شماره مقاله:747
اَبِشه1، شهري از جمهوري چاد، واقع در منطقة استوايى افريقا، در جنوب شهر
واره2 پايتخت سابق سلاطين وَدائى3 و در 650 كيلومتري شمال شرقى فورلامى4
(نجامنا) نزديك مرز سودان غربى و مركز اداري ناحية ودائى با 13 و 49 عرض
شمالى و 20 و 49 طول شرقى. تلفّظهاي ديگر اين نام اَبِشْر5 ( 2 EI) و
اَبِشْر6 و اَبيش ( تقويم البلدان الاسلامية، 69) است. اين شهر در دشتى
پهناور و خشك بنا شده است كه كوههاي منفردي به آن مشرفند ( 2 EI) و
رودخانههاي فصلى جنوب شرقى درياچة چاد آن را سيراب مىكنند .(TA) ابشه در
1850م (1267ق) بنيان گرفت و به عنوان پايتخت سلاطين ودائى (اوآدائى7) به
جاي شهر واره انتخاب شد. اشاعه و رواج گستردة دين اسلام در اين منطقه در
سدة 11ق/17م، با تأسيس سلطنت ودائى در آنجا مقارن بوده است (احمد سعيد،
1/178؛ بروكلمان، 640). ابشه از ابتدا سلطان نشين اسلامى بوده و در آن
روزگار وضع بسيار درخشانى داشته است .(TA) در 1880-1887م (1289- 1305ق) دولت
فرانسه به سرزمينهاي افريقايى چنگ انداخت و با حملات پى در پى خود به
سلطان نشينهاي افريقايى به تدريج آنها را به مستعمرات خود بدل كرد. به
موجب معاهدات 1893 و 1894م (1311ق) بريتانيا، فرانسه و آلمان كه مناطق
پيرامون درياچة چاد را ميان خود تقسيم كردند، سرزمين چاد به فرانسه رسيد (
قوم البلدان الاسلامية، 72). در 1909م (1327ق) ابشه به اشغال فرانسه در چاد
درآمد و در 1912م فرانسه بر كل ناحيه ودائى مسلط شد (احمد سعيد، همانجا) و از
همان سال ابشه به صورت بخشى از مستعمرات فرانسه در چاد درآمد .(TA)
مردم شهر بيشتر از فرقة تيجانيه هستند. بسياري از تجّار «جَلاّبة» سودانى از
امّ دُرمان به اين منطقه آمدند و در اين شهر اقامت گزيدند ( 2 EI). چنانچه
از بعضى مآخذ بر مىآيد اين شهر در دوران شكوفايى، در حدود 30 هزار نفر جمعيت
داشته است كه بر اثر قحطى 1913- 1914م به 5 هزار تن كاهش يافت )، TA) اما
در سالهاي بعد، جمعيت آنجا باز رو به فزونى نهاد، چنانچه در 1957م به 8
هزارتن و در 1962 تا 1968م به 20 هزار تن ( ماير، رسيد و در 1973م به 617
،34نفر افزايش يافت ( بريتانيكا، .(I/17 در ابشه و حومة آن زبانهاي فرانسوي و
عربى و شاخهاي از زبانهاي محلى چاد به نامها مابا8 و تاما9 رواج دارد (
بريتانيكا، .(IV/15 اين شهر از قديم يكى از مراكز مهم فروش برده و بازرگانى
ميان سودان و چاد بوده است ( 2 EI). اكنون داد و ستد اسب و دام، حبوبات،
پنبه، پارچه، پوست، عاج، پَر شترمرغ و قهوه در آن رواج دارد و تجارت گاو و
گوسفند به ويژه گوسفند قره كُل در ناحية ابشه رايج است (همانجا). از ابشه
جادة كاروان روي به بنغازي مىرود كه از صحراي بزرگ از جنوب مىگذرد.
جادهاي ديگر كه راه حجاج نام دارد، از جنوب ابشه تا خرطوم ادامه مىيابد.
خانههاي ابشه آجري و شهر داراي بازار زيبايى است. مركز فرماندهى نظامى آن
با قلعههايى احاطه شده كه داراي بناهاي بزرگ و ايستگاه بىسيم است .(TA)
شهر داراي 5 روستاي بزرگ و يك شهرك اروپايى نشين است كه در 1951م داراي
يك مدرسه فرانسوي - عربى با رئيسى از فرقة تيجانيّه بوده است ( 2 EI). به
علاوه داراي بيمارستان، مركز راديو و فرودگاهى است كه در 60 كيلومتري شمال
ابشه قرار دارد (ماير، .(I/52
مآخذ: احمد سعيد سليمان، تاريخ الدول الاسلامية و معجم الاسرالحاكمة، قاهره،
1969م؛ بروكلمان، كارل، تاريخ الشعوب الاسلامية، و ترجمة نبيه امين فارس و
مُنير بعلبكى، بيروت، 1984م؛ تقويم البلدان الاسلامية، به كوشش انعام الله
خان، كراچى، 1964م؛ نيز:
Britannica; EI 2 ; IA; Meyer; YA. على رفيعى
تايپ مجدد و ن * 1 * ز