دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 2

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


اَبْرار، واژه‌اي است عربي به معني نيکان و نيکوکاران که چندين‌بار در قرآ« کريم
آمده و از اين طريق در عرف متوصفه و اهل سير و سلوک نيز راه يافته است.
در قرآن مجيد: برخي از مفسران و نيز بسياري از فرهنگ‌نويسان اين واژه را تنها جمع
بَرّ دانسته‌اند (طبري، 4/142؛ طبرسي، 2/908؛ ابن اثير، 1/116؛ قرطبي، 19/125)، اما
اکثر مفسران آن را جمع برّ و بارّ، هر دو، ياد کرده‌اند (طوسي، 3/92؛ ميبدي،
10/318، 406؛ زمخشري، 1/489؛ فخر رازي، ذيل آي? 193 از سور? آل عمران(. راغب
اصفهاني نيز ابرار را تنها جمع بارّ دانسته است (ص 41). از آنجا که برّ به صيغ?
مفرد 3 بار در قرآن مجيد به کار رفته (طور/52/28؛ مريم/19/14، 32) و بارّ در اين
کتاب مقدس نيامده است، نظر آن گروه از مفسران و فرهنگ‌نويسان که ابرار را تنها جمع
بارّ دانسته است (ص 41). از آنجا که برّ به صيغ? مفرد 3 بار در اين کتاب مقدس
نيامده است، نظر آن گروه از مفسران و فرهنگ‌نويسان که ابرار را تنها جمع برّ دانسته
و جمع بارّ را بَرَرَه شمرده‌اند، استوارتر مي‌‌نمايد.
ابرار 6 بار و در 6 آيه از قرآن کريم تکرار شده است. در 4 آيه از اين آيات (آل
عمران/3/198؛ دهر/76/5؛ انفطار/282/13؛ مطففين/383/22) به تعبيرات گوناگون از ابرار
به عنوان اهل نعيم و بهشت ياد شده و در آيه‌اي (مطففين/83/18) گفته شده است که کتاب
(نام? اعمالِ) ابرار در عليين (به اقوال گوناگون: زير عرش، سدره المنتهي، لوحي از
زبرجد آويخته در زير عرش که اعمال افراد بشر در آن ثبت است، بالاترين طبق? بهشت)
است و نيز در آيه‌اي ديگر (آل عمران/3/193) از بان اولوالالباب (خردمندان) از
پروردگار درخواست مي‌شود که آنان را با ابرار بميراند.
مفسران در تفسير ابرار و ذکر صفات و ويژگيهاي آنان سخنان گوناگون گفته‌اند که به
برخي از آنها در اينجا اشاره مي‌شود: ابرار آنانند که طاعت خداي بزرگ را به تمامي
به جاي آرند و او را از خود خشنود سازند (طبري، 4/142؛ طوسي، 3/85؛ طبرسي، 2/908)،
آنانند که فرايض خدا را به نيکي به جاي آورند و از معاصي و محرّمات بپرهيزند (طبري،
30/56، 64؛ ميبدي، 10/406)، مؤمنانيند که در ايمان خود صادقند و فرمانبردار
پروردگار خويشند (ميبدي، 10/318)، نيکوکارنيند که کارهاي نيک را تنها براي رضاي خدا
انجام مي‌دهند بي‌آنکه اغراض ناپسند را در نظر داشته باشند (طوسي، 10/302)، کسانيد
که حقوق واجب و مستحب را ادا مي‌کنند (طبرسي، 9/616)، آنانند که حق خداي بگزارند و
وفاي نذر کنند (قرطبي، 19/125، به نقل از قتاده)، کسانيد که به خدا و پيامبر او و
روز واپسين ايماني از روي رشد و بصيرت دارند (طباطبايي، 20/213). در برخي از تفاسير
از قول حسن بصري آمده است که ابرار آنانند که مورخُرد را نيازارند (طوسي، 3/85؛
قرطبي، 13/125؛ سيوطي، 2/415). همين روايت را بدين صورت نيز نقل کرده‌اند: «ابرار
آن کساني باشند که مورچه را نيازارند و به هيچ بدي رضا ندهند» (ابوالفتوح رازي،
5/444؛ طبرسي، 10/616). ميبدي در تفسير آي? رَبَّنا فَاغْففِرْلَنا ذُنوبَنا و
کَفِّر عَنّا سَيِّئاتِنا و تَوَفَّنا مَع الاَبرار (آل عمران/3/193)، مراد از
ابرار را انبيا و اوليا دانسته است (2/388). برخي از مفسران در تفسير ابرار روايتي
از رسول اکرم(ص) نقل کرده‌اند، بدين مضمون که ابرار آنانند که به پدران و فرزندان
خود نيکي مي‌کنند (ابن بابويه، 2/69؛ ميبدي، 10/406؛ قرطبي، 19/125؛ سيوطي، 2/415).

به گفت? طبرسي، به اجماع اهل بيت و موافقان و بسياري از مخالفان آنان، در آي? اِنّ
الاَبْراَر يَشْرَبونَ مِنْ کَأسِ کانَ مَزاجُها کافوراً (دهر/76/5) مراد از ابرار
علي و فاطمه و حسن و حسين(ع) است (10/616). ابن شهر آشوب نيز روايتي نزديک به همين
مضمون از امام حسن مجتبي(ع) نقل مي‌کند (2/4). در روايت از رسول اکرم ابرار ياران
علي(ع) معرفي شده‌اند (عياشي، 1/212).
ناگفته نماند که شيخ احمد احسايي نيز در شرح دعاي جامع? کبير (ص 60) ابرار را در
عبارت «عناصر الابرار» شيعيان ائم? اطهار، اعم ار مرسلين و انبيا و اوصيا و صالحان
و فرشتگان، دانسته است.
در تصوّف: ابرار در اصطلاح متصوفه به متوسطان از اهل سلوک گفته شده است که در معرفت
خدا و سير الي اللـه مدارجي را طي کرده باشند (ابن عربي، 2/740؛ روزبهان، 2/353)،
ولي در تعريف اين اصطلاح در آثار متصوفه تفاوتهايي ديده مي‌شود: در برخي از منابع
نسبتاً قديم، ابرار از اولياي خدا و اهل حل و عقد امور عالم شمرده شده‌اند (هجويري،
269؛ انصاري، طبقات الصوفيه، 80). هجويري آنان را فروتر او اوتاد (ه م) به‌شمار
آورده و عد? آنان را 7 تن ياد کرده است. وي مي‌گويد: «سرهنگان درگاه حق، جلّ جلاله،
سيصدند که ايشان را اخيار خوانند و چهل ديگر که ايشان را ابدال خوانند و هفت ديگر
که مرايشان را ابرار خوانند و چهارند که مرايشان را اوتاد خوانند و سه ديگرند که
مرايشان را نقيب خوانند و يکي که ورا قطب خوانند و غوث خوانند...» (ص 269)، اما
خواجه عبداللـه انصاري ظاهراً ابرار را در مرتبه‌اي فروتر از ابدال و اوتاد
مي‌داند. وي مي‌گويد: «مجاهدان با نفس سه‌اند: يکي مي‌کوشد، او از ابرار است و يکي
مي‌ياوَد، او از اوتاد است و سيم باز رسته، او از ابدال است (صدميدان، 22)، انصاري
در جايي ديگر نيز بي‌آنکه از ابدال نامي به ميان آورد، مانند هجويري مقام ابرار را
فروتر از اوتاد ياد مي کند، ولي شماره آنان را 40 تن مي‌داند و مي‌گويد: «اوليا
هميشه سيصد و شصت تن باشند: چهل از ايشان ابرارند و سي اوتادند و ده تن از آنان
نقبايند و سه از آن نجبايند و يکي از ايشان غوث باشد...» (طبقات الصوفيه، همانجا).
وي سپس مي‌افزايد که هرگاه غوث از دنيا برود، يکي از نجبا را به جاي او مي‌نشانند و
به همين ترتيب با حفظ سلسل? مراتب يک تن را از مرتبت فروتر به مرتبت برتر مي
رسانند، چنانکه يکي از اوتاد مي‌شود و سرانجام يک نفر از عام? خلق به مقام اوليا
مي‌رسد (همانجا). ابونصر سرّاج به استناد آيات قرآن کريم ابرار جانشين يکي از اوتاد
مي‌شود و سرانجام يک نفر از عام? خلق به مقام اوليا مي‌رسد (همانجا). ابونصر سرّاج
به استناد آيات قرآن کريم ابرار را فروتر از مقرّبان (روزبهان، 2/366؛ نسفي، 103،
303) و برتر از متّقين دانسته‌اند (روزبهان، 1/130). صوفيه دربار? برتري مقربان
نسبت به ابرار به اين سخن مشهور: «حَسِناتُ الاَبْرارِ سَيِئاتُ الْمُقَرَّبين» ــ
که برخي آن را از احاديث موضوعه و برخي ديگر منسوب به ابوسعيد خرّاز از مشايخ صوفيه
مي‌دانند ــ نيز استناد مي‌کنند (نک‍: فروزانفر، 65). عطار نيشابوري در اين باب از
قول سَرّي سقطي عارف مشهور سخني آورده است که عقيد? صوفيه را در تقدم مقربان بر
ابرار روشن مي‌کند: «دلهاي ابرار معلّق به خاتمت است و دلهاي مقربان معلّق به سابقت
است. معني آن است که حسنات ابرار سيئات مقربان است» (1/281). سخن باخرزي از
نويسندگان متصوف سد? 8ق/14م نيز در اين‌باره مؤيد همين نظر است: «خادم هرچه مي‌کند
لَلّه را مي‌کند و شيخ هرچه مي‌کند باللـه تعالي مي‌کند، شيخ در مقام مقربان است و
خادم در مقام ابرار است» (ص 128). خواجه نصيرالدين طوسي نيز براي نوع انسان از جهت
تقرب به پيشگاه خداي متعال منازل و مقاماتي مي‌شمارد و آن را به چهار مرتبت منحصر
مي‌کند. وي ابرار را در مقام سوم جاي مي‌دهد و در وصف آنان مي‌گويد: «ايشان جماعتي
باشند که به اصلاح عباد و بلاد مشغول باشند و سعي ايشان بر تکميل خلق مقصور» (ص
142). وي دو مقام مقدم بر ابرار را مقام موقنان و محسنان و مقام چهارم را مقام
فايزان يا مخلصان مي‌داند (همانجا).
گروهي از متصوفه که به تفسير قرآ« پرداخته‌اند، ابرار را در آيات قرآني بر مشرب و
ذوق خود تفسير کرده‌اند. روزبهان بقلي مي گويد: ابرار آنانند که خداي تعالي از نعمت
مشاهد? خويش برخوردارشان ساخته و محبت خود را بر دل آنان افکنده است. ابرار از
نهرهاي انوار صفات و مقربان از درياي ذات سيراب مي‌گردند. در شرابِ ابرار از
جويبارهاي انهار مقربان درآميخته‌اند. هرگاه ابرار صرفاً از شراب خاص مقربان
بنوشند، همگي ذوب مي‌شوند. اهل تقوي در جنّتند و ابرار در حضرت. ابرار در مقام
انسند و مقربان در مقام قدس (1/129-130، 2/366).
چنانکه اشاره شد، روزبهان ابرار را از متوسطان اهل سلوک مي‌شمارد و تفاوت آنان را
با عارفان در اين مي‌داند که ابرار در سکر مشاهده مانده از مطالع? حقيقت باز
مي‌مانند، اينان شراب مشاهد? حق را با صحو آغاز مي کنند و با سکر به پايان مي‌برند.
در حالي که عارفان با صحو آغاز مي‌کنند و با سکر به پايان مي‌برند. در حالي که
عارفان با صحو آغاز مي‌کنند و با همان حال به پايان مي رسانند و از رؤيت غرايب
تجلّي ذات و صفات برخوردار مي‌گردند (2/353). در تفسير منسوب به ابن عربي نيز ابرار
نيکبختانيند که از حجاب آثار و افعال بيرون آمده و به حجابهاي صفات محتجب شده‌اند،
بي‌آنکه در آن متوقف بمانند، بلکه آنان در عين بقا در عالم صفات متوجه عين ذاتند
(2/740). در اين تفسير ابرار به دو گروه تقسيم شده‌اند: يک دسته از آنان در زمر?
ابدالند و از خويشتن فاني شده‌اند و گروهي ديگر در مقام محو صفات باقي بر حال
خويشند و به کمال در فناي ذات دست نيافته‌اند (1/243).
ابرار در ادب فارسي علاوه بر معني قرآني و معني خاص صوفيانه، گاه نيز در معني مطلق
و عامّ صوفي و عارف به کار رفته است.
مآخذ: ابن اثير، مبارک بن محمد، النهايه، به کوشش طاهر احمد زاوي و محمود محمد
طناجي، قاهره، 1383ق/1963ن؛ ابن بابويه، محمدبن علي، عيون اخبار الرضا، به کوشش
محمدمهدي خرسان، نجف، 1390ق/1970م؛ ابن شهر آشوب، محمدبن علي، مناقب آل ابي‌طالب،
قم، مطبعه علميه؛ ابن عربي، محيي‌الدين، تفسير القرآن الکريم، به کوشش مصطفي غالب،
بيروت، 1978م؛ ابوالفتوح رازي، حسين بن علي، روج‌الجنان، قم، 1404ق؛ احسايي، احمدبن
زين‌الدين، شرح الزياره الجامعه الکبيره، کرمان، 1355ش؛ انصاري، خواجه عبداللـه، صد
ميدان، به کوشش قاسم انصاري، تهران، 1358ش؛ همو، طبقات الصوفيه، به کوشش عبدالحي
حبيبي، کابل، 1341ش؛ باخرزي، يحيي بن احمد، اورادالاحباب و فصوص الآداب، به کوشش
ايرج افشار، تهران، 1345ش؛ راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن،
به کوشش محمد سيدکيلاني، بيروت، دارالمعرفه؛ روزبهان بقلي، عرائس البيان في حقائق
القرآن، نولکشور، 1301ق؛ زمخشري، محمودبن عمر، الکشاف، بيروت، دارالمعرفه؛ سرّاج
طوسي، ابونصر، اللمع، به کوشش رينولد نيکلسون، ليدن، 1914م؛ سيوطي، تهران، 1392ق؛
طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، به کوشش هاشم رسولي محلاتي و فضل اللـه يزدي
طباطبائي، بيروت، 1408ق/1988م؛ طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، قاهره، 1325ق؛
طوسي، محمدبن حسن، التبيان في تفسير القرآن، به کوشش احمد حبيب قصير العاملي،
بيروت، داراحياء التراث العربي؛ عطار، محمدبن ابراهيم، تذکره الاولياء، به کوشش
رينولد نيکلسون، ليدن، 1905م؛ عيّاشي، محمدبن مسعود، التفسير، به کوشش هاشم رسولي
محلاتي، تهران، 1380ق، فخر رازي، محمدبن عمر، التفسير الکبير، فروزانفر، بديع
الزمان، احاديث مثنوي، تهران، 1361ش؛ قرطبي، محمد ابن احمد، الجامع لاحکام القرآن،
بيروت، 1967م؛ ميبدي، احمدبن محمد، کشف الاسرار وعده الابرار، به کوشش علي‌اصغر
حکمت، تهران، 1361ش؛ نسفي، عزيزالدين بن محمد، کتاب الانسان الکامل، به کوشش ماريان
موله، تهران، 1962م؛ نصيرالدين طوسي، محمدبن محمد، اخلاق ناصري، به کوشش مجتبي
مينوي و عليرضا حيدري، تهران، 1360ش؛ هجويري، علي بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش
د. ژوکوفسکي، لنينگراد، 1936م.
رسول شايسته
 






/ 440