شماره مقاله:592
اَبانِبْنِ اَبي عَيّاش، ابواسماعيل فيروز بصري تابعي (د 138ق/755م)، محدث شيعي در
سد? 2ق/8م. سال مرگ او را حدود 140ق/757م و 128ق/746م نيز دانستهاند (ابن حجر،
تقريب التهذيب، 1/31؛ ذهبي، 1/14).
از تاريخ تولد و ديگر جزئيات زندگي ابن ابي عياش چيز زيادي دانسته نيست، همين
اندازه گفته شده که از موالي عبدالقيس بوده است (بخاري، 2/50). او از برخي از
بنامترين محدثان قديم روايت کرده است، از آن جمله: انس بن مالک (طبري، 2/106)،
سُليم بن قيس هلالي (طوسي، الفهرست، 162)، ابراهيم بن يزيئ نخعي، حسن بصري (د
110ق/728م)ؤ خُلَيدبن عبداللـه عَصَري، ربيعبن لوط، ابوعاليه رُفَيع رياحي، سعيدبن
جُبَير، شهربن حَوْشَب، عطاء بن ابي رباح، مسلم ابن يَسار، مسلم البطين، مُوَرَّقْ
عِجْلي، ابوالصديق ناجي و ابونضر? عبدي (حافظ مزي، 2/19). در اين ميان بيشترين
روايت او از انس ابن مالک است که صحابي و خادم پيامبر بود (ابن عدي، 1/375)، محدثان
بسياري در سد? دوم از ابن ابي عياش حديث شنيده و يا روايت کردهاند که از اين
قرارند: عمربن حفص، يزيدبن عمرو (طبري، همانجا)، عثمان بن عيسي، حمادبن عيسي (طوسي،
همانجا)، ابراهيم بن ابي بکره شامي، ابراهيم بن عبدالحميد بن ذي حمايه، ابواسحاق
ابراهيم بن محمد فزاري، ارطاهبن منذر، بکربن خُنَيس، حارث بن نَبهان، حسين بن ابي
جعفر، حسنبن صالح بن حيّ، حفص ابن جُميع، حفص بن عمر الابار قاضي حلب، حمادبن
سلمه، حمادبن واقد، خليل بن مُره، داوودبن زبرقان، زيدبن خِراش، صالح مُرّي،
طُعمهبن عمرو جعفري، عبادبن عباد مُهلبي، عبدالرحمن بن ثابت بن ثوبان،
عبدالرحيمبن واقد، عمران جُحاده، محمدبن فضل بن عطيّه، معمربن راشد، ابوحنيفه
نعمانبن ثابت، يزيدبن هارون و ابوعاصم عباداني (حافظمزي، 2/20).
با اينهمه رجالشناسان، اعم از شيعي و سني، ابن ابي عياش را توثيق نکردهاند (طوسي،
رجال، 106؛ علام? حلّي، 99؛ حلّي، 414). البته برخي از رجالشناسان متأخر شيعي
مانند حاج ميرزا حسين نوري (3/32) و مامقاني (1/3) کوشيدهاند او را «موثق» نشان
دهند، اما دلايل آنان در اين باب وافي به مقصود نيست. محدثان بنام اهل سنت نيز او
را در مجموع غيرقابل اعتماد دانستهاند (نسائي، 47؛ دارقطني، 285؛ جوزجاني، 102؛
ابن حجر، تهذيب التهذيب، 1/98، به نقل از احمدبن حنبل).
اينکه چرا ابن ابي عياش را از ثقات نشمردهاند، دلايل قطعي نميتوان ارائه داد.
نوري بر اين نظر است که وي به دليل شيعي بودن از سوي مخالفين تضعيف شده (همانجا) و
از متروکين شمرده شده است. اين سخن با ضعيف شمردن ابان در کتب رجالي شيعه سازگار
نيست. بعضي از رجالشناسان اهل سنت، ابن ابي عياش را به اين دليل ضعيف و غيرقابل
اعتماد شمردهاند که در حفظ حديث ضعيف بوده (حافظ مزي، 2/22) و در نقل حديث و
راويان آن دچار فراموشي ميشده است (ذهبي، 1/12). در عين حال ابن ابي عياش از نظر
سلامت عقيده و ايمان و پارسايي مورد تأييد همگان، و بهويژه اهل سنت است. ابن حبان
او را از عابدان و زاهدان دانسته که شبها را به تهجد و روزها را به روزهداري
ميگذرانده است (1/96). همچنين گفته شده که او لباس پاکيزه ميپوشيده و ظاهري
آراسته داشته است. از اينرو سفيان بن عُيينه روايت کرده کا مالک بن دينار ابان را
«طاووس القرّاء» لقب داده است (ابن عدي، 1/374).
شيعي بودن ابان قطعي است، هرچند برخي گفتهاند که او در آغاز شيعه نبوده است
(مازندراني، 2/163). طوسي او را از اصحاب امام علي بن حسين(ع)، امام محمد باقر(ع) و
امام جعفر صادق(ع)، دانسته است (رجال، 83، 106، 152)، در عين حال شگفت مي نمايد که
از آن سه تن حديثي نقل نکرده و يا اگر نقل کرده در کتب روايي شيعي موجود نيست.
بيشترين شهرت ابن ابي عياش در نزد شيعيان، روايت وي از ابوصادق سُلَيم بن قيس
عامري هلالي کوفي است. سُليم از ياران امام علي(ع) بو و در روزگار حجاج بن يوسف
ثقفي (د 95ق/714م) زنده بود. حجاج به دليل شيعي بودن، سُليم را طلب کرد، ولي او
گريخت و در يکي از نواحي فارس به ابان پناهنده شد. هنگامي که سُليم در مخفي گاه خود
در آستان? مرگ قرار گرفت، کتابي را به ايان تسليم کرد که در آن حوادث و رويدادهاي
پس از درگذشت پيامبر آمده بود (علامه حلي، 99) (اين کتاب با عنوان السقيفه ابجد
الشيعه، معروف به کتاب سليم بن قيس کوفي در 1980م در بيروت چاپ شده است). پس از
ابان اين کتاب از طريق محدثاني چون حمادبن عيسي و عثمان بن عيسي (طوسي، الفهرست،
162) و ديگران روايت شده است. به گفت? طوسي ابان گمان کرده بود که سليم بن قيس اين
کتاب را بر امام علي ابن حسين(ع) خوانده و او آن را تأييد کرده است (اختيار...،
321)، اما نکت? قابل توجه اين است که به عقيد? علامه حلي اين کتاب را کسي غير از
ابان روايت نکرده است (ص 99) که البته اين امر ميتواند ناشي از شرايط سخت دوران
حجاج براي شيعيان در عراق و وجود نسخ? انحصاري کتاب باشد. صرفنظر از محتوا، اهميت
ديگر کتاب در آن است که نخستين تأليف شناخته شد? شيعه در مسائل اعتقادي و بهخصوص
عقايد سياسي است (ابن نديم، 275).
مآخذ: ابن حبان، محمدبن احمد، المجروحين، به کوشش محمود ابراهيم زايد، بيروت،
1396ق/1976م؛ ابن حجر عسقلاني، احمدبن علي، تقريب التهذيب، به کوشش عبدالوهاب
عبداللطيف، بيروت، 1395ق/1975م؛ همو، تهذيب التهذيب، حيدرآباد دکن، 1325ق/1907م؛
ابن عدي، عبداللـه، الکامل في ضعفاء الرجال، بيروت، 1405ق/1985م؛ ابن نديم،
الفهرست؛ بخاري، محمدبن اسماعيل، التاريخ الصغير، به کوشش ابراهيم زائد، بيروت،
1406ق/1986م؛ جوزجاني، ابراهيم بن يعقوب، احوال الرجال، به کوشش صبحي البدري،
بيروت، 1405ق/1985م؛ حافظ مزي، يوسف بن عبدالرحمن، تهذيب الکمال في اسماء الرجال،
به کوشش بشار عواد معروف، بيروت، 1404ق/1984م؛ حلي، حسن بن علي، الرجال، تهران،
1342ش؛ دارقطني، علي بن عمر، «الضعفاء و المترئکون»، ذيل کتاب في الضعفاء و
المترئکين. به کوشش عبدالعزيز عزالدين لسيروان، بيروت، 1985م؛ ذهبي، محمدبن احمد،
ميزان الاعتدال، به کوشش علي محمد بجاوي، قاهره، 1382ق/1962م؛ طبري، تاريخ، به کوشش
محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، 1960-1968م؛ طوسي، محمدبن حسن، اختيار معرفه الرجال،
به کوشش ميرداماد استرابادي، قم، 1404ق؛ همو، رجال، به کوشش محمد کاظم الکتبي، نجف،
1380ق/1960م؛ همو، الفهرست، به کوشش محمود راميار، مشهد، 1348ش؛ عقيلي، محمدبن
عمرو، الضعفاء الکبير، به کوشش عبدالمعطي امين قلعچي، بيروت، 1404ق؛ علام? حلي، حسن
يوسف، رجال، قاهره، 1382ق/1962م؛ کليني، محمدبن يعقوب، اصول کافي، به کوشش علياکبر
غفاري، تهران، 1388ق؛ مازندراني، محمدصالحبن احمد، شرح اصول کافي، به کوشش
ابوالحسن شعراني، تهران، 1383ق؛ مامقاني، عبداللـه. تنقيح المقال، نجف، 1351ق؛
نسائي، احمدبن علي، «الضعفاء و المتروکون» ذيل کتاب في الضعفاء و المتروکين به کوشش
عبدالعزيز عزالدين لسيروان، بيروت، 1985م؛ نوري، حسينبن محمدتقي، مستدرک الوسائل،
تهران، 1318-1321ق.
حسين يوسفي اشکوري