دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 2

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابراهيم بن وليدجلد: 2نويسنده: صادق سجادي 
 
 
شماره مقاله:666















اِبْراهيمِ‌بْنِ وَليد، ابواسحاق (خلافت 126-127ق/744-745م) ملقب به مخلوع،
سيزدهمين خليف? اموي. در منابع تاريخي نخستين‌بار از ابراهيم در روزگار خلافت
برادرش يزيدبن وليدبن يزيد معروف به ناقص، ياد شده است. گفته‌اند که يزيد 3 روز پس
از آغاز خلافت، زير فشار قَدَريه که خود به آنان گرايش داشت، ابراهيم را به جانشيني
خود برگزيد (يعقوبي، 2/335؛ ابن عبدربه، 4/465؛ ابن عماد، 1/167) و وي را به حکومت
اردن گماشت (طبري، 2/1834؛ قس: ابن کثير، 10/13). اگرچه طبري (2/1869) و به تبع او
ابن اثير (5/308) نيز اشاره کرده‌اند که يزيد در بستر بيماري و به تشويق قدريه
برادر خود را به جانشيني برگزيد، ولي خليفه‌بن خياط براساس روايتي از علاءبن بُردبن
سنان نوشته است که قَطَن غلام يزيد، هنگامي که خليف? بيمار در بيهوشي بود به‌رغم
مخالفت او، ولايتعهدنام? ابراهيم را از سوي او جعل کرد (2/558). بدين‌سان ابراهيم
پس از مرگ يزيد به خلافت نشست (ذيحج? 126ق/سپتامبر ـ اکتبر 744م)، ولي فقط از بيعت
بخشي از شام که ابن طقطقي (صص 183، 184) آن را بيعتي بي‌اهميت خوانده است، برخوردار
شد (قس: دينوري، 350) و به گفت? طبري برخي او را نه به خلافت پذيرفتند و نه به
امارت (2/1875) و حتي مردم حِمْص آشکارا به مخالفت با او برخاستند (خليفه‌بن خياط،
همانجا). ابراهيم نيز عبدالعزيزبن حجاج‌بن عبدالملک پسرعمّ خود را که به ولايتعهدي
برگزيده بود (دينوري، همانجا) با لشکر شام به محاصر? حمص فرستاد (ابن اثير، 5/321).
از سوي ديگر مروان‌بن محمد (ملقب به حِمار) والي ارمنستان و آذربايجان که در روزگار
خلافت يزيدبن ولد ظاهراً به خونخواهي وليد به حدود شام آمده و از مردم جزيره براي
خود بيعت ستانده بود (خليفه‌بن خياط، 2/564)، پس از آگاهي از مرگ يزيد و خلافت
ابراهيم، باز سر به مخالفت برداشت و قصد هجوم به شام کرد. گرچه مروان ظاهراً به
خونخواهي وليد (طبري، 2/1850) و آزاد ساختن پسران او حَکَم و عثمان که در دمشق
زنداني بودند از اطاعت دولت مرکزي سرپيچيد، ولي آشکار است که وي خود داعي? خلافت
داشت (ابن قتيبه، المعارف، 367، 368). از اين‌رو با اعطاي مال، برخي از قبايل عرب
را با خود همراه و بي‌درنگ آهنگ شام کرد (خليفه‌بن خياط، 2/564). وي نخست به
قِنَّسْرين و به روايتي به حلب (همانجا؛ يعقوبي، 2/337) که در دست بِشْربن وليد
برادر ابراهيم بود تاخت (طبري، 2/1876). در آنجا يزيد ابن عمربن هُبَيره با بني قيس
به مهاجمان پيوست و بِشْر و برادر او مسرور را به مروان تسليم کرد (ابن اثير،
همانجا). آنگاه مروان با لشکر خويش به حمص که در محاصر? عبدالعزيزبن حجاج بود تاخت
و چون به شهر نزديک شد، عبدالعزيز از محاصره دست برداشت و عقب نشست (طبري، 2/1877).
مردم حمص با مروان بيعت کردند و به لشکر او پيوستند و مروان به سوي مرکز خلافت
بيمناک شده بود، به عنوان آخرين راه چاره سليمان‌بن هشام‌بن عبدالملک را با 000‘120
تن به مقابل? مروان فرستاد. سليمان در عين‌الجَرّ با لشکر 000‘80 نفري مروان نخست
کوشيد تا ياران سليمان را از جنگ بازدارد و خواستار آزادي حَکَم و عثمان پسران وليد
شد، ولي سرانجام در 7 صفر 127ق/18 نوامبر 744م کار به جنگي سخت کشيد (يعقوبي،
همانجا) و سليمان شکست خورد و به دمشق گريخت (طبري، همانجا؛ ابن اثير، 5/322).
امراي شکست خورد? ابراهيم در دمشق گرد آمدند و از بيم آنکه حکم و عثمان، پسران
وليد، پس از ازاد شدن به دست مروان، از اميراني که در قتل پدرشان دست داشتند،
انتقام خواهند گرفت، تصميم به قتل آن دو گرفتند. اين مأموريت به عهد? يزيدبن خالدبن
عبداللـه القَسْري نهاده شد و او نيز ابوالاسد، مولاي پدرش را مأمور ساخت تا پسران
وليد را در زندان بکشد (طبري، 2/1878-1879؛ قس: خليفه‌بن خياط، 2/565). در اين ميان
مروان به دير العاليه رسيد و مردم با او بيعت کردند (يعقوبي، همانجا) و خبر ورود او
به شهر، شايع شد. ابراهيم‌بن وليد که به گفت? خليفه‌بن خياط (همانجا)، پيش از آن
براي گردآوري نيرو و ادام? جنگ به باب الجابه رفته، ولي کسي به او نپيوسته بود، به
تدمُر گريخت (ولهاوزن، 376). سليمان‌بن هشام نيز پس از غارت بيت‌المال (طبري،
2/1879) به او پيوست. عبدالعزيزبن حجاج نيز که مستقيماً در قتل وليد دست داشت (ابن
بابه، 270)، به دست مردم خشمناک دمشق (خليفه‌بن خياط، همانجا) و به قولي به دست
موالي وليدبن يزيد افتاد و به قتل رسيد (طبري، 2/1890). به اين ترتيب دوران کوتاه و
نافرجام خلافت ابراهيم‌بن وليد که آن را از 70 روز تا 4 ماه دانسته‌اند (همو،
2/1875؛ ابن بابه، 271؛ يعقوبي، 2/337)، به سر آمد. گفته‌اند که ابراهيم پس از شکست
سليمان در دمشق، از خلافت کناره گرفت (نيم? صفر 127ق/26 نوامبر 744م) و به بيعت با
مروان گردن نهاد (ابن قتيبه، المعارف، 368؛ يعقوبي، همانجا). در حالي که براساس
روايتي تأييد نشده، مروان پس از چيرگي بر دمشق، ابراهيم را به دار آويخت (دينوري،
351؛ مسعودي، مروج، 3/226)، ولي روايات ديگر برآنند که ابراهيم و سليمان اندکي بعد
که مروان رهسپار جزيره شد، امان خواستند و به بيعت با او گردن نهادند (طبري،
2/1892؛ ابن اثير، 5/324) و مروان به‌رغم تشويق يارانش که خواستار قتل و مصادر?
اموال ابراهيم بودند، از اين کار خودداري کرد (صفدي، 6/164). ابراهيم که از اين پس
به مخلوع شهرت يافت (ابن بابه، همانجا)، در سلک ياران وفادار مروان درآمد و در
جنگهاي خليفه با دشمنان شرکت جست (مثلاً: طبري، 2/1893؛ ابن کثير، 10/24). از اين
پس تا 132ق/750م از ابراهيم در منابع چندان ذکري نرفته است. در اين تاريخ، پس از
شکست مروان‌بن محمد در نبرد زاب، ابراهيم را در زمر? کساني که حين گريز در آب رود
غرق شده بودند، يافتند (طبري، 3/41؛ يعقوبي، همانجا؛ و روايتي از مسعودي، مروج،
3/245) و به قولي ابوعون او را در همان جنگ کشت (ابن خلکان، 1/443)، اما ابن اثير
(5/430، 431) به روايت ديگري نيز استناد کرده است که براساس آن ابراهيم (ابن اثير
او را به غلط ابن يزيد ناميده) در آخرين کشتار امويان به دست عبداللـه‌بن علي در
کنار رود ابوفُطْرُس واقع در شام کشته شد.
ابراهيم‌بن وليد را به القابي چون المقتدر باللـه (قلقشندي، 1/161). المُعْتَزّ
باللـه (ديار بکري، 2/322) و المُتَعَزّز باللـه (مسعودي، التنبيه، 290) خوانده و
نقش خاتم او را «تَوَکَّلْتُ عَلَي الحَيّ القَيُّوم» و «ابراهيمُ يَثِقُ باللـه»
(قلقشندي، 1/161؛ سيوطي، 254) نوشته‌اند، اما با توجه به اين نکته که گويا انتخاب
القاب براي خليفگان از روزگار عباسيان رواج يافته است، بعيد نيست القابي که براي
امويان ذکر کرده‌اند، بر ساخت? مورخان بعد باشد. به هر حال خلافت ابراهيم که مقارن
با نابسامانيها و آغاز فروپاشي امويان بود (ابن طقطقي، 183؛ مسعودي، مروج، 3/220)،
از سوي مورخان چندان با اهميت تلقي نشده است و اگرچه طبري نام او را مستقلاً در
شمار خلفاي اموي ذکر کرده، ولي مسعودي از او و برادرش يزيد در يک‌جا سخن رانده است.

دربار? نام مادر ابراهيم نيز ميان نويسندگان اختلاف است. بعضي از مورخان متأخرتر
چون ابن بابه (ص 151) شاه آفريد دختر فيروز ابن يزدگرد را مادر ابراهيم و يزيد
دانسته‌اند، در حاليکه طبري او را در زمر? کنيزان (2/1875) آورده است و يعقوبي
(2/337) او را سُعار، مسعودي (مروج، 3/226) دِبره و برخي نيز نعم (اربلي، 46) و
نعمه و خِشْف (ابن خلکان، 1/443) ناميده‌اند. سيوطي (ص 254) نيز به روايت از ابن
عساکر گفته است که ابراهيم و مروان‌بن حمار هر دو برادر و از يک کنيز، زاده
شده‌اند، اما قلقشندي (1/162) بدون اشاره به برادري آن دو، نام مادر مروان را
لبابه، کنيز ابراهيم‌بن مالک اشتر ذکر کرده است.
ابراهيم‌بن ابي جمعه کاتب ابراهيم بود و ثبت‌بن نعيم الحارثي (الجذامي ؟) رياست
ديوان فلسطين را به عهده داشت (جهشياري، 45). محمدبن ذُؤَيْب فُقَيْمي شاعر، معروف
به العماني، از ستايشگران ابراهيم و از شاعران دربار او بوده است (ابن قتيبه، الشعر
و الشعراء، 2/641، 642).
مآخذ: ابن اثير، الکامل، بيروت، 1402ق/1982م؛ ابن بابه، احمدبن علي، رأس مال
النّديم، نسخ? عکسي کتابخان? مرکزي دانشگاه تهران، شم‍ 175؛ ابن خلکان، وفيات
الاعيان، به کوشش احسان عباس، بيروت، 1398ق/1978م؛ ابن طقطقي، محمدبن علي، تاريخ
فخري، ترجم? وحيد گلپايگاني، تهران، 1360ش؛ ابن عبدربه، احمدبن محمد، عقدالفريد، به
کوشش احمد امن و ديگران، قاهره، 1948م؛ ابن عماد، عبدالحي، شذرات الذهب، قاهره،
1350ق؛ ابن قتيبه، عبداللـه‌بن مسلم، الشعر والشعراء، بيروت، 1964م؛ همو، المعارف،
به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1388ق/1969م؛ ابن کثير، البدايه والنهايه، 1351ق/1932م؛
اربلي، عبدالرحمن، خلاصه الذهب المسبوک، به کوشش مکي سيد جاسم، بغداد، 1964م؛
جهشياري، محمدبن عبوس، الوزراء والکتاب، به کوشش سهيل زکار، دمشق، 1968م؛ ديابکري،
حسين‌بن محمد، تارخ الخميس، قاهره، 1283ق؛ دينوري، ابوحنيفه، اخبار الطوال، به کوشش
محمد محيي‌الدين عبدالحميد، قاهره، 1952م؛ صفدي، خليل‌بن ايبک، الوافي بالوفيات، به
کوسس س. ديدرينگ، بيروت، 1972م؛ طبري، تاريخ، به کوشش يان دخويه، ليدن، 1885-1889م؛
قلقشندي، احمدبن علي، مآثر الانافه، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کويت، 1964م؛
مسعودي، علي‌بن حسين، التنبيه والاشراف، بيروت، دارصعب؛ همو، مروج الذهب، بيروت،
1385ق؛ يعقوبي، احمدبن واضح، تاريخ، بيروت، 1379ق؛ نيز:
Wellhausen, J., The Arab kingdom and its, transl., M. G. Weir, Calcutta, 1927.

صادق سجادي
 






/ 440