شماره مقاله:807
اِبْنِاَبىالرَّبيع، ابوالحسين عُبيداللهبن احمدقُرَشى اُمَوي عثمانى (599
- 688ق/1203-1289م)، نحوي بزرگ اندلسى كه به نياي پنجمش (ابن زبير، 84:
نياي سوم) نسبت يافته است. وي در اِشبيليّه زاده شد و همانجا پرورش يافت
و قرآن و ادب و فقه و حديث را نزد استادان آن ديار كه خود نام آنان را در
البرامج (نك: دنبالة مقاله) برشمرده است، بياموخت: نحو را نزد ابوالحسن
دَبّاج (د 646ق/ 1248م) و ابوعلى شَلَوْبين (د 645ق) خواند و علم قرائات را
نزد محمد ابن ابى هارون تميمى و ابوالقاسم بن بقىّ (د 625ق/1227م)
فراگرفت (همانجا؛ سيوطى، 2/125؛ ابن جزري، 1/485). وي مردي سخت گوشهگير
(ابن زبير، 84) و بسيار تنگدست بود، آنچنانكه استادش شلوبين تعدادي از
نوآموزان اشبيليه را نزد او مىفرستاد تا هم ممّر درآمدي براي او حاصل آيد و
هم در كار تدريس تجربهاي كسب كند. از آن پس، تا 646ق ديگر اطلاعى از او در
دست نيست. در اين سال ابن ابى الربيع پس از يك سال تحمل سختيهايى كه
زاييدة تسلط اسپانياييها بر اشبيليه بود، ناچار شد مانند هزاران مسلمان ديگر
اندلس را ترك گويد.
وي سرانجام در سَبْته1 اقامت گزيد و چون در علم نحو كارآمد شده بود، در آن
شهر به تدريس پرداخت و شهرت بسيار كسب كرد: مَقّري بيشتر با صفت «استاد» از
او ياد مىكند (4/145). ابن زبير نيز اين صفت را به دنبال اسم او افزوده
است (همانجا). سيوطى او را بهترين شاگرد شلوبين دانسته است (همانجا). در
سبته ميان او و مالك بن مُرحَّل (د 699ق/1299م) كه مانند او از اندلس
گريخته و نزد شلوبين و ابن دبّاج درس آموخته بود، بر سر صحت تركيب «كان
ماذا» يا «ماذاكان» مجادلهاي رخ داد (مقري، همانجا) كه گويا به مهاجات
انجاميد. تنها شعري كه از ابن ابى ربيع مىشناسيم. دو بيتى است كه در رد
اين تركيب سروده است. ابن مرحّل نه تنها ابياتى در پاسخ او ساخت، بلكه
در رسالة مسجّعى به سبك نويسندگان اندلس وي را هجو گفت (مقري، همانجا؛ قس:
عمر فروخ، 6/336-337). ظاهراً ابن ابى الربيع تا پايان عمر به كار تدريس
ادامه داده است؛ چند تن از مشاهير نحو و ادب در مغرب، نزد او تلمّذ كردهاند،
از آن جملهاند: ابواسحاق غافقى كه جانشين او در تدريس نحو شد، محمد بن
عبيده اشبيلى (سيوطى، همانجا؛ خوانساري، 5/173) و ديگران (ابن جزري، 1/484)
و همچنين ابوحيان جَيّانى (د 745ق/1344م) و گروهى ديگر از او روايت كردهاند
(همان مآخذ). از ابن ابى الربيع چندين اثر به جاي مانده است كه عبارتند
از:
1. برنامج، كتب «برامج» به اصطلاح اهل مغرب تقريباً همان است كه در شرق
«مشيخه» و گاه «ثبت» يا «معجم» خوانده مىشود و در غرب نيز گاه عنوان
«فهرسة» بر آنها اطلاق كردهاند. مؤلف اين كتابها، فهرست وار، نام كتابهايى
را كه از آغاز خوانده و استادانى را كه نزدشان علم آموخته است بر مىشمارد
و در لابهلاي اين گزارش غالباً اشارات عمدهاي دربارة چگونگى تعليم و تعلم
و نوع كتابهاي مورد توجه هر شهر و مدرسه مىتوان يافت. چندين نمونه از
اينگونه كتابها كه به دست مغربيان تأليف يافته، به جاي مانده است: مانند
برنامج ابن مسعود خشنى، فهرسة ابن خير، برنامج ابن الرُعَينى، فهرسة عياض،
برنامج الوادياشى (اهوانى، جم).
برنامج ابن ابى الربيع به دست خود او فراهم نيامده است، بلكه شاگردش
ابن الشاط سبتى (د 723ق/1323م) آن را از قول استاد تأليف كرده است و شايد
به همين سبب باشد كه برنامج او به وسعت و ارزش كتابهاي مشابه نيست. در
اين كتاب، به نام شيوخ ابنابى الربيع و نام 40 استادش كه وي آنان را
ديده، اشاره رفته است (همو، 110 به بعد؛ ابن ابى الربيع، جم).
2. شرح الجمل، شرحى بر الجمل زجّاجى (د 347ق/958م) كه به قول سيوطى
(همانجا) 10 مجلد بوده است. مُنجَّد به نسخهاي از آن در كتابخانة ابن يوسف
(در مراكش) اشاره كرده است (5/169).
3. الافصاح عن مسائل كتاب الايضاح، شرحى بر الايضاح ابوعلى فارسى (د
337ق/987م) كه در 660ق/1262م تأليف يافته است. حاجى خليفه آن را شرح
الايضاح خوانده است (1/212). دو نسخه از اين كتاب، در كتابخانه كتّانية رباط
موجود است كه در حاشية يكى از آنها، تعليقاتى به خط مؤلف آمده است 547)
I/176, ؛ GAL,S, منجَّد، 5/185، 189).
4. القوانين النحوية، عَلّوش و رِجرانى به نسخهاي از آن در رباط اشاره
مىكنند (1/351). احتمالاً كتاب ملخص النحو يا الملخص فى النحو كه حاجى
خليفه (2/1819) و بغدادي (1/649) ذكر كردهاند و بروكلمان I/547) دو نسخه ازآن
را در اسكوريال نشان داده، همان القوانين است.
5. شرح كتاب سيبويه، از اين اثر كه بغدادي (همانجا) بدان اشاره كرده است،
خبري نداريم.
مآخذ: ابن ابى الربيع، «نص برنامج»، به كوشش عبدالعزيز اهوانى، جامعة،
خطى، 1، 2(1)/252-271؛ ابن جزري، محمد، غاية النهاية فى طبقات القرّاء، به
كوشش برگشترسر، قاهره، 1351ق/1932م؛ ابن زبير، احمد، صلةالصلة، بخش دوم،
نسخة خطى كتابخانة تيموريه، شم 850؛ اهوانى، عبدالعزيز، «كتب برامج العلماء
فى الاندلس»، جامعة، خطى، 1(1)/91 به بعد؛ بغدادي، اسماعيل پاشا، هدية
العارفين، استانبول. 1371ق/1951م؛ حاجى خليفه، كشف الظنون، استانبول،
1342ق/ 1943م؛ خوانساري، محمد باقر موسوي، روضات الجنات، بيروت، 1390ق/
1970م؛ سيوطى، جلالالدين، بغية الوعاة فى طيقات اللغويين و النُحاة، قاهره،
1384ق/1965م؛ عَلُّوش و رِجْراجى، فهرس المخطوطات العربية المحفوظة فى
الخزانة العامة برباط الفتح، رباط، 1378ق/1958م؛ فروّخ، عمر، تاريخ الادب
العربى، بيروت، 1403ق/1983م؛ مقّري، احمد، نفح الطيب من غصن الاندلس
الرطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1387ق/1959م؛ منجَّد، صلاحالدين،
«نوادر المخطوطات فى المغرب»، جامعه، خطى، نيز: S. GAL,
محمد احمد موسوي آل طعمه
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا