سيواس که آغاز مبارز? ترکها عليه سلط? بيگانه بود، با امضاي
قطعنامه‌اي تو.سط فرماندهان نظامي به رياست مصطفي کمال (21 ژوئن 1919م)، در اين شهر
فراهم آمد (?A; I/395).
در 1322ق/1904م در شهر «مرزيفون» از توتبع آماسيه، سازماني مخفي به وجود آمد که هدف
آن احياي دولت پونت بود. اعضاي اين سازمان که يوناني تبار بودند با بهره‌گيري از
اشغال بخشي از آناتولي توسط انگليسيها و به منظور تحقق بخشيدن به اهداف خود در
1337ق/1919م عملاً وارد مبارزه شدند. آنان در مدتي کوتاه عد? زيادي از روستاييان
مسلمان ترک را کشتند و اموالشان را به يغما بردند. گرچه اينش ورش پس از مدتي سرکوب
شد و سران آن به قتل رسيدند، امّا نام آماسيه بار ديگر بر سر زبانها افتاد (YA,
I/433).
اين شهر به سبب موقعيت ويژ? جغرافيايي و قرار داشتن بر سر راههاي ارتباطي، گذرگاه
جهانگردان مختلف بده است که هريک از ديدگاه خودش هر را توصيف کرده‌اند. ابن بطوطه
از باغها، بوستانها و ميو? فراوان آن ياد کرده، آماسيه را شهري بزرگ با بازارها و
کوچه‌هاي وسيع توصيف کرده است که باغها و خانه‌هاي آن از طريق دولابهاي کنار شهر
آبياري مي‌شدند (ص 297). اولياء چلبي سياح بزرگ ترک آن را شهري بزرگ با 48 محل?
ترک‌نشين و 5 محل? مسيحي‌نشين با 600‘5 خانوار توصيف مي‌کند که مهمانخانه‌ها و
تجارتخانه‌هاي متعدد داشته است (YA, I/441 به نقل از اولياء چلبي). اهالي آماسيه به
مهمانداري و غريب‌نوازي مشهور بودند (شيرواني، 83). چون شهر بر دو سوي رود بنا شده
است، درگذشته آن را «بغداد الرّوم» مي‌گفتند (ابن عربشاه، 190). ابوالفداء نيز آن
را شهر حکما ناميده است (ص 383).
شهر امروزي نيز به دو بخش تقسيم مي‌شود. بخش شمالي که در دامن? صخره‌ها قرار دارد و
مرکز اداري آماسيه است. ساختمان فرمانداري، شهرداري و برج ساعت در اين قسمت واقع
است. بخش جنوبي که محل گسترش امروزي شهر نيز مي‌باشد، مرکز تجاري و اقتصادي است که
بازار و آثار مهم تاريخي را در خود جاي داده است. دو سوي شهر به وسيل? 5 پل به
يکديگر مربوط مي‌شود که عبارتند از: 1. ميدان کوپرو، 2. مايدانوس، 3. آلچاق کوپرو،
4. هلکيس، 5. قوش کوپرو. از اين ميان آلچاق کوپرو قديم‌ترين آنهاست (جمهوريت،
آنسيکلوپديسي، I/231). از آنجا که آماسيه بر سر راههاي ارتباطي شهرهاي کران? غربي
درياي سياه با آناتولي مرکزي و شرقي قرار دارد، از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.
اقتصاد شهر آماسيه از قديم مبتني بر کشاورزي بوده است. پرورش کرم ابرريشم و کار در
کارگاههاي ابريشم کشي (اليزه، 560)، بافت پارچه‌هاي نخي و باغداي از مشاغل رايج
گذشته بوده است. اکنون قسمت اعظم جمعيت فعّال، در بخش کشاورزي و صنايع وابسته به آن
به کار اشتغال دارند. کشت غلات، حبوبات، چغندرقند و ساير گياهان صنعتي معمول است.
اقتصاد صنعتي که از 1370ق/1951م آغاز شده، بيش‌تر در زمين? صنايع غذايي است.
مهم‌ترين آنها کارخان? آبميوه‌گيري و قند است. 3? جمعيت فعّال شهر در بخش بازرگاني
کار مي‌کنند (YA, I/478). سيب اين شهر به مرغوبيّت در سراسر ترکيه شهرت دارد.
آماسيه در روزگار عثمانيها يکي از مراکز بزرگ علمي آناتولي و مورد توجه خاص
پادشاهان و شاهزادگان بوده است. در قرن 11ق/17م گذشته از 11 مدرسه و 200 مکتب، 9
دارالقراء نيز وجود داشت که 300 نفر حافظ قرآن در آن تربيت مي‌شدند (همان، I/441 به
نقل از اوليء چلبي). در قرن 13ق/19م 000‘2 محصّل در 18 مدرس? اين شهر به تحصيل
اشتغال داشتند و از اين‌رو به آکسفوردِ آناتولي معروف بود. هزين? تحصيل دانشجويان و
مدرّسان از موقوفاتي تأمين مي‌شد که متولّي آن عضو شوراي وزيران عثماني بود (اليزه،
560). علاوه بر آن، در اين شهر «دارالشّفايي» وجود داشت که مرکز آموزش پزشکي نيز
بود. در اين بيمارستان بيماران رواني به وسيل? موسيقي معالجه مي‌شدند (YA, I/494).
اکنون نيز اين شهر از نظر آموزش و پرورش در ميان 67 استان ترکيه مقام پنجم را
داراست. علاوه بر مدارس متعدّد ابتدايي و متوسّطه يک انستيتوي عالي تعليم و تربيت
نيز در آن قرار دارد.
آثـار تاريخي: آماسيه يادگارهاي ادوار مختلف تاريخي، از عهد باستان تا اواخر دور?
عثماني را در خود جاي داده است که هر کدام بيانگر شيو? معماري يکي از آن ادوار است.
برخي از اين آثار در طول زمان به ويرانه مبدّل شدند، ولي پاره‌اي هنوز پابرجا
هستند. اهمّ آنها عبارتند از: 1. قلع? آماسيه، که در شمال بر فراز صخره‌ها قد
برافراشته است و منشأ يوناني دارد. از قلع? قديم چيزي بر جاي نمانده است، ولي قلع?
جديد داراي سبک بيزانسي است (اليزه، 559). اين قلعه در زمانهاي مختلف با شيوه‌هاي
معماري رايج زمان بازسازي شده است. اولياء چلبي آن را پنج ضلعي با 41 برج و 4
درواز? آهني توصيف مي‌کند (YA, I/441). مقبر? شاهان پونت نيز در همين‌جاست؛ 2. مسجد
در دور? سلاجقه ساخته شده است. از کتيب? سر در آن چنين بر مي‌آيد که غياث‌الدّين
کيخسرو دوم آن را بنا نهاده است؛ 3. مسجد و مدرس? کبود (گوک مدرسه)، که به فرمان
امير سيف‌الدين تورومتاي در 665ق/1267م ساخته شده است؛ 4. مسجد بايزيد دوم، که
بايزيد به مناسبت بيست و ششمين سال حکومت خود بر آماسيه آن را در 891ق/1486م بنا
کرد؛ 5. مسجد بايزيد پاشا، که بايزيد پاشا امير شهر آماسيه آن را در 817ق/1414م
ساخته است؛ 6. مسجد چلّه خانه؛ 7. مسجد يورگج پاشا که در 834ق/1431م ساخته شد؛ 8.
مسجد آذريلر که توسّط ترکان مهاجر قفقاز به مباشرت شيخ حاج محمود در 1311ق/1893م
ساخته شد، که آن را مسجد شيخ حمز? نگاري نيز گويند؛ 9. «دارالشفا» که عنبربن
عبداللـه آن را به نام ايلدوش خاتون زوج? سلطان محمد اولجايتو ساخت. اين مؤسسه تا
1290ق/1873م تربيت پزشک و مداواي بيماران رواني را عهده‌دار بود. همچنين تعداد
زيادي مدرسه و زيارتگاه در گوشه و کنار شهر قرار دارد که هميشه مورد توجه مردم بوده
است (همان، I/494-499). مهم‌ترين شخصيت علمي که از اين شهر برخاست، استرابون،
جغرافي‌نگار نام‌آور عهد باستان است (پيرنيا، 1/92). در قرنهاي 9 و 10ق/15 و 16م
دانشمندان و مشاهيري چند در اين شهر پرورش يافتند که شکراللـه مورخ، شيخ‌زاده
حمداللـه خطاط، تاجي بيک اديب و مهر خاتون شاعر از آن جمله‌اند. از معاصران نيز
مؤلّف تاريخ آماسيه، حسين حسام‌الدين افندي را مي‌توان نام برد (?A, I/396).
مآخذ: آقسرايي، محمودبن محمد، مسامره الاخبار، به کوشش عثمان توران، آنکارا، 1944م؛
ابن بطوطه، رحله، بيروت، 1964م؛ ابن بي‌بي، يحيي بن محمد، مختصر سلجوقنامه، به کوشش
مارتين هوتسما، ليدن، 1902م؛ ابن عربشاه، احمد، عجايب المقدور، ترجم? محمدعلي
نجاتي، تهران، 1356ش؛ ابوالفداء، تقويم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاريس،
1840م؛ استرابادي، عزيزبن اردشير، بزم و رزم، استانبول، 1928م؛ انجمن هاکليوت،
سفرنامه‌هاي ونيزيان در ايران، ترجم? منوچهر اميري، تهران، 1349ش؛ باسورث، کليفورد
ادموند، سلسله‌هاي اسلامي، ترجم? فريدون بدره‌اي، تهران، 1349ش؛ پيرنيا، حسن، ايران
باستان، تهران، 1362ش؛ خواندمير، غياث‌الدين، حبيب‌السّير، به کوشش محمد دبيرسياقي،
تهران، 1362ش؛ شيرواني، زين‌العابدين، حدائق السّياحه، تهران، 1348ش؛ عالم آراي
صفوي، به کوشش يداللـه شکري، تهران، 1350ش؛ يعقوبي، احمدبن واضح، تاريخ، ترجم? محمد
ابراهيم آيتي، تهران، 1362ش؛ نيز:
Britannica; Cumhuriyet Ansiklopedisi…; Elisée, Reclus, Nouvelle géographie
universelle, Paris, 1884; ?A; Pauly; TA; Texiet, Charles, Asie Mineure, Paris,
1882; Uzun Carsili, I. H., An?dolu Beylikleri ve Akkoy?nl?, Karakoy?nl?
Devletleri, Ankara, 1984; YA.
علي‌اکبر ديانت

 






/ 440