شماره مقاله:621
اُبَّده، از شهرهاي کوچک اندلس در جنوب اسپانيا. اين شهر در ْ38 و َ1 عرض شمالي و
ْ3 و َ22 طول غربي در جنوب شرقي اسپانيا واقع و نام آن به زبان محلي اوبدا ست
(بريتانيکا، X/230 طول شهر را شرقي نوشته است که درست نيست). در تاريخ اسلاميِ
اندلس اين شهر تابع ولايت جَيُان (به اسپانيايي خائن ) در ايالت قُرطبه (کردوبا)
بوده و در فاصل? 20 ميلي شمال شرقي جيان و 7 ميلي شرق بياسه (به اسپانيايي بائسا )
قرار داشته است (ادريسي، 203؛ ابوالفداء، 213). الطنجي در تعليقات التعريف بابن
خلدون فاصل? جيان و ابده را 57 کم نوشته است (ص 119، حاشي? 3).
ابده در نزديکي نهرالکبير بر روي تپههايي به همين نام گسترده شده و کشتزارهاي گندم
و جو فراوان دارد (ادريسي، 203). در ابده نيز مانند بياسه زعفران به عمل ميآيد
(همانجا؛ ابوالفداء، 202). سنگ مَرقشيثاي طلايي يا سنگ نورِ کوههاي ابده در جهان
بيهمتا بوده است (مَقري، 1/142). در ابده تاک چنان زياد است که در آنجا انگور را
تقريباً بهايي نيست. ابده به داشتن اماکن تفريح و رقاصان ماهر معروف بوده است (همو،
3/217).
به نظر ميرسد ابده آبادي کهن ايبريايي بوده و نام آن از دور? پيش به عصر اسلامي
رسيده است و عربها آن نام را با تغييري نگاه داشتهاند (EI2). با وجود اين،
نويسندگان مسلمان آغاز بناي ابده را به عبدالرحمن دوم (اوسط) پسر حکم فرمانرواي
اموي اندلس (207-238ق/822-852م) و ادامه آن را به محمد پسر عبدالرحمن
(238-273ق/852-886م) نسبت داده، آن را شهري اسلامي دانستهاند (ابن اثير، اللباب،
1/23؛ ياقوت، 1/78؛ ابوالفداء، 202). اين شهر را در تأليفات مسلمانان گاه ابده
العرب ناميدهاند (ياقوت، همانجا) تا از شهر ديگري به نام ابده البيره يا ابده فروه
(ابن عذاري، 2/178) باز شناخته شود.
منطق? ابده و جيان در 92ق/711م در مسير نيروهاي طارقبن زياد به طُليطله به دست
آنان افتاد (ابن اثير، الکامل، 4/556-563) و تا 609ق/1212م در تابعيت فرمانروايان
مسلمان بود. از تاريخ ابده در اين مدت آگاهي زياد در دست نيست. اين قدر ميتوان گفت
که سرنوشتش يا جيان پيوسته بود و معروفترين حادث? تاريخي مربوط به اين دو همانا
واقع? آيندهساز العقاب است. در اوايل 609ق لشکر ناصر (595-611ق/1198-1214م) از
آخرين امراي موحدين اندلس (541-668ق/1146-1269م) با نيروهاي متحد صليبي اسپانيا و
اروپا در کوهپاي? تولوسا در سمت ابده درگير شدند (آشباخ، 369). در اين جنگ بيش از
000‘100 مسلمان کشته شدند (آيتي، 178). در روايات مسلمانان اين جنگ را با نام عِقاب
يا ابده و در 15 صفر 609ق/16 ژويه 1212م ياد کرده، آن را از سياهترين روزهاي تاريخ
آن سامان دانستهاند (ابن خلدون، 6/249؛ آشباخ، 369). مسيحيان فاتح به غنيمت سرشاري
در اردوي مسلمانان دست يافتند و توانستند در اندک زماني پس از اين پيروزي دژهاي
چندي را از دست مسلمانان به در آورند که از آن جمله بود شهرهاي بياسه و ابده.
مسيحيان در ابده با باروهاي بلند و سرسختيِ مدافعان، که در انتظار فصل سرما بودند،
روبهرو شدند. بهرغم رخنههاي چندي که در ديوار شهر ايجاد کردند، ارگ شهر و ديگر
جاهاي آن همچنان ايستادگي ميکرد. پس از 13 روز پايداري، با افتادن بعضي جاهاي حصار
به دست نيروهاي مهاجم، مسلمانان از عاقبت کار ترسيدند و با تقديم پيشکش از امراي
مسيحي خواستند که شهر را با ساکنان مسلمان آن آزاد گذارند. پيمانهايي ميان طرفين
بسته شد، چرا که مسيحيان از دشواريهاي گشودن شهر آسوده ميشدند، اما روحانيان مسيحي
تشن? خون مسلمانان به مخالفت با اين پيمان برخاستند و بر آن شدند که شهر بدون قيد و
شرط تسليم شود. تني چند از اميران نيز براي شکستن پيمان بهانه تراشيدند که مسلمانان
پس از گشودن دروازهها به روي مسيحيان، فدي? مقرر را به موقع نپرداختهاند. مسيحيان
بيدرنگ با سنگدلي تمام به جان مسلمانان افتادند. در ابده نزديک به 000‘60 نفر کشته
و به همان تعداد اسير شدند. چون شهر از جمعيت خالي شد هم? خانهها را ويران کردند.
پس از اين خونآشامي، روحانيان مسيحي خشنودي خود را ابراز داشتند. مسيحيان در ابده
به لهو و زيادهروي پرداختند، اما به زودي سيورسات کمياب و بيماري آشکار شد و
هزاران تن از آنان را مرگ در ربود. نيروهاي مسيحي ناگزير شدند به قلع? رَباح
برگردند و پيروزي خود را پيگيري نکنند (حميري، 6؛ آيتي، 179؛ آشباخ، 372-373). جنگ
العقاب نه تنها نيروي ناصر را در اندلس درهم شکست. بلکه سلطنت موحدين در مغرب را
نيز به پايان نزديک کرد. سرزمينهاي مسلمانان يکي پس از ديگري به دست نيروهاي مسيحي
افتاد. از آن ميان قرطبه در 633ق/1236م و اشبيليه در 646ق/1248م سقوط کرد (باسورث،
43). ابده در 631ق/ به دست اسپانياييها افتاد (خوري، 18) و سخنوران آن را نشان سخط
خداوندي بر مردم آن دانستند (مقري، 6/372).
جمعيت اين شهر در 1970م 200‘30 نفر بود (لاروس بزرگ، ذيل ابده). ابده به علت قرار
گرفتن در درهاي پرآب و منطقهاي زيتونخيز، يکي از مراکز توليدکنند? روغن زيتون و
آلات روغنگيري است. کارگاههاي پلاستيکسازي، سفالگري، حصيربافي و آهنگري نيز در
اين شهر احداث شده است (بريتانيکا، ج X). آثار معماري زيادي از عصر نوزايي (رنسانس)
در اين شهر مانده و از اينرو قسمت زيادي از شهر به عنوان ميراث فرهنگي اعلام شده
است. از آن جمله است: کليساهايي به سبک گوتيک مانند کليساي سالوادر که در نيم? سد?
10ق/16م مهندس آندرس باندالبيرا براساس طراحي ديه گوسيلوئه ساخته و در 1556م با يک
نماي کلاسيک تکميل شده است. از ديگر کارهاي اين مهندس کاخ آيونامينتو و بيمارستان
سانتياگو به سبک کلاسيک است (همانجا؛ لاروس بزرگ، همانجا؛ ارسلان، 1/309).
از رجال منتسب به ابده در دور? اسلامي نام چند تن در نوشتههاي تاريخي و
فرهنگنامهاي ياد شده است که از آن جملهاند: ابوالعباس احمدبن البِني الاُبَّدي
(ياقوت، همانجا؛ ابن اثير، اللباب، 1/23)، ابوجعفر احمدبن الحسينبن خلفبن البِنّي
اليَعْمَري الاُبَّدي (ابن خلکان، 6/132)، ابراهيمبن محمدبن ابراهيمبن
عُبَيْدسبن محمود النَّفَري ابدي اصل (ابن خطيب، 1/375) و ابوابراهيم اسماعيلبن
محمدبن يوسف الانصاري الاندلسي الاُبَّدي ملقب به برهانالدين (مقري، 2/15).
مآخذ: آشباخ، يوزف، تاريخ الاندلس في عهد المرابطين والموحدين، ترجم? محمد عبداللـه
عنان، قاهره، 1377ق/1958م، صص 512-516؛ آيتي، محمد ابراهيم، اندلس، تهران، 1363ش،
صص 178-179، 281؛ ابن اثير، عليبن محمد، الکامل، بيروت، 1387ق/1967م، 4/128-129؛
همو، اللباب، بيروت، دارصادر؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن خطيب، محمدبن عبداللـه،
الاِحاطه في اخبار غرناطه، قاهره، 1955م، 1/161، 179، 350؛ ابن خلکان، وفيات
الاعيان، به کوشش محمد محييالدين عبدالحميد، قاهره، 1949م؛ ابن عِذاري، احمدبن
محمد، البيان المُغرِب في اخبار المَغرب، به کوشش راينهارت دوزي، ليدن، 1848-1949م؛
ابوالفداء، تقويم البلدان، ترجم? عبدالمحمد آيتي، تهران، 1349ش؛ ادريسي، محمدبن
محمد، صفه المغرب و ارض السودان و مصر والاندلس، ليدن، 1866م، ص 196؛ ارسلان، امير
شکيب، الحُلل السُندُسيه، بيروت، 1355ق/1936م، 1/116، 128، 180، 205؛ باسورث،
کليفورد ادموند، سلسلههاي اسلامي، ترجم? فريدون بدرهاي، تهران، 1349ش؛ حميري،
عبداللـه ابن عبدالمنعم، الروض المِعطار في خبر الاقطار، به کوشش احسان عباس،
بيروت، 1980م؛ خوري، سليم جبرائيل و سليم ميخائيل شحاده، آثار الادهار، بيروت،
1291ق/1875م؛ الطنجي، محمدبن تاويت، تعليقات التعريف بابن خلدون، قاهره،
1370ق/1951م؛ مَقرّي، احمدبن محمد، نَفْح الطيب، بيروت، 1388ق/1968م، 1/165، 3/519؛
ياقوت، معجم البلدان، به کوشش فرديناند ووستنفلد، لايپزيک 1866-1870م؛ نيز:
Britannica, 1978; EI2; Grand Larousse Encyclopédique.
يوسف رحيملو