دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 2

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابدجلد: 2نويسنده: جعفر سجادي 
 
 
شماره مقاله:610















اَبَدْ، در لغت به معناي هميشه و همواره و بي‌انجام، دهر، دائم، قديم و جاويد و جمع
آن «آباد» و «اُبود» است و به معناي زمان هم آمده است. برخي از اين معاني مدلول
مطابقي واژ? ابد و برخي ديگر مدلول غيرمطابقي و مجازي آن است. ابد و ابدي و ابديت
در اصطلاح داراي مفاهيم گوناگوني است:
مفهوم ديني: اين مفهوم از ديرباز در آرا و عقايد مذهبي، خاصّه در باب زمانيات به
کار مي‌رفته است، چنانکه در آيين مزدايي از زمان بي‌کرانه نام برده مي‌شود و «ميان
زمان و ابديت، تفاوت چندان روشني وجود ندارد» (بوزاني، 1/96-98). فروهران نيز مفهوم
ابدي و ابديت را در خود نهفته دارند (يشتها، 1/562، 590، 599). شهاب‌الدين سهروردي
نيز فروهران را که در برابر جهان مادي از گونه‌اي ابديت برخوردارند، با ارباب انواع
يا ارباب اصنام انطباق داده است (مجموع? مصنّفات، 2/157؛ نيز قطب‌الدين شيرازي،
372). در بسياري از آيينهاي هندي، جز آيين بودايي که ظاهراً گرايشي به ابديت و
موجود ابدي در آن ديده نمي‌شود (قدير، 1/45)، نيز از اين مفهوم سخن رفته و به‌ويژه
ماده را قديم و ابدي مي‌دانند (همو، 1/59). در عهد عتيقو جديد نيز به کرات از مفهوم
ابد و مشتقات آن دربار? خداوند بي‌آغاز و انجام، و ملکوت و پديده‌هايي چون سعادت و
شقاوت ياد شده است (مثلاً: سفر پيدايش، 17: 13، 19؛ 49: 26؛ مزامير، 9:5، 6؛ 45:17؛
دانيال، 4: 3، 34؛ متي، 25: 46، يوحنا، 3: 15؛ 5: 23).
در قرآن مجيد 29 مرتبه واژ? ابد، گاه در مفهوم دنيوي آن يعني هرگز (مثلاً:
نور/24/4؛ احزاب/33/53) و گاه در مفهوم اخروي يعني خارج از زمان و غالباً همراه و
مرادف با «خالد» (مثلاً: نساء/4/57؛ توبه/9/22) به‌کار رفته است.
مفهوم فلسفي و کلامي: مفهوم ابد از جمله مفاهيم کهني است که در فلسف? مابعدالطبيعه
در مواضع گوناگون از آن سخن رفته است. عقول ارسطويي، احياناً متصف به ابديت
بوده‌اند و البته پيداست که «جوهرهاي جاودان» و «انسانهاي ابدي» که ارباب انواع
افلاطوني و مثل او هستند (ارسطو، 65، 347) و نيز «محسوسات ازلي» (ابن رشد، 1/209)
از ابديت برخوردارند. در تمدن اسلامي، در دو مکتب عمد? اشراق و مشّاء با اختلافاتي
که در تعابير دارند، نيز در علم کلام باتوجه به هدف خاص آن، اين مفهوم مورد بحث و
استفاده بوده است. کندي اشياء ابدي را در متن تعريف فلسفه ذکر کرده است: «فلسفه،
علم به اشياء ابدي کلي است» (ص 173). ابن‌سينا نسبت ابديات را به عنوان پديده‌هاي
نامتغير، به زمان، به عنوان پديده‌اي متغيّر، «دهر» مي‌نامد و نسبت ابديات به
ابديات را «سرمد». از اين‌رو، وي ذات حق‌تعالي را سرمدي، عقول و جواهر مجرد را دهري
و متغيرات را زماني دانسته است (تعليقات، 43). شهاب‌الدين سهروردي نيز گذشته از
آنکه زمان را ابدي و ازلي دانسته، فيوضات حق را نيز به دليل ذات او که در
«ابدالآباد بي‌حد و نهايت است» ازلي و ابدي دانسته و اشاره کرده که به همين دليل
اهل سعادت از نعيم ابدي برخوردارند (1/76، 432)؛ ولي غزالي (صص 74، 96، 97، 104،
106)، جهان مادي را ازلي و ابدي نمي‌شمارد، بلکه به عقيد? او فقط ذات خداوند ازلي و
ابدي است. صدرالدين شيرازي (3/165، 172) برحسب دستگاه فلسفي خود، اصالت وجود، ازل و
ابد و ازليات و ابديات را به وجود ارجاع داده و آنها را مراتب و جلوه‌هاي وجود
يکپارچ? ساري در هم? جهان دانسته است. اما در حوز? انديشه‌هاي کلامي: ناصرخسرو
قبادياني پس از اشاره به معناي «خلود» و «ابد» و «ازل»، ابد را به بي‌آخر، و ازل را
به بي‌اول تعبير کرده و گفته است: هرچه ازلي باشد، ابدي است، زيرا ازلي آن باشد که
تغيير و تبديل در او راه نيابد و فنا نپذيرد، پس بقاي آن را پايان نباشد. وي همچنين
جوهر انسان را جوهري ابدي يعني بي‌پايان ــ نه بي‌آغاز ــ دانسته است (رساله در
جواب نود و يک مسئله فلسفي، 580، 582). ابن حزم اندلسي (3/58، 4/83، 84) نيز پس از
بحث در مفهوم ابد و ازل اشاره کرده که عمد? توجه ارباب مذاهب پس از ازليت و ابديت
حق‌تعالي، به ابديت نفوس در بهشت و دوزخ، و عذاب و لذت جاويد است، همچنانکه
شهرستاني نيز ضمن بيان عقايد فرقه‌ها و لذت جاويد است، همچنانکه شهرستاني و نيز ضمن
بيان عقايد فرقه‌ها و مکاتب مختلف، از موجودات ازلي و ابدي از ديدگاه آنان سخن
رانده است (2/142، 147، 148، 150، 151).
مفهوم عرفاني و اشراقي: در بيانات ذوقي عرفا و استدلالات اشراقي مفهوم ابد و ازل و
مشتقات آن فراوان به چشم مي‌خورد. برخي پس از تعريف متداول ابد و ازل، به «محدث» و
«قديم» از همين باب اشاره کرده‌اند (هجويري، 501). صدرالدين قونوي نيز دربار? ابديت
نفوس آدمي و سعادت و شقاوت ابدي سخن رانده است (ص 108). اما قيصري گويد: «ازليّت
آزال و ابديت‌آباد ويژ? وجود الهي است». وي زمان را همچون سهروردي (قطب‌الدين
شيرازي، 405) ابدي و ازلي مي‌داند و مانند بغدادي (3/39-40) بر آنست که زمان مقدار
وجود است نه مقدار حرکت. از همين‌رو ازل آزال و ازل و ابد و دهر و سرمد به نظر او
مراتب وجودند (صص 119، 123، 127). شاه نعمت‌اللـه ولي «عالم اعيان ثابته يا مظهر
اسم اول مطلق و باطن مطلق» و به تعبير ديگر اسماءاللـه را ازلي و ابدي مي‌داند و بر
ان است که تجلي اسماء نامتناهي است، و تجلي جمالي و کمالي حق در نشأت دنيا متناهي و
در نشأت آخرت ابدي است، و اسمائي که ظهور احکام ايشان ابدي است، اسمائي هستند که بر
دار آخرت حاکمند (2/130، 136، 219). شيخ مکي يکي از مفسران محيي‌الدين بن عربي نيز
گويد: معناي سخن شيخ که گويد انسان، نشأت دائم ابدي است، آن است که انسان در نشأت
آخرت، جاويد و ابدي است. وي سپس از قول قيصري مي‌گويد که چون انسان از «روحي قديم»
نشأت گرفته پس ابدي است «و الا تخلف معلول از علت تامّه لازم آيد» (ص 66).
مآخذ: ابن حزم، علي‌بن احمد، الفصل، قاهره، 1317-1321ق؛ ابن رشد، محمدبن احمد،
تفسير مابعدالطبيعه، بيروت، 1938م؛ ابن‌سينا، «شرح خطب? غرّاي ابن‌سينا»، به کوشش
عبداللـه نوراني، معارف، دور? 2، شم‍ 2، 1364ش؛ همو، التعليقات، به کوشش بدوي،
قاهره، 1973م؛ ابن ملکا، هبه‌اللـه بن علي، المعتبر في‌الحکمه، حيدرآباد، 1358ق؛
ارسطو، مابعدالطبيعه، ترجم? شرف‌الدين خراساني، تهران، 1366ش؛ بوزاني، الساندرو،
«انديش? ايراني پيش از اسلام»، تاريخ فلسفه در اسلام، به کوشش م. م. شريف، ترجم?
کامران فاني. تهران، 1362ش؛ سهروردي، يحيي‌بن حبش، مجموع? مصنفات شيخ اشراق، به
کوشش هانري کربن، تهران، 1355ش؛ شاه نعمت‌اللـه ولي، کشف الاسرار، به کوشش هانري
جواد نوربخش، تهران، 1356ش؛ شايگان، داريوش، اديان و مکتبهاي فلسفي هند، تهران،
1346ش؛ شهرستاني، محمدبن عبدالکريم، الملل و النحل، به کوشش عبدالعزيز محمد الوکيل،
قاهره، 1968م؛ شيخ مکي، محمدبن محمد، الجانب الغربي في حل مشکلات الشيخ محيي‌الدين
بن عربي، به کوشش نجيب مايل هروي، تهران، 1364ش؛ صدرالدين شيرازي، محمدبن ابراهيم،
الاسفار، تهران، 1383ق؛ صدرالدين قونوي، محمدبن اسحاق، «تبصره‌المبتدي و تذکره
المنتهي»، به کوشش نجفقلي حبيبي، معارف، س 2، شم‍ 1، 1364ش؛ غزالي، محمدبن محمد،
تهافت الفلاسفه، به کوشش سليمان دنيا، قاهره، 1374ق؛ قدير، س. ا.، «تفکر فلسفي در
هند پيش از اسلام»، تاريخ فلسفه در اسلام، به کوشش م. م. شريف، ترجم? فتح‌اللـه
مجتبايي، تهران، 1362ش؛ قرآن کريم؛ قطب‌الدين شيرازي، شرح حکمه‌الاشراق، تهران،
1315ق؛ قيصري، داودبن محمود، «نهايه البيان»، در رسايل قيصري، به کوشش سيد
جلال‌الدين آشتياني، مشهد، 1357ش؛ کتاب مقدس؛ کندي، يعقوب‌بن اسحاق، رساله الکندي
في حدود الاشياء ورسومها، به کوشش محمد عبدالهادي ابوريده، قاهره، 1369ق؛ ميرداماد،
محمدبن محمد، القبسات، به کوشش مهدي محقق، تهران، 1356ش؛ ناصرخسرو، «رساله در جواب
نود و يک مسئله فلسفي»، ضميم? ديان اشعار، به کوشش مهدي سهيلي، تهران، 1339ش؛
هجويري، علي بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش و. ژوکوفسکي، لنين‌گراد، 1926م؛ يشتها،
ترجم? ابراهيم پورداود، تهران، 1347ش.
سيدجعفر سجادي
 






/ 440