دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 2

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آمودرياجلد: 2نويسنده: ايرانپور جزني 
 
 
شماره مقاله:513














آمودَرْيا، نام ايرانيِ رود معتبر آسياي مرکزي که 540‘2 کم‍ طول دارد و از
ارتفاعات رشته‌کوههاي هندوکش و فلات پامير سرچشمه مي‌گيرد و پس از عبور از دشت
ترکستان به درياچ? آرال مي‌ريزد.
نامها: نام آمودريا در يوناني باستان اُکْسُس ، در لاتين اُکسوس و در نوشته‌هاي
جغرافيادانان دور? اسلامي جيحون ياد شده است. احتمال دارد نام جيحون از نام گِحون
گرفته شده باشد که در تورات به يکي از انهار بهشت اطلاق شده است. جيحون در دور?
ساسانيان «وِهروذ» يا «بِهرود» ناميده مي‌شد (مارکوارت، 35). بخش اول نام آمودريا
بايد با نام شهر آمل (ه م) که بر کران? آن بنا شده ارتباط داشته باشد. آمل را آمويه
و آموي نيز مي‌گفتند (اکنون نام اين شهر چارجوي است). اين رود نيز به نام آمويه
(مستوفي، 213؛ خواندمير، 4/663) و آموي (نرشخي، 86) ثبت شده است. چان کين به عنوان
نخستين جهانگرد چيني که از حوض? آمودريا بازديد کرده نام آن را کويي ـ شويي ثبت
کرده است. پس از وي اين رود در در منابع چيني به نام کويي ـ شويي، يا وو ـ هو يا پو
ـ تسو آورده شده است. نام يوناني اين رود، بنابر نظر مارکوارت (ص 31) از ريش? فارسي
باستان «وَخْش» به معني «باليدن» گرفته شده و از نظر ريش? لغت با نام جشنِ «وخش
انجام» که به قول بيروني تا سد? 5ق/11م مرسوم بوده، مربوط است. از سوي ديگر از
اسطوره‌هاي باستاني بر مي‌آيد که «وَخش» يا «وخسو» نزد ساکنان سرزمينهاي باختر
(حدود بلخ) و خوارزم به عنوان روح نگهبان آب مورد ستايش بوده است (همو، 32).
استعمال نام جيحون از سده‌هاي ميان? ميلادي يعني از زمان يورش مغولان، از رواج
افتاد و از آن زمان به بعد در منابع مختلف جغرافيايي و تاريخي غالباً آمودريا آورده
شده است. سرزميني که آمودريا در آن جريان دارد، در يوناني باستان «تْرانْس
اُکسانيا» و در منابع فارسي «وَرَزْرود» (يا وَرارود) و در مآخذ عربي «ماوراءالنهر»
يعني آن سوي نهر، ناميده شده است.
مسير و شعب: آمودريا با 540‘2 کم‍ طول به عنوان يکي از دو رود معتبر آسياي مرکزي از
دوره‌هاي باستان حايز اهميت بوده است. اکنون نيز شريان حياتي جمهوريهاي آسياي ميان?
اتحاد شوروي محسوب مي‌شود. بخش اساسي آب آن از شاخه‌هاي چندي که از ارتفاعات
رشته‌کوههاي هندوکش و فلات پامير سرچشمه مي‌گيرند، تأمين مي‌شود. سرچشم? اصلي آن از
يخچالهاي دائميِ وَخجير که در ارتفاعات 900‘4 متري رشته‌کوههاي هندوکش قرار دارند و
در حدود 000‘10 کم‍ 2 وسعت دارند، تغذيه مي‌شود و پس از عبور از دره‌هاي تنگ و
کوهستاني با مسيري شرقي ـ غربي، «وَخان دريا» ناميده است). رود پنج در تمام مسير
خود مرز ميان افغانستان و جمهوريهاي تاجيکستان و ازبکستان را تشکيل مي‌دهد. اين رود
از سمت راست شعب چندي دريافت مي‌کند که مهم‌ترين آنها عبارتند از رودهاي غونْد،
بَرْتَنگ (در گذشته: اَنديجاراغ، همانجا)، يَزغُلام، وَنْچاب (درگذشته: فارغَر،
همانجا) و وخش. قسمت علياي رود وخش به «قزل سو» معروف است. وخش به نوب? خود از سمت
چپ شعبه‌هايي دريافت مي‌کند که مهم‌ترين آنها عبارتند از رودهاي غونْد، بَرْتَنگ
(در گذشته: اَنديجاراغ، همانجا)، يَزغُلام، وَنْچاب (در گذشته: فارغَر، همانجا) و
وخش. قسمت علياي رود وخش به «قزل سو» معروف است. وخش به نوب? خود از سمت چپ
شعبه‌هايي دريافت مي‌کند که مهم‌ترين آنها «مونْخْ سو» و «خين‌گوي» هستند. از
ملتقاي رودهاي پنج و وخش، رودخانه نام آمودريا به خود مي‌گيرد. طول آمودريا از اين
محل تا جايي که به درياچ? آرال مي‌ريزد 415‘1 کم‍ است. بعد از وخش، از سمت راست دو
رود معتبر ديگر به نامهايِ «کافرنِهان» (به املاي روسي: کافرنگان) و «سُرخان دريا»
به آمودريا مي‌ريزند. فاصل? ملتقاي سرخان دريا و آمودريا تا دلتا 175‘1 کم‍ است.
آمودريا از سمت چپ شعبه‌هاي وتراب، ختلاب، کوکُچه و کُنْدُر را دريافت مي‌کند. رود
تاليخان از متفرعات رود کندر است. آمودريا بعد از سرخان دريا شعب? ديگري دريافت
نمي‌کند و رودهاي مرغاب و تجن نيز که در نواحي جنوبي جريان دارند به علت بعد مسافت
و کمي آب به آن نمي‌رسند و در شن‌زارهاي بيابان قره قوم فرو مي‌روند.
آمودريا از ملتقاي رودهاي پنج وخش تا شهر کِرکي چون درياچه‌اي گسترش مي‌يابد و پس
از انحناهايي که در آن به وجود مي‌آيد تا دره ايل چيک به شعبه‌هايي تقسيم مي‌شود و
جزيره‌هاي متعددي ايجاد مي‌کند، عرض رود در اين مسير بين 4 تا 25 کم‍ است. پس از آن
آمودريا با عرض کمتري که بين 5/1 تا 4 کم‍ است تا در? تيوپا مويون پيش مي‌رود و
سرانجام به روستاي تاخياتااس که در ابتداي دلتاي گسترد? آمودريا جاي دارد، مي‌رسد.
دلتاي رودخانه در حدود 000‘70 کم‍ 2 وسعت دارد و آمودريا در آن به شاخه‌هاي چندي که
همواره بستر خود را تغيير مي‌دهند، تقسيم مي‌شود.
در مورد تغيير مسير قسمت مياني و پايين بستر آمودريا نظرات مختلفي ابراز شده است.
به گفت? استرابون آمودريا به درياي خزر مي ريخته است (پاولي، ذيل اکسوس ). بارتولد
عقيده دارد که پس از تسلط مغولان بر اورگنج (گرگانج) و قتل عام مردم آنجا سدي که بر
روي رود بود، شکست و آب به سوي غرب جريان يافت و بدين‌سان رودخانه وارد گودال ساري
قميش شد و پس از آن از طريق اوزبوي تا پايان سد? 10ق/16م به درياي خزر مي‌ريخت
(آبياري در ترکستان، 117). زمين‌شناسان و جغرافيادانان عقيده دارند که از دور?
نوسنگي آمودريا مسير ثابتي داشته و به درياچ? آرال مي‌ريخته است. فقط پذيرفته شده
است که از سد? 7ق/13م تا اواسط سد? 10ق/16م شاخه‌اي از آمودريا با ده درصد آب
رودخانه وارد گودال ساري قميش مي‌شده و در اين محل درياچه‌اي که 8 متر عمق داشته
ايجاد کرده بوده است (GSE, II/406).
اقليم (شرايط آب و هوايي): حوض? آمودريا برحسب وضع پستي و بلندي، داراي دو نظام
متفاوت آب و هوايي است.بخشي از آن که در حقيقت حوض? اصلي آبگير رود است از کوههاي
مرتفعي تشکيل شده و داراي زمستانهاي سرد با بارش زياد (بيش از 000‘1 ميلي‌متر، از
دي تا اواخر فروردين) است که غالباً در ارتفاعات به صورت برف و يخچالها ذخيره
مي‌شوند. متوسط درج? حرارت اين قسمت در دي ْ20- و در تير و مرداد ْ15 است. بخش
ديگر، دشت توران است که منطق? نفوذ اقليم بيابانهاي قزل قوم و قره قوم به‌شمار
مي‌رود. بارش سالانه در اين بيابانها به 100 ميلي‌متر کاهش مي‌يابد. متوسط درج?
حرارت در دي ماه بين صفر تا ْ6- و در تير بين ْ26 تا ْ32 است. دماسنج بر روي شنهاي
بيابان قره قوم گاه ْ79 را نشان مي‌دهد و در ايستگاه هواشناسي تِرْمِذ دماسنج در
فصل تابستان در سايه غالباً ْ50 را نشان مي‌دهد کارگِر، 54).
آب‌شناسي: مقدار آبي که بستر آمودريا از خود عبور مي‌دهد به‌طور متوسط بين 66 تا 72
ميليارد م‍ 3 در سال است. اين رقم در سالهاي خشک ممکن است تا کاهش يابد. باتوجه به
اينکه نزديک به هم? آب آمودريا از ذوب شدن برف ارتفاعات در ماههاي فروردين و
ارديبهشت و ذوب شدن يخچالها در ماههاي تير و مرداد تأمين مي‌شود، مي‌توان براي آن،
دو فصل طغيان در اين ماهها در نظر داشت. در اين دو فصل است که کشاورزي به آب بيش‌تر
نيازمند است. آب رودخانه مقدار قابل معتنابهي مواد معلقه حمل مي‌کند. در قسمت پايين
رودخانه براي هر متر مکعب 3/3 کيلوگرم مواد معلقه اندازه‌گيري شده است. آمودريا در
حوالي کِرکي سالانه 210 ميليون تن مواد معلقه با خود حمل مي‌کند. اين رقم در نوکوس
که نزديک به درياچ? آرال است، به 13 ميليون تن کاهش مي‌يابد. بنابراين تفاوت اين
رقم در فاصل? کِرکي تا نوکوس به شکل رسوبات ته‌نشين مي‌شود که ضخامت آن‌گاه به 20
سانتي‌متر مي‌رسد (کارگِر، 324-325).
آمودريا در قسمتي که در دشت توران جريان دارد، مقدار قابل توجهي از آب خود را بر
اثر تبخير و يا نفوذ در زمين از دست مي‌دهد، به گونه‌اي که سالانه فقط 42 ميليارد
م‍ 3 آن به درياچ? آرال مي‌رسد. قسمت پايين آمودريا در حدود 4 ماه از سال يخ
مي‌بندد. اصطخري مي‌نويسد: «... رود جيحون در زمستان يخ مي‌بندد چنانکه گردون با
بار بر او بگذرد» (ص 238). خواندمير نيز مي‌گويد: «در بعضي از سنوات به فصل شتا آب
آنچنان منجمد مي‌گردد که چند گاه کاروانها بر بالاي آن گذرند و هيچ انديشه ننمايند»
(4/663).
تأسيسات آبرساني و کشتيراني: باتوجه به اينکه فصول طغيان آمودريا دقيقاً در ماههايي
است که مي‌تواند براي کشاورزي بسيار مفيد باشد، از گذشته‌هاي دور به وسيل? حفر
آبراههايي، از اين رود تا حد ممکن استفاده شده است. اصطخري از نهرهاي گاوخواره،
هزار اسب، کردَران، کريه و خيوه نام مي‌برد. به گفت? وي عرض و عمق اين نهرها به
اندازه‌اي بوده که کشتي بر روي آنها عبور مي‌کرده است. وي طول نهر گاوخواره را 6
فرسنگ، عرض آن را 5 گز و عمق آن را 3 گز مي‌داند (صص 236-237). در سده‌هاي بعد
حمداللـه مستوفي نيز از همين نهرها نام مي‌برد و تصريح مي‌کند که کشتي بر روي آنها
عبور مي‌کند (ص 213). اکنون نيز چند کانال آبرساني متفرع از آمودريا داير است و
کانال قره‌قوم از معتبرترين آنهاست که در اطراف شهر کرکي از آمودريا جدا مي‌شود.
اين کانال از راه در? خشکِ کالِف ـ اوزبوي به دلتاي داخلي رودهاي مرغاب و تَجَن وصل
مي‌شود و از آنجا تا کوهپايه‌هاي ترکمنستان پيش مي‌رود. با ايجاد اين کانال در حدود
000‘300 هکتار اراضي جديد به زير کشت رفته و يک خط کشتيراني ميان شهر کرکي و
واحه‌هاي کران? رود مرغاب داير شده است. علاوه بر اين ترتيبي اتخاذ شده است که آب
رودهاي مرغاب و تجن که تاکنون در شنهاي بيابان قره‌قوم به هدر مي‌رفت، در نظام
آبياري ترکمنستان از آن بهره‌برداري شود. ساختمان کامال آبرساني آمودريا ـ بخارا
نيز که در سالهاي آخر ده? ششم سد? 20م به پايان رسيد، آب مورد نياز کشاورزي اراضي
غرب دلتاي داخلي رود زرافشان را تأمين مي‌کند. سدها و تأسيسات آبرساني تا خياتاس که
در دلتاي آمودريا ساخته شده‌اند، نيز ادامه دهند? سنت استفاده از آب آمودريا براي
کشاورزي در اراضي خوارزم و خيوه است. کانال آمودريا ـ قره کل نيز متفرع از
آمودرياست. اين کانالها بر روي هم سالانه معادل 23 تا 25 ميليارد م‍ 3 آب از
آمودريا جدا مي‌کنند که تقريباً برابر ثلث تمام آب رودخانه است و جمعاً 000‘800
هکتار اراضي کشاورزي را مشروب مي‌سازند و براساس پژوهشهاي انجام شده هرگاه از
امکانات بالقو? آمودريا استفاده شود مي‌توان 5/1 تا 4 ميليون هکتار اراضي کشاورزي
را به زير کشت برد (فرانتس، 427).
از آمودريا براي کشتيراني نيز استفاده مي‌شود. تردد کشتيها، به‌ويژه در مناطقي که
در مسير راه‌آهن نيستند، حايز اهميت است. از بنادر معروف آمودريا مي‌توان از
چارجوي، فربر، تورتکول نام برد. از اين بنادر و از مسير وسطاي آمودريا و کانالهاي
متفرع از آن محصولات کشاورزي مانند پنبه، بذر يونجه، پشم و پوست به وسيل? کشتيهاي
کوچک به طرف راه‌آهن عشق‌آباد، و در مسير عکس، محصولات غذايي و صنعتي و ماشين‌آلات
و کودهاي شيميايي و فرآورده‌هاي نفتي حمل مي‌شود. در اطراف دلتاي آمودريا ماهيگيري
و صنايع مربوط به آن اساس معيشت ساکنان منطقه است (ملور، 326).
بوم شناسي انساني: تاجيکها و ازبکها از ديرباز در ارتفاعات بخش بالاي آمودريا ساکن
بوده و به دامداري اشتغال داشته‌اند. در قسمت مياني و پايين رودخانه، ترکمنها عنصر
غالب هستند. قره قالپاقها، تعدادي تاتار و قزاق نيز در بخش مياني و پايين رودخانه
اسکان يافته‌اند (بارتولد، ترکستان نامه، 1/171). عناصر کره‌اي و اسلاوي نيز در
ترکيب جمعيت ساکنان آمودريا به چشم مي‌خورد.
تاريخ: حکومتهاي چندي از سده‌هاي پيش از ميلاد تاکنون در بخشهاي مختلف حوض? آمودريا
فرمانروايي داشته اند. از جمله مي‌توان از حکومت باختري (باکتريايي، بلخي) ـ
يوناني، حکومت سغديان، خوارزميان و نيز حکام بدخشان، طخارستان، خُتَّل يا خُتَّلان
نام برد (همان، 1/175-176).
از گذشته‌هاي دور بر روي آمودريا پلهايي ساخته شده که ارتباط قسمت شرقي و غربي رود
را ممکن ساخته است. علاوه بر پل راه‌آهن که هم‌اکنون داير است، مي‌توان از پلي
نزديک ختلان نام برد. به قول اصطخري «... و آن جايگه پولي (پلي) بر اين آب
ساخته‌اند ميان ختلان و ويشگرد» (ص 233). و نيز بارتولد مي نويسد «... به فاصل? دو
روز راه بالاتر از ليوکند پل سنگي بر وخش قرار داشت که هنوز وجود دارد. از اين پل
تا منک دو روز راه حساب مي کردند» (ترکستان نامه، 1/178). بارتولد در جاي ديگر
يادآور مي‌شود که گرگانج در 618ق/1221م بر هر دو کران? رود يا نهر قرار داشته و دو
بخش مزبور به‌وسيل? پلي به يکديگر مرتبط بودند (آبياري در ترکستان، 117-118).
مآخذ: ابن حوقل، ابوالقاسم محمد، صوره الارض، ترجم? جعفر شعار، تهران، 1345ش؛
اصطخري، ابواسحاق ابراهيم، مسالک و ممالک، به کوشش ايرج افشار. تهران، 1347شگ
بارتولد، و. و.، آبياري در ترکستان، ترجم? کريم کشاورز، تهران، 1350ش؛ همو، ترکستان
نامه، ترجم? کريم کشاورز، تهران، 1352ش، ج 1؛ خواندمير، غياث‌الدين، حبيب السير، به
کوشش محمد دبير سياقي، تهران، 1362ش؛ لسترنج، گ. سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجم? محمود
عرفان، تهران، 1364ش؛ مستوفي، حمداللـه، نزهه القلوب، به کوشش گ. لسترنج، ليدن،
1333ق؛ نرشخي، محمدبن جعفر، تاريخ بخارا، ترجم? ابونصر احمدبن محمد نصر قباوي، به
کوشش محمدتقي مدرس رضوي، 1363ش؛ نيز:
Franz, H. B, Physischie Geographie der Sowjetunion, Leipzig, 1973; Karger,
Adolf, Sowjetunion, Frankfurt, 1978; GSE; Markwart, Josef, Wehrot und Arang,
Untersuchungen zur mytischen und geschichtlichen Laenderkunde von Ostiran,
Leiden, 1938, pp 33-38; Mellor, Roy, Sowjetunion, Berlin, 1966; Pauly.
ايرانپور جزني
 






/ 440