دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 2

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابراهيم بن يحييجلد: 2نويسنده: کاظم برگ نيسي 
 
 
شماره مقاله:669















اِبْراهيمِ‌بْنِ يَحْيي، سيف الاسلام ابراهيم (مق‍ 1367ق/1948م)، شاهزاد? اصلاح‌طلب
و يکي از رهبران جنبش الاحرار يمن. وي که نهمين پسر امام يحيي از خاندان حميدالدين
بود، در صنعا زاده شد و همانجا پرورش يافت. دربار? سرآغاز ستيز ابراهيم با امام
يحيي روايتهاي گوناگوني مي‌توان يافت. برخي از نويسندگان از ديد شخصي به اين برخورد
نگريسته‌اند و از رفتار ناشايست پسر و سختگيري پدر حکايت کرده‌اند (سعيد، 138)،
زيرا اينان جنبش 1948م (1367ق) را وابسته به بيگانگان و لاجرم محکوم دانسته‌اند.
چنين تحليلي باتوجه به فضاي سياسي آن روز چندان شگفت نيست، زيرا تا پيش از انقلاب
1962م يمن، جنبش 1948م خواه در سطح عربي و خواه در سطح بين‌المللي، کودتايي انگليسي
شمرده مي‌شد (ژولو بوفسکايا، 200) و هم از اين‌روست که بسياري از نويسندگان ــ که
گاه خود دست اندر کار آن جنبش بوده‌اند ــ به رد چنين نقطه‌نظري پرداخته‌اند (عفيف،
88-91؛ سلال و ديگران، ثوره اليمن الدستوريه، 123 به بعد). برخي ديگر از رقابت
پسران امام يحيي بر سر جانشيني وي سخن گفته‌اند به‌ويژه آنگاه که او پسر ارشد خود
سيف‌الاسلام احمد را به وليعهدي برگزيد (صائدي، 94-95). در هر صورت قدر مسلم آن است
که آگاهي ابراهيم از وضع نگوار اجتماعي، سياسي و اقتصادي و تماس با مخالفان او را
به مخالفت با حکومت پدر کشاند (سلال و ديگران، وثائق اولي عن الثوره اليمنيه،
211-213) و هم از اين‌رو مدتي به زندان افتاد (زرکلي، 1/80). سرانجام ابراهيم به
بهان? درمان به شهر اسمر? حبشه رفت و پس از مشاهد? تيره‌روزي مهاجرانِ از ميهن
گريخته، در نوامبر 1946م به عدن رهسپار شد و به جنبش احرار پيوست (سلال و ديگران،
وثائق اولي عن الثوره اليمنيه، 214؛ ژولوبوفسکايا، 184). در آن هنگام سرزمين عدن
تحت‌الحماي? بريتانيا بود و مناسبات دوستانه‌اي با يمن نداشت. از اين‌رو جنبش احرار
از 1363ق در آنجا تشکيل شدو توانست با انتشار روزنامه‌هايي مانند «صورت اليمن» و
پخش شبنامه در بيرون و درون يمن به فعاليتي نيمه سازمان يافته بپردازد (صائدي، 59).
به دنبال پيوستن ابراهيم به جنبش احرار اين جنبش نام خود را «الجمعيه اليمنيه
الکبري» گذاشت و لقب ابراهيم را از سيف الاسلام که لقب عام پسران امام يحيي بود، به
سيف الحق تغيير داد و او را به رهبري برگزيد (صائدي، 60). پيوستن ابراهيم به احرار
پيامدهايي بسيار مهم داشت. اين رويداد اگرچه پايگاه مردمي الجمعيه اليمينيه الکبري
را گسترش داد، اما از بُرندگي ريشه‌اي (راديکال) آن کاست، زيرا همانگونه که به
روشني از نامه‌هاي افشاگران? ابراهيم به پدر و برادرش احمد بر مي‌آيد
(ژولوبوفسکايا، 84، 185؛ صائدي، 95، 247-256)، وي با فرمانروايي پدر مخالف نبود،
بلکه بر آن بود تا از رهگذر اصلاح نظام موجود راه را بر بيداد خاندان حاکم و
درنتيجه سرنگوني محتوم آن ببندد (گراسيموف، 26). پيداست که چنين طرز برخوردي نگراني
رقيبان خاندان حميدالدين به‌ويژه خاندان الوزير را بر مي‌انگيخت. هم از اين‌رو با
پوستن خاندان الوزير به جنبش، شعار سرنگوني ــ دست کم ــ اندکي پيش از وقوع کودتاي
1948م به هر صورت هدف کانوني جنبش درآمد (صائدي، 180، 181). همراه با اوجگيري
فعاليت جنبش و افزايش شمار مخالفان در داخل احتمال مرگ امام پير بيمار، در نهان
ميان صنعا و تَعز و عدن و اخوان المسلمين در قاهره تماسهايي برقرار شد و عبداللـه
الوزير داماد امام يحيي و وزير کشور به امامت برگزيده شد (لنچافسکي، 466؛ سعيد،
136)، اما آگاهي احمد (وليعهد) از اين تدابير براي مخالفان موقعيتي باريک پيش آورد
(صائدي، 204، 205) و عبداللـه الوزير با طرح‌ريزي شتابزد? کودتاي 17 فوريه 1948م (7
ربيع‌الثاني، 1367ق) که به کشته شدن امام يحيي و نخست وزيرش عبداللـه العمري
انجاميد، قدرت را در دست گرفت و خود را امام و شاه مشروط? يمن خواند (فيلبي، 349).
ابراهيم و ديگر رهبران جنبش احرار به شتاب روان? صنعا شدند و در نخستين نشست مجلسي
که پس از کودتا در صنعا به رياست ابراهيم برگزار شد، وي را به نخست وزيري برگزيدند،
اما اين منصب به سرعت به علي الوزير واگذار شد. با اينهمه حکومت نوپا به‌رغم تدوين
الميثاق الوطني المقدس (نک‍: صائدي، 257: متن ميثاق) به عنوان قانون اساسي خود، بر
سر تقسيم منصبها و مسائل مذهبي دچار اختلاف شد و نتوانست شناسايي رسمي و يا
پشتيباني هيچ يک از کشورهاي عرب را به دست آورد (ژولوبوفسکايا، 198). از اين‌رو در
جنگ داخلي در برابر احمد که کمکهايي از ابن سعود دريافت کرده بود (فيلبي، 350)،
شکست خورد و صنعا در 14 مارس 1948م گشوده شد. در 8 آوريل 1948م عبداللـه الوزير و
بيش از 30 تن از رهبران حکومت نوبنياد را گردن زدند (ژولوبوفسکايا، 203) و ابراهيم
به زندان حجه افکنده شد و کمابيش دو ماه بعد بر اثر مسموميت درگذشت (سلال و ديگران،
ثوره اليمن الدستوريه، 160؛ قس: فيشر، 576 که مرگ وي را بر اثر «حمل? قلبي» دانسته
است).
مآخذ: زرکلي، خيرالدين، الاعلام، بيروت، 1984م؛ ژولوبوفسکايا، ايلنا، ثوره 26
سبتمبر في‌اليمن، ترجم? قائد محمد طربوش، بيروت، 1982م؛ سعيد، امين، اليمن، قاهره،
1959م؛ سلال، عبداللـه و ديگران، ثوره اليمن الدستوريه، بيروت، 1985م؛ همو و
ديگران، وثائق اولي عن الثوره اليمنيه، صنعا، 1985م؛ صائدي، احمد قائد، حرکه
المعارضه في عهد الامام يحيي‌بن محمد، صنعا، 1983م؛ عفيف، احمدجابر، الحرکه الوطنيه
في اليمن، دمشق، 1982م؛ گراسيموف، اولگ، «ولاده حرکه المعاوضه في شمال يمن»، مجل?
دراسات يمنيه، ترجم? احمد حسن سعيد، شم‍ 8 و 9، صنعا، 1982م؛ لنچافسکي، ژرژ، تاريخ
خاورميانه، ترجم? هادي جزايري، تهران، 1337ش؛ نيز:
Fisher, Sydney Nettleton, The Middle East, A History, London, 1971; Philiby, H.
ST. John, Saudi Arabia, Beirut, 1968.
کاظم برگ‌نيسي
 






/ 440