شماره مقاله:501
آمُرهاي (لهجه)، يکي از لهجههاي ايراني که در دِه آمُره به آن تکلّم ميشود.
آمُره ده کوچکي است در حدود 30 کيلومتري جنوب شرقي تفرش که از جهت تقسيمات اداري
کشوري از توابع بخش خلجستان شهرستان تفرش در استان مرکزي بهشمار ميرود. براساس
سرشماري آبان 1355، آمره داراي 508 نفر جمعيت و 166 خانوار بوده است (سازمان برنامه
و بودجه، 22/28؛ نيز سازمان جغرافيايي کشور، 1/22).
آمره لهج? ويژهاي دارد که به لهج? آشتيان و تفرش نزديک است و از جهاتي مشخصات
لهجههاي مرکزي ايران و از جهاتي ديگر ويژگيهاي لهجههاي تاتي را دارد. اين لهجه
داراي 8 مصوت (a, ?, e, I, o, ?, u, ü) است، و 23 صامت همانند با صامتهاي فارسي
کنوني دارد. از ويژگيهاي اين لهجه وجود دو جنس مذکر و مؤنث براي اسما، صفات، ضماير
اشار? سوم شخص مفرد، ضمير شخصي سوم شخص مفرد و افعال ماضي در سوم شخص مفرد است.
نشان? مؤنث عموماً a ــ (فتحه) بدون تکيه در پايان کلمه است. مثال: x?xa = خاک؛
ova= آب؛ xv?xa = خواهر؛ zeniya = زن؛ nomaziya = نامزد؛ m?laka = گربه؛ ona = اين،
او (مؤنث)؛ yona = آن، او (مؤنث)، در برابر o/yo اين، آن (مذکر)؛ o ba-ma = او
(مذکر) آمد؛ ona ba-miya = او (مؤنث) آمد. صفات از جهت جنس با موصوف مطابقت ميکند.
مثال espika x?xa = خاک سفيد (مؤنث)، در برابر ?ondar espik = چغندر سفيد (مذکر).
صفات مؤنث با اضافه شدن a بدون تکيه به آخر صورت مذکر، ساخته ميشود. گاهي در اين
مورد بيقاعدگي نيز ديده ميشود، مثال jova = جوان (مذکر)، در برابر jovana (مؤنث).
در اين لهجه دو شمار وجود دارد: مفرد و جمع. نشان? جمع gal – (تکيهدار) است که
براي اسمهاي مذکر و مؤنث هر دو به کار ميرود: merdagal = مردها، asbgal = اسبها
(مذکر)، sügal = سيبها (مؤنث، جمع süa)، zinigal = زنها.
ضماير: ضماير شخصي منفصل داراي دو شمار مفرد و جمع، و داراي دو حالت صرفي صريح و
غير صريح است. حالت صريح هنگامي به کار ميرود که ضمير فاعلِ افعال با عاملِ فعل
ماضي متعدي باشد. در موارد ديگر حالت غيرصريح به کار ميرود. ضماير منفصل اول شخص و
دوم شخص جمع فقط يک حالت دارند:
az = من (در حالت صريح) hama = ما (در هر دو حالت)
m? = من (در حالت غيرصريح)
t? = تو (در حالت صريح) soma = شما (در هر دو حالت)
ta = تو (در حالت غيرصريح)
o/yo=او (مذکر در حالت صريح) ongal=ايشان (در حالت صريح)
ona/yona=او(مؤنثدرحالتصريح) ongal=ايشان(درحالتصريح)
one = او (مذکر و مؤنث در حالت غير صريح)
ongale = ايشان (در حالت غيرصريح)
ضماير شخصي متصل: عبارتند از ?m- (-م)، et- (-ت)، e?- (-ش)، emon- (-مان)، eton- (-
تان)، s?on- (-شان).
ضماير اشاره: o = او (مذکر)، ona = آن (مؤنث)، yo = اين (مذکر)، yona = (مؤنث).
فعل: در آمرهاي، مانند لهجههاي مرکزي ايران، براي فعل دو ماده وجود دارد: ماد?
ماضي و ماد? مضارع. افعال براساس اين دو ماده و به کمک پيشوندهاي فعلي نقشدار
(پيشوندهايي که نقش دستوري دارند) و با پيوستن شناسههاي صرفي به آخر ماد? فعل، و
در مورد افعال متعدي به کمک ضماير شخصي متصل پيش از ماد? فعل، ساخته ميشوند.
پيشوندهاي نقشدار عبارتند از ba- (با گونههاي be- و b?-) و e- (با گون? ed-).
پيشوندِ ba- در ساختن وجه التزامي، امري، ماضي مطلق اخباري و ماضي نقلي اخباري به
کار ميرود. مثال ba?i = رفتي، ba- ru?om = بفروشم، ba?e = برو، ba-?iyay = رفته
است. E در ساختن مضارع اخباري استمراري و ماضي استمراري به کار ميرود. مثال: e-?om
= ميروم، e-?o ميرفت.
شناسههاي صرفي افعال مضارع عبارتند از –?m/-m ( َم)، -I (-ي)، -e ( َد)، -imi ( ــ
يم)، -ite (ــ يد)، -ene ( َند).
فعل ماضي: در آمرهاي تصريف فعل ماضي لازم با متعدي متفاوت است. افعال لازم از ماد?
ماضي با افزودن شناسههاي فعلي زير ساخته ميشود: -?m/-m ( َم)، -I (ــ ي)، ? (=
بدون شناسه)، -imi (ــ يم)، -ite (ــ يد)، -ene ( َند). در مورد سوم شخص مفرد ماضي
لازم، هرگاه فاعل مذکر باشد، همان ماده ماضي به کار ميرود، ولي اگر فاعل مؤنث
باشد، -a به ماد? ماضي افزوده ميشود، ba?i = رفت (مذکر)، ba?iya = رفت (مؤنث).
هرگاه پيشوند نفي يا پيشوندهاي فعلي قاموسي (پيشوندهايي که اختلافي در معني فعل
ايجاد ميکنند) به کار روند، پيشوند نقشدار حذف ميگردد. پيشوندهاي قاموسي مهم
عبارتند از va, ver, dar, ha مثال: na-ma = نيامد، h?-get = گرفت، dar-xut =
خوابيد، ver-get = برگرفت، v?-kard = باز کرد.
فعل ماضي متعدي: از پيشوند فعلي نقشدار (نک: مبحث فعل در همين مقاله) + ضماير
شخصي متصل + ماد? ماضي ساخته ميشود. ضماير شخصي متصل در اينگونه افعال درواقع نقش
شناسههاي فعلي را در افعال لازم برعهده دارند و مبين شخص و شمار هستند. مثال:
ba-m-di = ديدم، ba-?-v?t = گفت. در صورتي که فعل خود پيشوند قاموسي داشته باشد،
پيشوند نقشدار حذف ميگردد: h?-?-d? = داد، h?-?-vand = رها کرد. تفاوتي نيز در
سوم شخص مفرد ميان مذکر و مؤنث وجود ندارد.
ماضي نقلي لازم: از پيشوند نقشدارِ +ba- اسم مفعول (= ماد? ماضي –a/i/e+)+ صرف فعل
اسنادي مضارع اخباري (-m = ام، -y = اي، -y = است (مذکر)، yey = است (مؤنث)، -mi =
ايم، -te = ايد، -ane = اند) ساخته ميشود: b?a?tam = دويدهام، b?a?tey =
دويدهاي، b?a?tey = دويده است (مذکر)، b?a?tiyey = دويده است (مؤنث)، b?a?teymi =
دويدهايم، b?a?teyte = دويدهايد، b?a?tiane = دويدهاند.
ماضي نقلي متعدي: از پيشوند نقشدارِ +ba ضماير متصل شخصي + اسم مفعول + y ساخته
ميشود: ba-m-xorde-y = خوردهام، ba-?-barde-y = برده است و غيره.
ماضي بعيد لازم: از اسم مفعول + صيغههاي ماضي فعل بودن (bi?m = بودم، bi = بودي،
be = بود، bime = بوديم، bite = بوديد، bene = بودند) ساخته ميشود. مثال:
b?a?ti-bi?m = دويده بودم، b?a?ti-bi = دويده بودي، b?a?ti-be دويده بود،
b?a?ti-bime = دويده بوديم، b?a?ti-bite = دويده بوديد b?a?ti-bene = دويده بودند.
ماضي بعيد متعدي: از پيشوند نقشدارِ +ba ضماير شخصي متصل be+ (بود) ساخته ميشود.
مثال: ba-m-barda-be = برده بودم.
ماضي التزامي لازم: از اسم مفعول + صيغههاي مضارع التزامي فعلِ بودن (b?m = باشم،
bi = باشي، bu = باشد، bimi = باشيم، bite = باشيد، bone = باشند) ساخته ميشود.
مثال: b?a?ti-b?m = دويده باشم، b?a?ti-bi = دويده باشي، b?a?ti-bu = دويده باشد،
b?a?ti-bimi = دويده باشيد، b?a?ti-b?ne = دويده باشند.
فعل ماضي شرطي: از اسم مفعول + شناسههاي فعلي ماضي شرطي (-?ne, -t, -mi, ?, -?y,
-?m) ساخته ميشود. مثال: b?a?tiy?m = (اگر) دويده باشم، b?a?tiy?y = دويده باشي،
b?a?ti? = دويده باشد، b?a?ti?ymi = دويده باشيم، b?a?ti?yt = دويده باشيد،
b?a?ti?ne = دويده باشند.
ماد? مضارع مجهول با افزودن ميانوند –I به آخر ماد? مضارع فعل متعدي و ماد? ماضي
مجهول با افزودن ميانوند –i? به آخر ماد? ماضي فعل متعدي ساخته ميشود.
حروف اضافه: je= از، ver-e = پيش، نزد، v? = بار، به، ba?üv-e = زير، به زير، sar-e
= روي، je-dom-e در پي، به دنبالِ بعضي از اين حروف اضافه به صورت مؤخّر نيز به کار
ميروند. حروف اضاف? مقدم و مؤخر نيز در اين لهجه استعمال ميشود: ba tela da = در
شکم.
واژههاي درخور توجه: arsa = (اشک (پهلوي = ars)، a?inja = آرنج، detaka = دختر،
dim = چهره، صورت، engen = ساس، esbajak = شپش، giyo = جان (پهلوي: gy?n)، masdar =
بزرگ (پهلوي، پارتي: mas?dar)، raz = باغ، rovanda = کودک، بچه، ?iya = پدر، tirsa
= تگرگ، vak = قلوه، veru = صاعقه (پهلوي: w?r، فارسي: بير)، vela = گل سرخ، veza =
نارون چتري، xa?ina = تبريزي، کبوده، xorma = عنکبوت، xola = سوراخ، xuya = هبو،
هوو، xv?xa = خواهر.
مآخذ: سازمان برنامه و بودجه، فرهنگ آباديهاي کشور؛ سازمان جغرافيايي کشور، فرهنگ
جغرافيايي ايران، صائب، رضا، گويش آمره، پاياننام? دکتري رشت? زبانشناسي همگاني و
زبانهاي باستاني، تهران، 1357ش، (چاپ نشده)؛ مغدم، م، گويشهاي وفس و آشتيان و تفرش،
تهران، 1318 يزدگردي/1328ش، شم 11؛ نيز:
Iranica.
احمد تفضلي