شماره مقاله:841
اِبْنِ اَبى عَصْرون، ابوسعد شرفالدين عبدالله بن ابى السّري محمد ابن
هبة الله على بن المُطَهّر بن على تميمى موصلى دمشقى (429 يا 493-
585ق/1099 يا 1100-1189م)، از بزرگترين فقيهان شافعى و قاضى القضاة دمشق در
سدة 6ق/12م. وي در موصل متولد شد (سُبكى، 7/132؛ ذهبى، 21/125؛
عمادالدين،2/315) و قرآن را نزد ابوالغنائم سُلَمى سَروجى، فقه را از
عبدالله بن قاسم بن شهرزوري، على ابن عمار و ابى محمد بن خلدة (منذري،
118؛ ابن دُبيثى، 221؛ سبكى، همانجا) آموخت و سپس به بغداد رفت و در اين
شهر نيز قرآن را پيش استادانى همچون دَعوان بن على، ابودلف زاهد، وفقه را
از اسعد المِيْهَنى فراگرفت (ابن دبيثى، همانجا؛ ذهبى، 21/126؛ منذري، 118-
119)، آنگاه به واسط رفت سپس به موصل بازگشت و در آنجا به تدريس پرداخت
(523ق/1129م) و سپس مدتى در سِنجار ساكن شد. در 545ق/1150م به حلب رفت و
مورد توجه ملك نورالدين محمود بن زنگى قرار گرفت و همراه وي در 549 به
دمشق رفت و در مدرسه غزاّليه به تدريس پرداخت و سرپرستى اوقاف را بر عهده
گرفت (سبكى، 7/133؛ نعيمى، 1/400). سپس به حلب بازگشت و پس از آن مدتى در
سنجار و حران و جز آن بر مسند قضا نشست و سرانجام در 570ق/ 1174م به دمشق
بازگشت و در اين شهر نيز به امر قضا پرداخت و تا پايان زندگى در همانجا زيست
(سبكى، همانجا).
ابن ابى عصرون در واپسين سالهاي زندگىخويش نابيناشد و فرزندخود محيىالدين
(يانجمالدين) محمد را به جاي خويش نشاند (ابن خلكان، 3/54؛ ابن كثير
12/333). وي پس از مرگ در مدرسهاي كه خود در دمشق بنا كرده بود، به خاك
سپرده شد (ابن خلكان، 3/55؛ نعيمى، 1/401). عمادالدين كاتب اصفهانى (د
597ق/1201م) كه معاصر او بوده، وي را ستوده و از او با عناوينى چون
حجتالاسلام و مفتى عراق و شام ياد كرده است (2/351). ملك نورالدين محمود،
به فتاوي او اعتماد داشت و امور شرعى را به وي سپرد (همو، 2/352) و مدارسى
در شهرهاي حلب، حماة، حمص و بعلبك براي وي ساخت (سبكى، 7/133).
آثار: با اينكه ابن ابى عصرون را نويسندهاي پر كار دانستهاند، امّا بيشتر
آثار وي در دست نيست. اين آثار به نام وي در منابع ياد شده است: 1.
الارشاد فى نصرة المذهب (ابن خلكان، 3/54؛ نعيمى، 1/401) كه ناتمام مانده
است؛ 2. الانتصار لماجرد فى المذهب من الاخبار و الاختيار، در 4 مجلد (نعيمى،
همانجا؛ حاجى خليفه، 1/1174 كه نسخهاي عكسى از آن شامل 4 جزء در قاهره
موجود است (سيّد، 1/287- 288)؛ 3. التنبيه فى معرفة الاحكام (نعيمى، 1/401)؛
4. التيسير فى الخلاف (سبكى، 7/134)؛ 5. الذريعة فى معرفة الشريعة (بغدادي،
ايضاح المكنون، 1/542)؛ 6. رسالة فى نفى قضاء الاعمى و جوازه (همو، هدية
العارفين، 1/457)؛ 7. صفوة المذهب من نهاية المطلب، در 7 جلد، ملخصِ نهاية
المطلب فى دراية المذهبى امام الحرمين جوينى (د 478ق/1085م) كه در اصل
شامل 40 جلد بوده و اكنون نسخههايى از آن موجود است (حاجى خليفه، 2/1990)؛
8. الفرائض (ابن كثير، 12/334)؛ 9. فوائد المهذب (سبكى، همانجا)؛ 10. مآخذ
النّظر (سبكى، 7/134؛ نعيمى، همانجا)؛ 11. المرشد (ابن خلكان، 3/54)؛ 12.
الموافق و المخالف (سبكى، همانجا).
مآخذ: ابن خلكان، وفيات؛ ابن دبيثى، محمد، المختصر، بيروت، 1405ق/ 1985م؛
ابن شحنه، محمد، الدر المنتخب فى تاريخ مملكة حلب، به كوشش عبدالله محمد
درويش، دمشق، 1404ق/1984م؛ ابن كثير، البداية و النهاية، قاهره 1351- 1358ق؛
بغدادي، اسماعيل پاشا، ايضاح المكنون، استانبول، 1945- 1947م؛ همو، هدية
العارفين، استانبول، 1951- 1955م؛ حاجى خليفه، كشف الظنون، استانبول،
1941م؛ ذهبى، شمسالدين محمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش بشار عواد معروف و
محيى هلال السرحان، بيروت، 1404ق/1984م؛ سبكى، عبدالوهاب، طبقات الشافعية
الكبري، به كوشش محمود محمد طناحى و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره،
1383ق/1964م؛ سيّد، فؤاد، فهرس المخطوظات المصورة، قاهره، 1954م؛ عمادالدين
كاتب، محمد، خريدة القصر، دمشق، 1378ق/ 1959م؛ منذري، عبدالعظيم، التكملة،
به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، 1405ق/ 1984م؛ نُعيمى، عبدالقادر، الدراس
فى تاريخ المدارس، به كوشش جعفر الحسنى، دمشق، 1367ق/ 1984م. بخش معارف
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا