دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 2

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آل قدامهجلد: 2نويسنده: کاظم برگ نيسي 
 
 
شماره مقاله:448
















آلِ قُدامه، خانداني فلسطينيُ الاصل و حنبلي مذهب که فقيهان، مُسندان، حافظان و
قاضيان بسياري از آن برخاستند و فعاليت علمي ــ ديني آنان در انديش? اسلامي آن
روزگار و گسترش مذهب حنبلي تأثير بزرگي به جاي نهاد.
سابق? تاريخي: نام اين خاندان از نياي بزرگشان قدامه بن مقدام ابن نصر بن عبداللـه
گرفته شده است. زادبوم او روستاي جمّاعيل يا جمّاعين از توابع نابلس بود. محمدبن
قدامه و سپس فرزندش احمد و نوه‌اش محمد ابوعمر رياست مذهبي اين روستا را به عهده
داشتند. زندگي علمي و آواز? آل قدامه پس از حمل? صليبيان به فلسطين آغاز شد. به
دنبال سقوط بيت‌المقدس در 492ق/1099م به دست صليبيان، اميران صليبي به صورت فئودال
درآمدند و زندگي را بر مردم سخت گرفتند. کشاورزان جمّاعيل و روستاهاي پيرامون آن که
از فشارهاي گوناگوني گوناگوني همچون بيگاري و پرداخت خراج و نيز از زندان و حتي
بريدن پا رنج مي‌کشيدند، تسلاي خاطر خود را در سخنان صليبيان بر جماعيل فرمان
مي‌راند، به بهان? آنکه گرد آمدن کشاورزان پيرامون شيخ احمد آنان را از کار باز
مي‌دارد، درصدد کشتن وي برآمد. از اين‌رو، احمد در 551ق/1156م به دمشق که زير فرمان
نورالدبين محمودبن زنگي بود، مهاجرت کرد. اين کوچ سرآغاز فعاليت علمي مداومي شد که
در چند سده از اواسط سد? 6 تا 11ق/12 تا 17م ادامه يافت. آل قدامه نخست در مسجد
ابوصالح دمشق اقامت گزيدند و شيخ احمد در آنجا به امامت حنبليان پرداخت، اما کوچيدن
بسياري از مردم جماعيل و روستاهاي ديگر، جا را بر آوارگان تنگ کرد و شيوع بيماري
بسياري از آنان را از ميان برد. از سوي ديگر داشتن مذهب حنبلي گرفتاريهايي را براي
آنان پيش آورد. سرانجام، حدود 3 سال بعد، مسجد ابوصالح را ترک گفتند و به دامن? کوه
قاسيون که مردگان خود را از پيش در آن به خاک مي‌سپردند، کوچيدند. از آن پس اين
منطقه به نام آنان صالحيه خوانده شد. شيخ احمد در آنجا ديرُالْحَنابله را ساخت که
اکنون جامعُ الْحنابله نام دارد و آثارش هنوز برجاست. سپس خانه‌ها، بازارها، مدارس
و مساجد بي‌شماري ساخته شد و صالحيه به صورت يکي از کانونهاي فعاليت علمي و ديني
درآمد و نقش مهمي را در گسترش مذهب حنبلي در دمشق، مصر، بعلبک و بغداد به عهده
گرفت.
آل قدامه گذشته از عالمان، قاضيان بزرگي پروراند که منصب قاضي‌القضاتي دمشق بارها
به آنان رسيد. همچنين توجه اين خاندان به آموزش زنان، به رشد زناني انجاميد که در
دانشهاي ديني روزگار خويش صاحب نام بودند. آل قدامه با خاندانهاي علمي سرشناسي
همچون بني‌سرور، بني عبدالواحد، راجح و جماعه پيوندهاي خويشاوندي داشتند که گاه
افراد آنان را در شمار خاندان آل قدامه نام برده‌اند (ابن طولون، 1/65-81؛ الموسوعه
الفلسطينيه). در اين مقاله گذشته از آل قدامه از فرزندان يوسف برادر شيخ احمد
(نواد? قدامه) که به آل عبدالهادي شهرت يافتند نيز ياد مي‌کنيم. افراد سرشناس آل
قدامه بدين قرارند:
1. احمدبن محمدبن قدامه (491-558ق/1098-1163م)، خطيب جماعيل. وي از روستاهاي نابلس
بود. در 551ق/1156م پس از استيلاي فرنگيان بر سرزمينهاي بيت‌المقدس، با خانواد? خود
به دمشق کوچيد و چنانکه اشاره شد در مسجد ابوصالح اقامت گزيد. در 554ق/1159م به کوه
قاسيون رخت کشيد و ديرالحنابله را بنياد گذاشت و به تدريس پرداخت. گفته‌اند در
پارسايي بي‌مانند بود. (ابن رجب، 2/61؛ ذهبي، العبر، 3/29؛ ابن طولون، 1/250، 252؛
نُعيمي، 2/101).
2. ابوعمر محمدبن احمدبن محمدبن قدامه (528-607ق/1134-1210م)، برادر بزرگ
موفق‌الدّين عبداللـه بن احمد. وي در روستاي الساويا و به قولي در روستاي جماعيل
زاده شد. در 551ق/1156م به دمشق کوچيد و در آنجا از پدرش و ابوالمکارم عبدالواحد
ابن هلال و ابوتميم سلمان بن علي رجبي و ديگران حديث شنيد. سپس به مصر رفت و از
سعيدبن حسن مأموني حديث آموخت (ابوشامه، 71؛ مُنذِري، 2/203؛ ذهبي، العبر، 4/147) و
در همانجا از علي ابن بري نحو را فرا گرفت. قرآن و نيز مختصر الْخِرَقيّ‌ و احاديث
بسياري از برداشت و فقه و فرايض مي‌دانست (ابن رجب، 2/52-53؛ صفدي، 2/116). ابوعمر
در حملات صلاح‌الدين ايوبي به سرزمينهاي اشغالي صليبيان شرکت کرد و در فتح قدس و
سواحل شام و جاهاي ديگر حضور داشت (ابوشامه، 71؛ ابن کثير، 13/59؛ ابن رجب، 2/56).
در 598ق/1202م مدرسه‌اي را در دامن? قاسيون بنياد گذاشت که به نام مدرسه العمريه
معروف شد. وي آن را وقف فقه و قرآن کرد (ابن کثير، 13/59؛ نعيمي، 2/435). خط بسيار
خوشي داشت و از قرآن و شماري از کتابهاي تفسير و فقه با خط خود نسخه‌برداري کرد.
روزگارش را به پارسايي و عبادت مي گذراند و در قاسيون خطبه مي‌خواند. ضياء (حافظ
ابوعبداللـه محمد مقدسي) و منذري از او حديث شنيدند. مدفن او در مقبره‌اي در مقابل
دير حوراني است (ابوشامه، 73). وي 4 پسر به نامهاي عمر، شرف‌الدين عبداللـه پدر
عزالدّين، احمد و عبدالرحمن داشت که در 655ق/1257م تنها کوچک‌ترين آنان يعني
عبدالرحمن زنده بود (ابوشامه، 74؛ قس: يافعي، 4/15؛ ابن طولون، 1/249-250؛ ابن تغري
بردي، النجوم الزاهره، 6/202؛ ابن عماد، 5/27-30).
3. شرف‌الدّين ابوالحسن احمدبن عبيداللـه بن احمدبن محمدبن قدامه
(573-613ق/1177-1217م). وي فقيهي فاضل بود. از ابوالفرج عبدالمنعم بن کُلَيْب
حرّاني و ديگران حديث شنيد و روايت کرد. (منذري، 2/388؛ صفدي، 7/175؛ ابن طولون،
2/458-459؛ ابن عماد، 5/54).
4. ابوالمجد عيسي بن عبداللـه بن احمدبن محمدبن قدامه (541-620ق/1147-1223م). وي در
روستاي جماعيل به دنيا آمد. دهساله بود که خانواده‌اش از ستم صليبيان به دمشق
کوچيد. او در اين شهر قرآن و مختصر الخِرَقي را از بر کرد و از پدرش و ابوالمکارم
بن هلال و ديگران حديث شنيد (ياقوت، 2/114؛ منذري، 3/107). در 561ق/1166م با پسر
خاله‌اش حافظ عبدالغني به بغداد رفت و از هبه‌اللـه دقّاق و ابن بطّي و عبدالقادر
گيلاني و ديگران حديث شنيد. سپس در مکه از مبارک بن الطّباخ و در موصل از خطيب شهر
ابوالفضل حديث شنيد (ابوشامه، 140؛ ابن رجب، 2/133). مدتي در مدرس? عبدالقادر اقامت
داشت و خرقي را نزد او خواند (ابن رجب، 2/132). پس از مرگ عبدالقادر از ابوالفتح بن
منّي فقه آموخت (ياقوت، 2/114). 4 سال در بغداد ماند و سپس به دمشق بازگشت و در
567ق/1172م بار ديگر به بغداد رفت (ابوشامه، 140). موفق‌الدّين در جنگهاي
صلاح‌الدّين ايوبي شرکت مي‌جست (ابن کثير، 13/59). در 574ق/1178م به حج رفت و در
بازگشت يک سال در بغداد ماند. سپس به دمشق بازگشت و در همين زمان به نوشتن کتاب
المغني در شرح الخرفي پرداخت (ابن رجب، 2/134). او در جامع مظفري دمشق امامت مي‌کرد
و حديث مي‌گفت و درس مي‌داد و روزهاي جمعه خطبه مي‌خواند. منذري در دمشق با او
ديدار کرده و از وي حديث شنيده است. موفق‌الدّين در زمينه‌هاي گوناگوني همچون فقه،
نحو، حساب، فرايض و نجوم دست داشت و کتابهاي فراواني به يادگار گذاشت که از آن ميان
اينها را مي‌توان نام برد: لمعه الاعتقاد، چاپ دمشق، 1391ق/1971م؛ لمحه الاعتقاد،
دمشق، 1391ق/1971م؛ التّوابّين، دمشق، 1390ق/1970م؛ المغني في شرح مختصر الخرقي،
مصر، 1341ق/1923م؛ المقنع، مصر، 1341ق/1923م؛ عمده الاحکام عن سيدالانام، نسخ? خطي
در مدرس? سپهسالار (سابق)؛ العمده، قاهره، 1384ق/1984م؛ الکافي؛ التبيين في انساب
القرشيين، نسخ? خطي در اميرنشين قطر؛ ذم الموسوسين، نسخ? خطي در آستان قدس؛ اثبات
صفه العلوّاللـه الواحد القهار، نسخ? خطي در دارالکتب قاهره؛ العقيده، در
1329ق/1911م ضمن يک مجموع? 9 کتابي در مطبع? علمي کردستان به چاپ رسيده است؛ ذمّ
التأويل، همراه العقيده به چاپ رسيده است؛ العقائد، نسخ? خطي در کتابخان? عمومي
اوقاف در بغداد؛ التّنزيه و التّفويض، نسخ? خطي در همان جا؛ روضه النّاظر و جنّه
المناظر، قاهره، 1385ق/1965م. براي آشنايي با ديگر کتابهاي موفق‌الدّين، نک‍ : ابن
رجب 2/139-140؛ ابن طولون، 2/468-469؛ بغدادي، هديه العارفين، 1/459-460. او 2 دختر
به نامهاي صفيّه و فاطمه و 3 پسر به نامهاي ابوالفضل محمد، ابوالعزّ يحيي و
ابوالمجد عيسي داشت. هم? پسرانش در زمان حيات وي درگذشتند و از اين 3 تن تنها عيسي
2 پسر داشت که آن دو نيز نا‌به‌هنگام مردند و به اين ترتيب از نسل موفق‌الدّين کسي
نماند (ابوشامه، 141؛ قس: ذهبي، العبر، 3/180-181؛ همو، دول الاسلام، 331-332؛ ابن
کثير، 13/99-100؛ کتبي، 2/158؛ ابن طولون، 2/465-470؛ نعيمي، 2/680؛ ابن عماد،
5/88-92).
6. امّ محمد رابعه دختر احمدبن محمدبن قدامه (د 620ق/1223م)، خواهر ابوعمر و
موفق‌الدين. وي از ابوالفتح محمدبن عبدالباقي بن احمد و ابوالقاسم يحيي بن ثابت بن
بُنْدار و ابوبکر احمد ابن مقرب کرخي و ديگران اجاز? رايت حديث گرفت و به منذري
اجازه داد. فخرالدين ابوالحسن علي بن احمد از او روايت کرده است. ام‌محمد حافظ قرآن
بود و به زنان درس مي‌داد (منذري، 3/109).
7. امّ احمد رقيه دختر احمدبن محمدبن قدامه (د 621ق/1224م)، خواهر بزرگ امّ محمد
رابعه و مادر حافظ ابوعبداللـه محمدبن عبدالواحد مقدسي مشهور به ضياء. ابوالفتح
محمدبن عبدالباقي بن احمد و ابوبکر احمدبن مقرب کرخي و ديگران به او اجاه دادند و
منذري از وي روايت کرده است (منذري، 3/124-125).
8. امّ احمد آمنه دختر ابوعمر محمدبن احمدبن محمدبن قدامه (د 631ق/1234م). وي از
ابوالفتح محمدبن عبدالباقي بن احمد و ابوبکر احمدبن مقرب و ديگران اجاز? روايت حديث
گرفت. قرآن را از بر داشت و به زنان و کنيزان درس مي‌گفت. منذري از وي اجاز? نقل
حديث گرفت (منذري، 3/371).
9. جمال‌الدّين ابوحمزه احمدبن عمربن محمدبن احمدبن محمدبن قدامه
(569-633ق/1174-1235م). وي در کودکي به بغداد رفت و مدت اندکي به شنيدن حديث و
تحصيل پرداخت. سپس وارد سپاه شد و در جنگ با صليبيان از خود دلاوري نشان داد. وي
مدتي والي جماعيل بود. از نصراللـه القزّاز و ابن شاتيل و ابوالمعالي بن صابر حديث
شنيد و روايت کرد. گروهي از جمله منذري از وي روايت کرده‌اند (منذري، 3/406؛ صفدي،
7/264؛ ابن عماد، 5/159).
10. ساره دختر عبداللـه بن احمدبن محمدبن قدامه. وي از ابوطاهر سلفي روايت مي‌کرد و
ام احمد عايشه بنت عيسي از وي حديث شنيد. در حدود 641ق/1243م زنده بود (کحاله،
اعلام النساء، 2/138).
11. شرف‌الدّين ابوبکر عبداللـه بن محمدبن احمدبن محمدبن قدامه
(578-643ق/1183-1245م)، معروف به خطيب جيل. وي در دمشق به دنيا آمد و در همان‌جا از
يحيي ثقفي و در بغداد از ابوالفرج بن الجوزي و ابن المعطوس و ابن سکينه و در مصر از
بوصيري و ارتاحي و فاطمه دختر سعدالخير حديث شنيد. فقه را نزدپ در و عمويش آموخت و
مدتي در جامع جبل خطبه خواند. (ابوشامه، 177؛ ذهبي، العبر، 3/246؛ ابن کثير،
13/171؛ ابن طولون، 2/478-479؛ ابن تغري بردي، النجوم الزاهره، 6/355؛ ابن عماد،
5/218-219).
12. سيف‌الدّين ابوعباس احمدبن عيسي بن عبداللـه بن محمد (605-643ق/1208-1245م). وي
در قاسيون به دنيا آمد. از نياي خود و ابوالقاسم حَرَسْتاني و ابواليمن بن
عبدالسلام و ابوعلي بن جواليقي حديث شنيد. خطي خوش داشت و کتابهاي بسيار نوشت و به
تدوين حديث پرداخت. سيف‌الدّين کتابي بزرگ در ردّ بر محمدبن طاهر مقدسي که در
جاهايي از کتاب صفوه اهل التّصوف سماع را مباح شمرده بود، نوشت. ابن طولون اين کتاب
را به يک چهارم تلخيص کرد. وي همچنين کتابهاي الاعتقاد و الازهر في ذکر آل جعفر را
نوشت و فضايل آل جعفر بن ابي‌طالب را بر شمرد. (ابوشامه، 177؛ ذهبي، العبر، 3/244؛
صفدي، 7/237؛ ابن طولون، 2/435-436).
13. عزالدّين ابواسحاق ابراهيم بن عبداللـه بن محمد (606-666ق/1210-1267م)، معروف
به خطيب جيل. وي از موفق‌الدين عموي پدرش و شهاب بن راجح و قاضي و قاضي ابوالقاسم
حرستاني و ابن مُلاعب و ابن عبدون بنّا و کندي و ابومحمدبن البُنّ و ابوالفتح
محمدبن عبدالغني و ابوالمجد قزويني و ديگران حديث شنيد و ابن طبرزد و مؤيد طوسي و
ديگران به وي اجازه دادند. عزّالدّين فقيهي پارسا بود. دِمياطي و قاضي تقي‌الدين
سليمان و ابن خبّاز و ابن زرّاد و ديگران از او حديث روايت کرده‌اند. ابن خباز
اخبار و مناقب وي را در چند دفتر گرد آورد (ذهبي، العبر، 3/315؛ صفدي، 6/35؛ ابن
تغري بردي، المنهل الصافي، 1/64-66؛ همو، النجوم الزاهره، 7/227؛ ابن طولون، 2/480؛
ابن عماد، 5/322).
14. شمس‌الدين ابوالفرج عبدالرحمن بن محمد احمدبن محمدبن قدامه
(597-682ق/1200-1283م). وي در دير دامن? کوه قاسيون به دنيا آمد (ابن رجب، 2/3049.
از پدر و عمويش موفق‌الدبين و نت الطراح و ابن طبرزد و بعداً در مکه از ابوالمجد
قزويني و ابن باسويه، و در مدينه از ابوطالب عبدالمحسن حفيفي حديث شنيد (ذهبي،
العبر، 3/350؛ کتبي، 2/292). صيدلاني و ابن جوزي و گروهي ديگر ديگر به وي اجاز?
روايت حديث دادند. شمس‌الدين اصول را نزد سيف آمِدي و فقه را نزد عمويش آموخت و
کتاب المقنع را در 10 جلد شرح کرد، اما بخش بزرگ اين شرح را از کتاب ديگر عمويش
المغني گرفت (ابن رجب، 2/304). وي نخستين کس از آل قدامه است که در 664ق/1266م قاضي
القضاتي حنبليان را در دمشق به عهده گرفت. شمس‌الدين برخلاف ميل خود، 12 سال در اين
سمت ماند، اما در برابر کار خود مزد دريافت نکرد و سپس کناره گرفت. مسند قضاي
حنبليان همچنان بي‌قاضي ماند تا آنکه فرزندش نجم‌الدين عهده‌دار آن شد (ابن رجب،
2/306؛ کتبي، 2/292؛ ابن کثير، 13/302). وي از دانشمندان بافضيلت روزگار خود
به‌شمار مي‌رفت و رياست مذهبي حنبليان و مشيخت مدرس? دارالحديث اشرفيّه را به عهده
داشت و مدتها در قاسيون قضاوت کرد و خطبه خواند. تقي‌الدّين ابن تيميّه و مجدالدّين
اسماعيل و ابن محمد حرّاني از شاگردان وي بودند و ابومحمد حارثي و ابوالحسن بن
عطّار و برزالي از او حديث روايت کردند (ابن رجب، 2/308). اسماعيل بن خباز شرح حال
وي را به گونه‌اي سخت مبالغه‌آميز در 150 جزء نوشته که تنها بخش کوچکي از آن به
زندگي شمس‌الدين ارتباط دارد. از کتابهاي وي مي‌توان اينها را نام برد: مختصر منهاج
القاصدين، دمشق، 1391ق/1971م؛ الشّافي، قاهره، 1341ق/1923م؛ (قس: ذهبي، دول
الاسلام، 381؛ صقاعي، 106؛ ابن تغري بردي، النجوم الزاهره، 7/358؛ يافعي،
4/197-198؛ ذهبي، تذکره الحفّاظ، 4/1492؛ ابن طولون، 1/157-158؛ ابن عماد،
5/376-379).
15. شرف‌الدّين ابوالعباس احمدبن احمدبن عبيداللـه (614-687ق/1217-1288م). وي از
عموي پدرش موفق‌الدّين و ابن ابي‌لقم? قزويني و ابوالقاسم صَصْري و ابن صباح حديث
شنيد و فقه را نزد تقي‌الدّين احمدبن العز آموخت. حَرَستاني و ديگران به وي اجاز?
نقل حديث دادند. حديث بسيار روايت کرد و مِزّي و ابن خبّاز و برزالي از او روايت
کردند. فرايض و جبر و مقابله مي‌دانست و در جامع مظفري حلق? درس مي‌داشت اما مزدي
نمي‌گرفت. روزگارش را در زهد گذراند. سرانجام در روض? قاسيون در کنار موفق‌الدّين
به خاک سپرده شد (ذهبي، العبر، 3/363؛ صفدي، 6/230-231؛ ابن تغري بردي، النجوم
الزاهره، 7/377؛ ابن طولون، 2/479؛ ابن عماد، 5/399).
16. نجم‌الدّين ابوالعباس احمدبن عبدالرحمن بن احمد (651-689ق/1253-1290م). وي از
خطيب مَرْدا ابوعبداللـه محمدبن اسماعيل و ابراهيم بن خليل و ابن عبدالدّائم حديث
شنيد، اما روايت نکرد. فقه را از پدر آموخت و در دارالحديث اشرفيّه در قاسيون درس
مي‌گفت. خطابت قاسيون و امامت حلق? حنبليان و سرپرستي اوقاف آنان را به عهده داشت.
پس از آنکه پدرش از مقام قاضي القضاتي کناره گرفت، بر جاي او نشست. در فتح طرابلس
به دست سلطان ملک منصور حضور داشت. در قاسيون به خاک سپرده شد (ذهبي، العبر، 3/386؛
ابن رجب، 2/322؛ ابن تغري بردي، المنهل الصافي، 1/310-311؛ صفدي، 7/46؛ ابن طولون،
2/496؛ ابن کثير، 13/319؛ ابن تغري بردي، النجوم الزاهره، 7/385؛ ابن عماد،
5/407-408).
17. شرف‌الدّين ابوالفضل حسن بن عبداللـه بن ابي‌عمر (638-695ق/1240-1296م). ابن
کثير نام وي را حسين آورده که درست نمي‌نمايد. شرف‌الدّين از ابن قُميره و ابن
مسلمه و مرسي و يلداني و ديگران حديث شنيد. فقه را نزد عموي خود شمس‌الدّين آموخت و
د لغت و فروع چيره‌دست شد. در مدرس? نياي خويش ابوعمر و دارالحديث اشرفيّه درس داد.
برزالي و ديگران از وي حديث شنيدند. پس از نجم‌الدّين قضا را به عهده گرفت (ابن
کثير، 13/345؛ ابن طولون، 1/158-159؛ ابن عماد، 5/430).
18. شمس‌الدّين ابوعبداللـه محمدبن حمزه بن احمد (631-697ق/1233-1298م). وي از ابن
اللّتي و جعفر همداني و کريمه و پياء و ديگران حديث شنيد. فقه آموخت و به تدريس و
افتاء پرداخت. در مدرس? اشرفيّ? قاسيون حديث مي‌گفت و با خطي خوش کتاب مي‌نوشت.
مدتي نيابت قضاي برادرش را داشت (صفدي، 3/26؛ ابن طولون، 2/400). ابن طولون مرگ وي
را در 687ق نوشته است.
19. امّ احمد عايشه بنت عيسي‌بن عبداللـه (611-697ق/1214-1298م). وي از نيايش و ابن
راجح حديث روايت کرد. ابوالقاسم حرستاني به او اجازه داد. او در حديث معتمد بود ابن
نابلسي و محب از او حديث شنيدند. (ذهبي، العبر، 3/389؛ ابن تغري بردي، النجوم
الزاهره، 8/112؛ ابن طولون، 2/427-428؛ ابن عماد، 5/438).
20. ابوالحسن علي بن عبدالرّحمن بن ابي‌عمر (د 699ق/1299م). وي در مدرس? نيايش
ابوعمر و نيز در جامع دمشق درس مي‌داد و در جامع مظفري امامت مي‌کرد. با جمعي از
حنبيليان در ربيع‌الاول 699ق/نوامبر 1299م در 2 منزلي بيره به دست تاتارها کشته شد
(ابن‌طولون، 1/258؛ ابن عماد، 5/450).
21. ناصرالدّين داوودبن حمزه بن عمر (629-701ق/1232-1301م) برادر قاضي سليمان. وي
وقت خود را در تدريس مي‌گذراند. در مسجد عتيق امامت مي‌کرد. از ابن اللّتي و جعفر و
ضياء و کريمه حديث روايت کرد (ابن حجر، 2/222).
22. شرف‌الدّين ابومحمد عبداللـه بن عبداللّرحمن بن محمد (639-708ق/1241-1308م). وي
از ابن عبدالدّائم حديث شنيد. ابوالحسن بن صابوني و ابن‌رواح و ديگران به وي اجازه
دادند. ابن‌رافع از او روايت کرده است (ابن حجر، 3/45-46).
23. ساره دختر عمربن احمدبن عمر (د پس از 715ق/1315م). وي از ابن عبدالدّائم حديث
شنيد و روايت کرد و به برخي اجازه داد (کحاله، اعلام النساء، 2/138).
24. تقي‌الدّين ابوالفضل سليمان بنحمزه بن احمد (628-715ق/1231-1316م). وي از ابن
اللّتي و جعفر همداني و ابن مقيّر و کريمه و ابن جميزي و ديگران حديث شنيد. عمربن
کرم و ابوالوفاء محمودبن منده و شهاب‌الدين سهروردي و گروه ديگري از اصفهان و بغداد
به او «اجازه» دادند. فقه را از ابن ابي‌عمر آموخت و در چند مدرسه به تدريس پرداخت.
حديث بسيار گفت و ابيوردي و علاءالدين کندي از وي حديث شنيدند. در 695ق/1296م در
روزگار عادل ايوبي قاضي القضاه دمشق شد. در 699ق/1300م که تاتارها بر دمشق چيره
شدند، سختيها کشيد و برخي از افراد خانواده‌اش کشته شدند. در 705ق/1305م که واقع?
ابن تيميّه پيش آمد و حنبليان مجبور به برگشت از معتقدات خود شدند، قاضي تقي‌الدين
مدارا پيشه کرد تا آنکه ماجرا فرو خفت. در 709ق/1309م جاشنکير او را عزل کرد و قاضي
شهاب‌الدّين بن الشّرف حسين براي مدتي جاي او را گرفت، اما سلطان ملک ناصر او به
قضا بازگرداند. وي معجمي در 2 جلد نوشت. همچنين کتابي به نام المائه العوالي از وي
به جاب مانده است که نسخه‌اي خطي از آن در خزان? تيموريّ? مصر موجود است. (ذهبي،
العبر، 4/42؛ صقاعي 89-90؛ ابن کثير، 14/75؛ ابن حجر، الدّررالکامنه، 2/285-287).

25. تقي‌الدّين احمدبن ابراهيم بن عبداللـه (648-726ق/1250-1326م). وي از محمدبن
عبدالهادي، خطيب مَرْدا و ديگران حديث شنيد. گروهي به وي اجازه دادند. در جامع
مظفري خطبه مي‌خواند (ذهبي، العبر، 4/77-78؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/103).
26. فخرالدّين علي بن احمدبن عبدالرحمن (د 727ق/1327م). وي از فخرعلي و ديگران حديث
شنيد. خطابت جامع مظفري را به عهده داشت (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 4/18).
27. عزّالدّين محمدبن سليمان بن حمزه (665-731ق/1267-1330م). وي از شمس‌الدّين ابن
ابي‌عمر و ابوبکر هروي و ابن عبدالدائم حديث روايت کرد. در روزگار قضاي پدرش نيابت
وي را به عهده داشت و فتوا مي‌نوشت. وقتي ابن مسلم قضا را به دست گرفت خانه‌نشين شد
و در جوزيّه و دارالحديث اشرفيّه به تدريس پرداخت. پس از مرگ ابن مسلم در
727ق/1327م قضاي حنبليان ا در دمشق عهده‌دار شد و 4 سال بعد درگذشت و در آرامگاه
نيايش ابوعمر به خاک سپرده شد (ذهبي، العبر، 4/89؛ ابن کثير، 14/154-155؛ ابن حجر،
الدّررالکامنه، 5/189-190؛ ابن تغري بردي، النّجوم الزّاهره، 9/286؛ ابن طولون،
1/160؛ ابن عماد، 6/96).
28. شرف‌الدّين ابومحمد عبداللـه‌بن ابراهيم‌بن عبداللـه (633-731ق/1236-1331م). وي
از علي کرماني و احمدبن عبدالدائم و ابوبکر هروي و ابن ابي عمر و احمدبن شيبان و
ديگران حديث شنيد. ابوشامه و حسن بن حسين بن المُهَيْمر و ديگران به او اجازه دادند
(ابن حجر، الدّررالکامنه، 3/7-8).
29. فاطمه دختر عبيداللـه بن محمد (660-732ق/1262-1332م). وي از ابن عبدالدائم و
ابن زين و تقي واسطي و نجيب حديث شنيد. ابوشامه و ابن ابي اليسر و ديگران به او
اجازه دادند. العزّ ابن جمّاعه و ديگران از او حديث شنيدند (ابن حجر، الدّرر
الکامنه، 4/263).
30. عزّالدين عبدالرحمن بن ابراهيم بن عبداللـه (656-732ق/1258-1332م). وي از ابن
عبدالدائم و پدرش و عموي پدرش شمس‌الدّين و کرماني و ابوبکر هروي حديث شنيد. در
فرايض چيره‌دست و به تقسيم ارث عالم بود. (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 3/108).
31. زينب دختر عبدالرحمن‌ بن ابي‌ عمر (659-739ق/1261-1339م). وي از احمدبن
عبدالدائم و پدر خود و ديگران حديث شنيد و جمعي از وي روايت کردند (ابن رافع،
1/273؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 2/251).
32. زينب دختر سليمان بن حمزه بن احمد (د 739ق/1339م). وي از شمس‌الدين عبدالرحمن
حديث شنيد (679ق)، اما حديثي روايت نکرد (ابن رافع، 1/274).
33. زينب دختر اسماعيل بن احمدبن عمر (سد? 8ق/14م). وي از قبيطي حديث شنيد. ابراهيم
بن عثمان کاشغري و ديگران به وي اجاز? روايت حديث دادند (ابن حجر، الدّرر الکامنه،
2/250؛ کحاله، 2/56).
34. زينب دختر عبدالرحمن بن ابراهيم بن عبداللـه (سد? 8ق/14م). وي به شيخه فاطم?
حنبليه اجازه داد (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 2/251، حاشيه).
35. صفيّه دختر احمدبن احمدبن عبيداللـه بن محمد (660-741ق/1262-1341م)، همسر
ابوالحسن علي بن العزّ شيخ ابن رافع. وي از ابوالعباس احمدبن عبدالدائم و عمربن
محمد کرماني حديث شنيد و روايت کرد. (ابن رافع، 1/386-387؛ ذهبي، العبر، 4/123؛ ابن
حجر، الدّرر الکامنه، 2/365).
36. شهاب‌الدّين ابوالعباس احمدبن محمدبن احمدبن عمر (652-742ق/1254-1342م). وي
برادرزاد? تقي‌الدّين سليمان است. از ابوالعباس احمدبن عبدالدائم و عبدالوهاب بن
ناصح و شمس‌الدّين عبدالرحمن حديث شنيد و روايت کرد. فقه آموخت و المقنع را از بر
داشت. در 726ق/1326م در دمشق به خط خود به صفدي اجازه داد (ابن رافع، 1/407؛ صفدي،
7/359؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/290).
37. عزّالدّين ابوالعباس احمدبن عبداللـه بن عبدالرحمن (673-743ق/1274-1342م). وي
از نياي خود و نيز از الفخر و ديگران حديث شنيد و روايت کرد. ابن رافع از وي حديث
شنيد. (ابن رافع، 1/5-424؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/213).
38. حبيبه دختر ابراهيم بن عبداللـه بن ابي‌عمر (654-745ق/1256-1345م). وي از ابن
عبدالدائم و ديگران حديث شنيد و روايت کرد. محمدبن عبدالهادي و ديگران به او اجازه
دادند (ابن رافع، 1/503؛ ذهبي، العبر، 4/136؛ حسيني، 247-248؛ ابن حجر، الدّرر
الکامنه، 2/103).
39. زينب دختر محمدبن عبداللـه بن ابي‌عمر (665-746ق/1266-1345م). وي از عموي پدرش
شمس‌الدّين ابوالفرج و الفخر و کمال عبدالرحيم حديث شنيد و روايت کرد. ابن
عبدالدائم و کرماني به او اجازه دادند (ابن رافع، 2/14-15؛ ابن حجر، الدّرر
الکامنه، 2/253).
40. فاطمه دختر ابراهيم بن عبيداللـه بن ابي‌عمر (654-747ق/1256-1347م). ابن رافع
وي را امّ عبداللـه ناميده است. از ابراهيم ابن خليل و ابن عبدالدائم و ديگران حديث
شنيد. وي آخرين کسي بود که با اجازه از محمدبن عبدالقادر و ابن سروري و ابن عوّه و
خطيب مردا روايت کرد (ابن رافع، 2/26؛ ذهبي، العبر، 4/43؛ حسيني، 259؛ ابن حجر،
الدّرر الکامنه، 4/258).
41. عزّالدّين ابوعبداللـه محمدبن ابراهيم بن عبداللـه بن ابي‌عمر
(663-748ق/1265-1347م). وي از ابن عبدالدائم و علي عمر کرماني و ديگران حديث شنيد.
در جامع مظفري خطبه مي‌خواند. در چندين جا به تدريس پرداخت. در فقه چيره‌دست بود.
اسماعيل بن درجي و ديگران به او اجازه دادند (ابن رافع، 2/52؛ حسيني 266-267؛ ابن
حجر، الدّرر الکامنه، 5/12).
42. سِتُّ العرب امّ محمد (د 749ق/1348م)، دختر سليمان بن حمزه. ظاهراً ابن رافع
تنها کسي است که از او ياد کرده و نوشته است: گروهي به وي اجازه دادند، اما حديثي
به روايت از او نديده‌ام (ابن رافع، 2/62).
43. محمودبن عبيداللـه بن احمدبن عمر منجنيقي (د 754ق/1353م)، از ابن بخاري حديث
شنيد و روايت کرد و شريف حسيني از او حديث شنيد. وي که ادار? منجنيق را به عهده
داشت به هنگام اصلاح آن از حصار افتاد و درگذشت. (ابن حجر، الدّرر الکامنه،
6/86-879.
44. نجم‌الدّين ابوالعباس احمدبن محمدبن سليمان بن حمزه (ح 710-755ق/1310-1354م).
وي از خطيبان زبان‌آور بود. مدتي در جامع مظفري خطبه خواند (ذهبي، العبر، 4/5-164؛
حسيني، 298؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/316).
45. شمس‌الدين ابوالفرج عبدالرحمن بن علي بن عبدالرحمن (689-765ق/1290-1364م)، امام
و مسند و مفتي، معروف به تتري (زيرا تاتارها اسيرش کردند). وي از قاضي تقي‌الدين
سليمان و اسماعيل بن فرّاء و ابن عبدالدائم و عايشه بنت عيسي بن موفق حديث شنيد و
روايت کرد. حسيني و ابن رجب از او حديث روايت کرده‌اند. ابن کثير به جاي «تتري»،
«بيري» آورده که ظاهراً مصحّف آن است (ابن رافع، 2/286-287؛ ابن کثير، 14/307؛ ابن
حجر، الدّرر الکامنه، 3/126؛ ابن طولون، 2/425-426).
46. حسن بن محمدبن سليمان بن حمزه (ح 710-770ق/1310-وي از جدش و مطعّم و يحيي بن
سعد و ديگران حديث شنيد و روايت کرد و در دارالحديث اشرفيّه و جوزيّه درس گفت. در
اواخر عمر نيابت قضاي ابن قاضي الجبل را به عهده داشت. (ابن رافع، 2/341-342؛ ابن
حجر، الدّرر الکامنه، 2/143؛ ابن طولون، 1/161).
47. شرف‌الدّين ابوالعباس احمدبن حسن بن عبداللـه (693-771ق/1294-1370م)، معروف به
ابن قاضي الجبل. وي در کودکي از اساعيل‌بن عبدالرحمن فرّاء و محمدبن‌علي واسطي و
عبدالرحمن بن مؤمن حديث شنيد. از 710ق/1310م به بعد از قاضي تقي‌الدّين سليمان و
مطعّم و يحيي‌ بن سعد و ديگران حديث شنيد و از پدر و تنوخي و ابن القوّاس و ابن
عساکر اجازه گرفت. شرف‌الدّين نزد تقي‌الدّين بن تيميّه به شاگردي پرداخت و ابن
تيميّه و قاضي تقي‌الدّين سليمان به او اجاز? افتا دادند. او حديث و نحو و لغت و
اصول فقه و کلام و منطق مي‌دانست (ابن رافع، 2/354؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه،
9-138؛ ابن طولون، 2/491) و در چند مدرسه درس مي‌داد. در اواخر عمر براي تدريس در
مدرس? سلطان حسن به مصر فرا خوانده شد. سپس به شام بازگشت و به تدريس و افتا روي
آورد. در 767ق/1366م به جاي جلال‌الدين يوسف بن محمدبن عبداللـه مرداوي قضاي
حنبليان را در دمشق به عهده گرفت، اما رفتاري ناپسند پيشه کرد و به سبب جاه‌طلبي با
قاضي القضاه تاج‌الدين شافعي و برخي از حنبليان مرداوه اختلاف پيدا کرد (ابن کثير،
14/317؛ ابن طولون، 2/491-492). وي تا هنگام مرگ رياست مذهب حنبلي و نيز قضا را به
عهده داشت. از جمله کتاهاي وي: القصد المفيد في حکم التوکيد، المناقله في الاوقاف و
ما في ذلک من خلاف، مسأله رفع اليدين، الفائق في المذهب و شرح المنتفي را مي‌توان
نام برد. 2 کتاب اخير ناتمام مانده است (قس: ابن تغري بردي، المنهل الصافي،
1/268-270؛ همو، النجوم الزّاهره، 11/108؛ ابن عماد، 6/219-220).
48. سعدالدين محمدبن محمدبن احمدبن ابراهيم (د 772ق/1370م)، فرزند صلاح‌الدين ابو
عبداللـه محمد. وي بسيار حديث شنيد و روايت کرد. سعدالدين پيش از پدر درگذشته است
(ابن حجر، الدّرر الکامنه، 5/421).
49. نجم‌الدّين ابوالعباس احمدبن اسماعيل بن احمدبن عمر (682-773ق/1283-1371م). ابن
حجر در سال تولد وي اشتباه کرده است. نجم‌الدين در مجلس درس شمس‌الدين بن ابي‌عمر
حضور داشت و امالي ابن سمعون را از ابن بخاري شنيد و ا تقي واسطي و ابوالفضل بن
عساکر و ديگران حديث روايت کرد. در حديث مسند بود. به ابوحامد بن ظهيره و عبداللـه
بن عمربن جماعه اجازه داد (ابن رافع، 2/387؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/119، 120؛
ابن طولون، 2/416؛ ابن عماد، 6/226).
50. شمس‌الدّين (خطيب) ابوالفرج عبدالرحمن بن محمدبن ابراهيم
(698-773ق/1299-1371م). وي از حسن خلال و عيسي ابن ابي محمد مغازي و سليمان بن حمزه
و ابن عبدالدائم و ديگران حديث شنيد. در فرايض چيره‌دست بود. حديث روايت کرد و مدتي
در جامع مظفري به تدريس پرداخت (ابن رافع، 2/386؛ ابن حجر. الدّرر الکامنه،
3/130-131؛ ابن طولون، 2/426؛ ابن عماد، 6/228).
51. صلاح‌الدّين ابوعبداللـه محمدبن احمدبن ابراهيم (684-780ق/1285-1379م). وي از
فخربن بخاري و اسماعيل بن فرّاء و سليمان بن حمزه و عبداللـه بن شمس‌الدين
عبدالرحمن و ديگران حديث شنيد. ابوالفتح بن مجاور و زينب بنت مکي و عبدالرحمن بن
زين احمدبن ملک و ديگران به او اجازه دادند. امامت مدرس? جدش ابوعمر را داشت و حديث
مي‌گفت. به گروهي از مصريان اجازه داد، ولي ابن‌حجر موفق به گرفتن اجازه ا او نشد
(ابن حجر، 5/31-32؛ ابن طولون، 2/407-408؛ ابن عماد، 6/267-268).
52. شمس‌الدّين ابوعبداللـه محمدين عبدالرحمن بن محمد (708-794ق/1308-1392م)، معروف
ابن رشيد. وي از قاضي سليمان و عيسي مطعم و يحيي بن سعد و محمدبن يعقوب الجرايدي و
قاضي شرف‌الدين بن حافظ حديث شنيد و روايت کرد. ابن حجر سال مرگ وي را 764ق/1363م
نوشته است (الدّرر الکامنه، 5/253؛ ابن طولون، 2/408؛ ابن عماد، 6/336).
53. علاءالدبين ابوالحسن علي بن عبدالرحمن بن محمد (714-794ق/1314-1392م). وي از
نيايش قاضي سليمان و حجّار و يحيي ابن سعد حديث شنيد و روايت کرد. شيخ شهاب بن حجي
از او حديث شنيد. علاءالدين شيخ دارالحديث نفيسيّه بود (ابن طولون، 2/389؛ ابن حجر،
الدّرر الکامنه، 4/70؛ ابن عماد، 6/334).
54. ناصرالدّين ابوعبداللـه محمدبن داوود (708-796ق/1308-1394م). وي نزد علي محمدبن
علي بن عبداللـه نحوي شاگردي کرد. از قاضي سليمان بن حمزه و عيسي مطعم و ابراهيم بن
غالب و ابن عبدالدائم و ابوالعباس حجّار و يحيي بن محمدبن سعد حديث شنيد. از مکيان،
رضي طبري و برادرش صفي و فخر توزري و احمدبن ابي‌طالب حمامي، و از مقدسيان زينب بنت
احمدبن شکر و از مصريان اسماعيل بن العلم و حسن کردي و ابن دراده و از حَلَبيان تاج
بن نصيبي بيبرس عديمي و از دمشقيان اسماعيل نحّاس به او اجازه دادند (ابن حجر،
الدّرر الکامنه، 5/439، 440؛ ابن طولون، 2/410-411؛ ابن عماد، 6/347).
55. جمال‌الدّين ابوالمحاسن يوسف بن احمدبن ابراهيم (721-798ق/1321-1396م)، برادر
صلاح‌الدين ابو عبداللـه. از حجّار و ابن زرّاد و ديگران حديث شنيد. گروهي به وي
اجازه دادند. جمال به حديث گفتن و تدريس و افتا مي‌پرداخت. ابن طولون مرگ وي را به
اشتباه در 698ق/1299م دانسته است (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 6/216؛ ابن طولون،
1/266؛ ابن عماد، 6/356).
56. ناصرالدّين محمدبن عبدالرحمن بن محمد (ح 760-803ق/1359-1401م)، معروف به ابن
زُرَيق. وي در ده سالگي ]؟[ به دست سپاهيان تيمور لنگ اسير شد. از صلاح‌الدين بن
ابي‌عمر حديث شنيد و فقه آموخت. ناصرالدين «حافظ» بود و در فنون حديث مهارت داشت.
ابن حجر از وي استفاد? بسيار کرده است (ابن طولون، 2/444؛ ابن عماد، 7/36).
57. عزّالدّين محمدبن علي بن عبدالرحمن (764-820ق/1363-1418م). وي المقنع را از بر
داشت و در فقه و حديث ماهر بود. از اين رجب و ابن المحب حديث شنيد. در زمان قاضي
علاءالدين ابن المنجا نيابت قضا را داشت. پس از مرگ قاضي شمس‌الدين نابلسي به مقام
قاضي القضاتي رسيد و شمس‌الدين بن عباده را به نيابت خود گماشت. وي در دارالحديث
اشرفيّه درس مي‌گفت. بسيار حج گزارد و در مکه مجاور شد. در واپسين سالهاي زندگي
پيشواي مذهبي حنبليان به‌شمار مي‌رفت. از جمله کتابهاي وي النّظم المفيد الاحمد في
مفردات الامام احمد است (ابن طولون، 2/499-500؛ ابن عماد، 7/174).
58. شهاب‌الدّين احمدبن محمدبن احمد (د 841ق/1437م)، معروف به ابن زُرَيق. وي کتاب
خِرَقي را خواند و نزد گروهي از جمله شرف‌الدّين بن مفلح فقه آموخت. از شيخ
شمس‌الدّين بن قباقبي اجاز? افتا گرفت. نايب قاضي القضاه شهاب‌الدّين ابن حبّال و
نظام‌الدّين عزّالدين بغدادي بود. پس از مرگ مادرش نيابت قضا را واگذاشت و در جامع
مظفري به عبادت پرداخت. در طاعون 841ق/1437م درگذشت و در روض? نزديک آرامگاه شيخ
موفق‌الدّين به خاک سپرده شد (ابن طولون، 2/392؛ ابن عماد، 7/240).
59. شهاب‌الدّين احمدبن ابي‌بکر بن قدامه (د 891ق/ 1486م)، معروف به ابن زريق. وي
در فرايض چيره‌دست بود. شيخ تقي‌الدّين ابن قندس به او اجاز? تدريس و افتا داد.
سرانجام در دمشق درگذشت (ابن عماد، 7/351).
60. شمس‌الدّين محمدبن احمدبن علي (805-898ق/1403-1493م). وي در صالحيه به دنيا
آمد. در دانش اندوزي سرآمد همگنان شد. به حديث گفتن و تدريس و افتا پرداخت. نيابت
قضاي مصر و شام را به عهده گرفت و سرانجام در قاهره درگذشت (ابن عماد، 7/362).
61. ناصرالدّين ابوالبقاء محمدبن ابي‌بکربن عبدالرحمن (812-900ق/1410-1495م)، معروف
به ابن زريق. وي در صالحيه به دنيا آمد. از عالمان زمان دانش آموخت و به تدريس و
روايت حديث پرداخت. مدت درازي به ادار? مدرس? نيايش ابوعمر پرداخت و سپس نيابت قضا
را به عهده گرفت، اما از اين کار روي بر تافت و سرانجام در صالحيه درگذشت (ابن
عماد، 7/366).
62. بهاءالدّين محمدبن محمدبن قدامه (830-910ق/1427-1504م). وي به دانش‌اندوزي
پرداخت و سپس به تدريس و افتا روي آورد. قضاي حنبليان را در شام به عهده گرفت و
رفتارش ناپسند بود (ابن عماد، 8/48).
آل عبدالهادي: شاخ? ديگر اين خاندان که به يوسف نواد? قدامه بن مقدام منتسب مي‌شود،
به نام آل عبدالهادي معروف است. افراد مشهور اين خاندان بدين شرحند:
1. عبدالملک بن عبدالملک بن يوسف بن محمدبن قدامه (د 622ق/1225م)، فقيه و محدث. از
ابوالفرج يحيي بن محمود ثقفي حديث روايت کرد (منذري، 3/162).
2. شمس‌الدّين ابوعبداللـه محمدبن عبدالهادي (ح 550-658ق/1155-1260م). وي از محمدبن
حمزه بن ابي‌الصقر و عبدالرّزاق نجّار و يحيي ثقفي و ديگران حديث شنيد. وي آخرين
کسي بود که از شُهده الکاتبه با اجازه حديث روايت کرد. دمياطي و ديگران از وي حديث
روايت کردند. سرانجام در حالي که بيش از 100 سال داشت، به دست تاتارها در روستاي
ساويه از توابع نابلس کشته شد و همان‌جا دفن گرديد (صفدي، 4/61؛ ابن عماد، 5/295).

3. عمادالدّين عبدالحميدبن عبدالهادي (د 699ق/1300م). وي از يحيي ثقفي و احمد
موازيني و ديگران به او اجازه دادند که از ايشان حديث روايت کند (ابن طولون،
2/429).
5. احمدبن عبدالحميدبن عبدالهادي (ح 610-700ق/1213-1300م). وي از شيخ موفق‌الدين و
ابن ابي لقمه و ابن راجح و موسي ابن عبدالقادر و البهاء و ابوالقاسم بن صصري و ابن
زبيدي و ديگران حديث روايت کرد. از مسندان بزرگ روزگار خود بود (ذهبي، العبر،
3/406؛ صفدي، 7/33-34).
6. عمادالدّين عبدالحميد محمدبن عبدالحميد (ح 660-707ق/1262-1308م). وي از ابن
عبدالدائم حديث شنيد و روايت کرد. امام جامع حاکمي حنبليان بود (ابن حجر، الدّرر
الکامنه، 3/106-107).
7. محب‌الدّين ابومحمد عبداللـه‌بن محمدبن عبدالحميد (651-707ق/1253-1307م). وي از
خطيب مردا و ابراهيم‌بن خليل و احمدبن عبدالدائم و کرماني و ديگران حديث شنيد 0ابن
حجر، همان، 3/75).
8. تقي‌الدّين ابومحم عبداللـه بن ايوب بن يوسف (د 735ق/1335م). وي از ابوالفرج بن
ابي‌عمر و عبدالرحمن بن زين و فخربن بخاري و ديگران حديث شنيد. در کار دانش‌اندوزي
و نسخه‌نويسي کتاب و گواهي دهي، روزگار گذراند (ابن حجر، همان، 3/22).
9. شمس‌الدّين محمدبن احمدبن عبدالهادي (705-744ق/1306-1343م). وي از پدرش و قاضي
تقي‌الدّين سليمان و ابن عبدالدائم و عيسي مطعم و احمدبن حجّار و محمد زرّاد و
ديگران حديث شنيد 0صفدي، 2/161؛ ذهبي، العبر، 4/132). نزد قاضي شمس‌الدين بن مسلم و
تقي‌الدين بن تيميّه فقه آموخت (صفدي، ذهبي، همانجاها؛ ابن حجر، همان، 5/61). عربي
را نزد ابوالعباس اندرشي و قرائات را نزد ابن بصيحان فرا گرفت. در مدرس? صدريّه و
ضيائيّه درس مي گفت و در حديث، فقه، تفسير، علم رجال و لغت چيره‌دست بود و فتوا
مي‌داد (ابن رجب، 2/436). سرانجام در دامن? قاسيون در کنار قبر سيف‌الدّين بن المجد
به خاک سپرده شد (صفدي، 2/161؛ ذهبي، ذيل تذکره الحفّاظ، 1/351؛ ابن رجب، 2/439؛
ابن کثير، 4/210). شمس‌الدّين کتابهاي بسيار نوشت که اندکي از آنها برجاست.
10. عبدالرّحمن بن محمدبن عبدالحميد (656-749ق/1258-1349م). وي از ابن عبدالدائم و
عمر کرماني و عبدالوهاب بن ناصح و ابن ابي عمر و الفخر و اسماعيل بن عسقلاني و
ديگران حديث شنيد. وزير بغداد او را به ديار مصر فرستاد و او در مسير راه صحيح مسلم
را روايت کرد و از اين‌رو جمع بسياري از وي روايت کردند. سپس به شام بازگشت و
سرانجام در صالحيّه درگذشت (ابن رافع، 2/110-111؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 3/133).

11. عمادالدّين احمدبن عبدالهادي بن عبدالحميد (672-752ق/1273-1351م). وي از
عبدالرحمن بنابي‌عمر و ابن بخاري و ابن شيبان و زينب بنت مکي و ديگران حديث شنيد و
روايت کرد. پسرش شمس‌الدين محمد و ابن رافع و حسيني و ديگران از وي روايت کردند.
صفدي نوشته است که در 730ق/1330م در دمشق به خط خود به من اجازه داد (ابن رافع،
2/141؛ صفدي، 7/159؛ حسيني، 285-286).
12. شمس‌الدّين ابوعبداللـه محمدبن عبداللـه بن محمد (688-769ق/1289-1368م). وي از
الفخر و السّيف علي بن رضي حديث شنيد. در 691ق/1292م و پس از آن گروهي به وي اجازه
دادند. حديث گفت و ابن شرائجي و عراقي استاد ابن حجر و ابوزرعه از وي روايت کردند
(ابن رافع، 2/337؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 5/229).
13. زين‌الدّين عبدالرحمن بن احمد (د 779ق/1377م). وي از تقي‌الدّين سليمان و
ابي‌نصر شيرازي و حجّار و ديگران حديث شنيد و روايت کرد. سرانجام در صالحيه درگذشت
(ابن حجر، الدّرر الکامنه، 3/110-111).
14. شهاب‌الدّين ابوالعباس احمدبن احمدبن عبدالحميد (707-798ق/1307-1395م)، معروف
بن ابن العزّ. وي در دامن? قاسيون به دنيا آمد. از قاضي سليمان و عيسي مطعم و فاطمه
بنت جوهر و تقي‌الدّين بن تيميّه و هديه بنت عسکر و ديگران حديث شنيد. فخر توزري و
گروهي ديگر از مکه، زينب بنت شکر از قدس، اسماعيل بن علم و ابوالقاسم بن رشيق و
ديگران از مصر، قاسم بن عساکر و ابن شيرازي و ديگران از دمشق، و ابن دواليبي و
ديگران از بغداد به وي اجازه دادند. فقه آموخت و اجاز? افتا گرفت. از مسندين بزرگ
دمشق بود. ابن حجر نيز از وي اجازه گرفت (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/124-125؛ ابن
طولون، 2/457-458؛ ابن عماد، 61/353).
15. عمادالدّين ابوبکربن احمدبن عبدالهادي (د 799ق/1396م). وي نزد نيايش عمادالدّين
امالي ابن الحسن بن زرقويه را شنيد و از حجّار حديث اصغا و روايت کرد. به ابن حجر
اجازه داد (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/523).
16. برهان‌الدبين ابراهيم‌بن احمدبن عبدالهادي (726-800ق/1326-1398م)، معروف به
قاضي. وي در 4 سالگي در درس حجّار حضور يافت و از احمدبن علي حريري و عايشه بنت
مسلم و زينب بنت الکمال حديث شنيد. ختني و واني و گروهي از مصريان به وي اجازه
دادند (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/9؛ ابن طولون، 2/420؛ ابن عماد، 6/363).
17. فاطمه دختر محمدبن عبدالهادي (ح 720-803ق/1320-1401م). وي احاديث بسياري از
حجّار شنيد. از شام ابونصربن شيرازي و ابومحمدبن عساکر و ديگران، از حلب ابوبکر بن
عبداللطيف و ديگران، از حماه شرف بارزي، از حمص علي بن عبداللـه بن مکتوم و از مصر
حسين الکردي و عبدالرحيم منشاوي به وي اجازه دادند. سرانجام در 80 سالگي درگذشت
(ابن طولون، 2/399؛ ابن عماد، 7/32).
18. زين‌الدين عمربن محمدبن احمد (د 803ق/1400م). وي از زينب دختر کمال و احمدبن
علي جزري و عبدالرحيمبن ابي‌اليسر حديث شنيد. ابن حجر مرافقات زينب بنت الکمال را
نزد او خواند. در فتن? تيمور درگذشت و در دامن? قاسيون به خاک سپرده شد (ابن طولون،
2/398-399؛ ابن عماد، 7/32).
19. عايشه دختر محمدبن عبدالهادي (723-816ق/1323-1413م). وي در 4 سالگي در درس
ابوالعباس حجّار شرکت کرد. صحيح بخاري، جزء ابي الجهم و امالي و قرائت ابن عفّان و
احاديث ديگر را از حجّار شنيد. همچنين صحيح مسلم را از شرف‌الدّين عبداللـه بن حسن
و سيره ابن هشام را از عبدالقادر بن ملوک فرا گرفت (سخاوي، 12/81؛ کحاله 3/187). او
آخرين کسي است که از بنت الفقهاء، بنت الواسطي و زينب الکمال و زينب بنت يحيي بن
عبدالسلام حديث شنيدو اجاز? روايت حديث گرفت (سخاوي، 12/81). همراه خواهرش فاطمه در
بسياري از مسموعات و مَجازاتشرکت کرد و از او برتر آمد. ابراهيم بن صالح بن عجمي از
حلب، شيخ شرف‌الدّين بارزي از حَماه، برهان جعبري از الخليل، عبداللـه بن يوسف از
نابلس و ديگران به او اجازه دادند (ابن حجر،انباء الغمر، 7/133؛ سخاوي، 7/132).
عمري دراز يافت و احاديث بسياري روايت کرد. به‌ويژه محدثّان پرسفر از او حديث
کردند. خطيب ابوعمر حنبلي بخشي از ذَمّ الکلام هروي را از او شنيد و ابن حجر و
ابوالفتح عثماني از وي روايت کردند. او مسند روزگار خود بود (قس: ابن عماد، 7؛
ذهبي، ذيل تذکره الحفّاظ، 1/251).
20. بدرالدّين حسن بن احمدبن عبدالهادي (د 878ق/1473م)، مشهور به ابن المبرد. وي
مدتي نيابت قضا را در دمشق به عهده گرفت (ابن عماد، 7/323-324).
21. جمال‌الدّين يوسف‌بن حسن‌بن احمد (840-909ق/1436-1503م). وي المقنع را نزد شيخ
تقي‌الدّين ابن قندس و قاضي علاءالدين مرداوي خواند و در درس قاضي برهان‌الدّين بن
مفلح و برهان زراعي حضور يافت. از اصحاب ابن حجر و ابن عراقي و ابن بالسي و جمال بن
حرستاني و صلاح‌الدين بن ابي‌عمر و ناصرالدين و ديگران حديث شنيد. حديث و فقه
مي‌دانست و اهل تصوف بود و در نحو و صرف و تفسير دست داشت. به تدريس و افتا مشغول
بود و کتابهاي بسياري نوشت.
شمس‌الدين ابن طولون کتاب بزرگي در شرح حال وي نوشته است (ابن عماد، 8/43).
مآخذ: آستان قدس، فهرست، 5/27؛ ابن تغري بردي، يوسف، المنهل الصافي، قاهره، 1375ق؛
همو، النجوم الزاهره، قاهره، 1383ق؛ فهرست؛ ابن حجر عسقلاني، احمدبن علي، انباء
الغمر، حيدرآباد دکن، 1387ق، 7/132؛ همو، الدّرر الکامنه، حيدرآباد دکن،
1392-1396ق؛ فهرست؛ ابن رافع، تقي‌الّدين محمد، الوفيات، به کوشش صالح مهدي عباس و
بشار عواد معروف، بيروت، 1402ق، فهرست؛ ابن رجب، زين‌الدين، الذيل علي طبقات
الحنابله، قاهره، 1372ق، 2/فهرست؛ ابن طولون، محمد، الفوائد الجوهريّه في تاريخ
الصّالحيّه، به کوشش محمد احمد دهمان، دمشق، 1401ق، فهرست؛ ابن عماد، عبدالحي،
شذرات الذّهب، قاهره، 1351ق، فهرست؛ ابن قاضي، احمدبن محمد، درّه الجمال في اسماءِ
الرجال، بيروت، 1971م، 2/44-45؛ ابن کثير، اسماعيل بن عمر، البدايه و النهايه،
قاهره، 1351ق، فهرست؛ ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعيل، تراجم الرجال، قاهره، 1366ق،
جم‍ ؛ الازهريه، فهرس المخطوطات، 1/342، 2/643، 649، 650؛ بغدادي، اسماعيل پاشا،
ايضاح المکنون، استانبول، 1364ق، 1/33؛ همو، هديه العارفين، استانبول، 1955م،
2/151-167؛ حاجي خليفه، کشف الظنون، استانبول، 1941م، 1/1618، 1856، 2/157، 158،
189، 406، 407؛ حسيني شمس‌الدين، ذيول العبر، به کوشش محمد رشاد عبدالمطلب، کويت،
وزاره الارشاد و الانباء، جم‍ ؛ دباغ، مصطفي مراد، الموجز في تاريخ الدول
الاسلاميه، بيروت، 1401ق، 1/3-8؛ ذهبي، شمس‌الدين محمد، تذکره الحفاظ، بيروت،
داراحياء التراث العربي؛ همو، دول الاسلام، بيروت، 1985م؛ همو، العبر، به کوشش
ابوهاجر محمد السعيدبن بسيوني زغلول، بيروت، 1985م، فهرست؛ سپهسالار، خطي، 5/321؛
سخاوي، محمدبن عبدالرحمن، الضوء اللامع، قاهره، 1355ق؛ سرکيس، معجم المطبوعات،
1/213-214؛ سيد، فؤاد، فهرس المخطوطات، 1/11، 340، 2/81، 103؛ همو، فهرس المخطوطات
المصوره، 2/78؛ سيوطي، جلال‌الدين، بغيه الوعاه، قاهره، 1326ق، ص 12؛ شوکاني،
محمدبن علي، البدر الطالع، بيروت، 1348ق، 2/108، 109؛ صفدي، خليل بن ايبک، الوافي
بالوفيات، به کوشش ژاکلين سوبله و علي عماره، بيروت، 1980م، 10/فهرست؛ صقاعي،
فضل‌اللـه، تالي کتاب وفيات الاعيان، به کوشش ژاکلين سوبله، دمشق، 1974م؛ طلس،
محمداسعد، الکشاف، بغداد، 1372ق، صص 9، 93، 261، 322؛ کتبي، محمدبن شاکر، فوات
الوفيات، به کوشش احسان عباس، بيروت، 1974م، 2/159، 222؛ کحاله، عمر رضا، اعلام
النساء، بيروت، 1984م، 2/158؛ همو، المنتخب من مخطوطات المدينه، صص 132، 140؛
مرعشي، خطي، 6/118؛ منذري، زکي‌الدين، التکلمه لوفيات النّفله، به کوشش بشّار عوّاد
معروف، بيروت، 1405ق، فهرست؛ الموسوعه الفلسطينيه؛ نعيمي، عبدالقادربن محمود،
الدارس في تاريخ المدارس، دمشق، 1948م، فهرست؛ يافعي، عبداللـه بن اسعد، مرآه
الجنان، بيروت، 1390ق، 4/47؛ ياقوت حموي، معجم البلدان، به کوشش فرديناند ووستفلد،
لايپزيک، 1866-1870م، 2/112؛ نيز:
GAL, I/502, 504; GAL, S, II/128, 621.
کاظم برگ‌نيسي
 






/ 440