دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 2

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آل عصفورجلد: 2نويسنده: حسن يوسفي اشکوري 
 
 
شماره مقاله:438















آلِ عُصْفور، خانداني از علماي روحاني شيعه در بحرين، قَطيف و نواحي جنوب ايران در
سد? 12 و 13ق/18 و 19م. شخصيتهاي بنام اين خاندان، علاوه بر لقب آل عصفور، به ابن
عصفور و يا عصفوري نيز شناخته شده‌اند. نياي اين خاندان عصفوربن احمدبن عبدالحسين
بن عطيه بن شيب? درّازي شاخوري بَحراني است که شرح احوال او دانسته نيست. اينان به
دليل اينکه عمدتاً در درّاز، از روستاهاي بحرين در نزديکي مَنامه، يا در شاخوره، از
روستاهاي همجوار آن، زاده شده و يا زندگي کرده‌اند به درّازي و شاخوري و بحراني نيز
شهرت يافته‌اند.
کساني از آل عصفور که بيش و کم شناخته شده‌اند، اينانند:
1. احمدبن صالح (1075-1124ق/1664-1712م)، فقيه و نويسنده. او در شاخوره زاده شد و
به فراگيري علوم ديني رايج پرداخت. سپس به شيراز آمد و پس از مدتي در جهرم ساکن شد
و در آنجا به امور مذهبي مشغول شد. در کنار کارهاي متداول ديني و اجتماعي، به تأليف
کتاب در موضوعات فقهي و تاريخي همت گماشت. از ميان آثار او الطب الاحمدي به صورت
نسخ? خطي در کتابخان? آيت اللـه مرعشي (در قم) موجود است. فرزندش ابراهيم (د
1125ق/1713م) نيز از عالمان ديني بوده است.
2. احمدبن ابراهيم (1084-1131ق/1673-1718م)، فقيه، متکلم، محقق و نويسنده. وي در
شاخوره به دنيا آمد و در همان‌جا علوم مقدماتي را فرا گرفت و آنگاه نزد استادان
بزرگ آن عصر مراتب عالي فقه و اصول را به پايان رساند و به درج? اجتهاد نايل آمد.
احمد از برجسته‌ترين شاگردان شيخ سليمان ماحوزي است که نزد وي فقه و اصول و حکمت را
آموخت. رياضيات را نزد شيخ محمدبن يوسف بحراني فرا گرفت. تأليفات او نشان مي‌دهد که
در بسياري از دانشهاي روزگار خود مهارت کافي داشته است. او به رغم ديگر عالمان
عصفوري که اخباري بودند و از اين‌رو با حکمت و فلسفه سر ناسازگاري داشتند، به تعقل
گرايش داشت و کتابهايي نيز در زمين? علوم عقلي تأليف کرد. وي علاوه بر تبحر فراوان
در علوم عقلي و نقلي، در فصاحت زبان و بلاغت سخن و حاضرجوابي نيز مشهور بود.
در روزگار او جزاير خليج‌فارس آماج تاخت و تاز اعراب هوله گشت و بحرين نيز از اين
تهاجم وسيع بي‌نصيب نماند. در اين آشوب افراد بسياري کشته شدند و اموال مردم به
غارت رفت و آباديها ويران گرديد. بسياري از مردم، شهر و ديار خود را رها کردند و به
جاهاي ديگر کوچيدند. احمدبن ابراهيم نيز زادگاهش را ترک گفت و به قطيف رفت. هر چند
فرزندش يوسف در بحرين ماند تا اموال پدر و به خصوص کتابخانه‌اش را حفظ کند، اما پس
از چندي هم? آنها به تاراج رفت و نابود شد. او از اين حادث? دردناک بيمار شد و در
قطيف درگذشت. براي او 23 تأليف معتبر بر شمرده‌اند که گويا همگي با کتابخان? وي در
فتن? بحرين از ميان رفته است.
3. يوسف بن احمد (1107-1186ق/1695-1772م)، فقيه، متکلم، رجال‌شناس، محدث، محقق و
نويسنده. از فرزندان احمدبن ابراهيم و از بنام‌ترين شخصيتهاي روحاني و علمي آل
عصفور است. وي از رجال‌شناسان نامور شيعي در سده‌هاي اخير دانسته شده است. زندگي
شخصي و اجتماعي و علمي پرماجراي او تا حدود زيادي روشن است. مستندترين و روشن‌ترين
مأخذ احوال او مقدم? کتاب لؤلؤه البحرين است که خود او نوشته است. براساس اين نوشته
او در شاخور? بحرين زاده شد و در مکتب خانه و نيز نزد پدر خواندن و نوشتن و مقدمات
علوم را آموخت.
هنگامي که پدر يوسف با افراد خانواده‌اش به قطيف رفت، او در شاخوره ماند و پس از
چندي به پدر و خانواده‌اش در قطيف پيوست. وي در آنجا نزد شيخ حسين ماحوزي و شيخ
احمدبن عبداللـه بِلادي و شيخ عبداللـه بن علي به آموختن علوم ديني مشغول شد. پس از
چندي پدرش را از دست داد و ناچار عهده‌دار مخارج سنگين عايل? وي گرديد و اين
مسئوليت که توأم با تنگدستي بود، مانع ادام? تحصيل او شد. در اين زمان به بحرين
بازگشت و پس از چندي به سفر حج رفت و از آنجا بار ديگر به قطيف آمد تا به تحصيل نزد
شيخ حسين ماحوزي ادامه دهد، اما پس از چندي به بحرين رفت. در آنجا نيز به دليل
بحراني بودن اوضاع نتوانست بماند و ناگزير به کرمان سفر کرد و در اين شهر ساکن شد.
سپس به شيراز و پس از مدتي به شهر فسا نقل مکان کرد. او شهر اخير را محيط مساعدي
براي سکونت خود يافت، به‌ويژه که ميرزا محمدعلي حاکم اين شهر با او بر سر مهر بود و
وجود او را گرامي مي‌داشت و حتي از او ماليات نمي‌ستاند. وي براي تأمين نيازهاي
زندگيش به کار کشاورزي پرداخت. پس از چندي خانواده‌اش را به بحرين فرستاد و آسوده
خاطر به کار تدريس و تحقيق و تأليف پرداخت. در چنين شرايط مساعدي او تأليف
مشهورترين کتاب فقهي خود الحدائق الناضره را آغاز کرد و بخشهايي از اين کتاب را
نوشت، اما از بدِ حادثه آشوب خونيني در اين سامان روي داد و اموال مردم به تاراج
رفت و حاکم آنجا کشته شد و مردم پراکنده گشتند. دارايي و کتابهاي شيخ يوسف نيز به
تاراج رفت و او اندوهگين و افسرده عازم اصطهبانات شد. سرانجام به عراق رفت و در
کربلا اقامت گزيد. او در اين شهر به آرامش و امنيت و ثروت دست يافت و تا پايان
زندگي در آنجا زيست و حيات خود را صرف تدريس و تعليم و تحقيق و تأليف کتابهاي فقهي،
روايي و کلامي و عبادت کرد و سرانجام در همين شهر درگذشت و جنازه‌اش با شکوه فراوان
تشييع شد و در کنار تربت امام حسين(ع) به خاک سپردند.
وي از نظر تفکر فقهي، مانند ديگر فقيهان آل عصفور، اخباري بود. برخي گفته‌اند که او
در آغاز گرايش تند به مسلک اخباري داشت و سپس به اعتدال گراييد و حتي اخباريان
افراطي را نکوهش کرد که به آنچه مي‌گويند رفتار نمي‌کنند و با اينکه تقليد را
منکرند، خود ناآگاهانه تقليد را پيشه مي‌سازند (نک‍ : اخباري).
شيخ يوسف بحراني شاگردان متعددي داشت که بسياري از آنان از او اجاز? نقل روايت
گرفتند. يوسف بن احمد حدود 32 کتاب تأليف کرده که برخي از آنها بدين قرار است: الف
ـ الحدائق الناضره في احکام العتره الطاهره. اين کتاب، مشهورترين اثر شيخ يوسف است
که مجموعه‌اي از روايات و اخبار رسيده از امامان شيعي(ع) در ابواب گوناگون فقهي
است. در اين کتاب گرچه نويسنده کوشيده که فقه استدلالي بنويسد، اما به دليل
اخبارگرايي کتابش از استدلال و استحکام لازم عقلي و اصولي برخوردار نيست. در اين
کتاب مؤلف برخي از مباحث فقهي ماندد جهاد را به خاطر اينکه در زمان غيبت امام(ع)
کاربرد ندارد، حذف کرده است. اين کتاب از 1315 تا 1381ق/1897 تا 1961م در 10 جزء در
تبريز و نجف به چاپ رسيده است. ب ـ سلاسل الحديد في تقييد ابن ابي‌الحديد. اين اثر،
نقد شرح نهج‌البلاغه ابن ابي‌الحديد (586-655ق/1190-1257م) دانشمند معتزلي است.
محمد امين سويدي بر اين نقد ردي نوشته و کتاب خود را الصارم الحديد في عُنُق صاحب
سلاسل الحديد ناميده است. ج ـ الدرر النجفيه في الملتقطات اليوسفيه. اين کتاب در
1307 و 1314ق/1889 و 1896م در تهران چاپ شده است. د ـ انيس المسافر و جليس الخواطر.
اين کتاب به صورت «کشکول» است و در 1291ق/1874م در بمبئي و 1381ق/1961م در نجف چاپ
شده است. ه ـ الحقائق الناضره في تتمه الحدائق الناضره. اين کتاب در 1318ق/1900م در
تهران به چاپ رسيده است. و ـ لؤلؤ البحرين في الاجازه لقرتي العين. اين کتاب بارها
در هند و ايران به چاپ رسيده است که از آن ميان چاپ 1296ق/1878م تهران را مي‌توان
نام برد.
4. عبدعلي بن احمد (د 117ق/1763م)، عالم، فقيه و محدث. او از برادر خود شيخ يوسف و
از شيخ حسين ماحوزي اجاز? روايت داشته است. از فتواهاي شگفت او اين بوده است که
برخلاف رأي عموم فقهاي شيعه، معتقد بود تسبيحات اربع? نماز بايد با صداي بلند
خوانده شود. کتاب احياء علوم‌الدين در فقه از اوست.
5. محمدبن احمد (1112-1186ق/1700-1772م)، عالم، فقيه و محدث. او در ماحوز از شهرهاي
بحرين زاده شد. از احوال او همين اندازه دانسته است که در بحرين زيسته و در آن
سامان عهده‌دار امور شرعي و فقهي بوده است و از شيخ حسين ماحوزي اجاز? روايت داشته
است. او تأليفاتي در موضوعهاي گوناگون دارد.
6. احمدبن محمد (د 1221ق/1806م)، فقيه، محدث، شاعر و نويسنده. وي از پدر و برادرش
حسين و عموهايش عبدعلي و شيخ يوسف اجاز? روايت داشته است. شيخ احمد احسايي (ه م)
(1166-1241ق/1752-1825م) از وي اجاز? روايت گرفته است. از او آثاري فقهي به جاي
مانده است.
7. حسين بن محمد (د 1216ق/1801م)، فقيه، محدث، متکلم و شاعر. او علاوه بر پيوستگي
به خاندان علمي آل عصفور، از سوي مادر نيز که دختر شيخ حسين ماحوزي بود، به سلسل?
عالمان دين و فقيهان پيوسته است. از زادگاه و حوادث زندگي و چگونگي تحصيلاتش آگاهي
چنداني در دست نيست، همين قدر مي‌دانيم که نزد عمويش يوسف درس خوانده و در شاخوره
ماندگار بوده و به تدريس و مرجعيت ديني و تحقيق و تأليف اشتغال داشته است. او در
شاخوره درگذشته و گويا توسط يکي از مخالفان عقيدتي خود کشته شده است و از اين‌رو او
را شهيد نيز ناميده‌اند. اينکه در فارسنامه گفته شده است که شيخ حسين در
1290ق/1873م در اصطهبانات فوت کرده و در همان‌جا مدفون شده است، نادرست مي‌نمايد.

او را بزرگ‌ترين فقيه اخباري زمان خود دانسته‌اند. اينکه برخي او را مجدّدِ دين در
آغاز سد? 13ق/پايان سد? 18م دانسته‌اند گوياي موقعيت علمي و فقهي و نقش وي در ترويج
ديانت است. وي بر بيش‌تر دانشهاي متداول روزگار خود احاط? کافي داشته است و تأليفات
متنوع او بر اين حقيقت گواهي مي‌دهد. حوز? درس او بسيار وسيع بوده است. طالبان علوم
ديني از همه‌جا به‌ويژه از قطيف و احساء به حوز? درس او روي مي‌آوردند و از اين‌رو
شاگردان بسياري در اين حوزه پرورش يافتند و خود از عالمان بنام دين شدند.
از ويژگيهاي برجست? او داشتن حافظه‌اي بس نيرومند بود چنانکه مي‌توانست آثار و
کتابهاي گوناگون را از آغاز تا انجام بي‌کم و کاست از بر کند. بارها او را آزمودند
و ديدند که حرف يا کلمه‌اي را از ياد نمي‌برد.
او در پارسايي شهره بود و به‌ويژه در ابراز اخلاص به امام حسين(ع) و شهيدان کربلا
کوشش بسيار داشت و بيش‌تر اوقات در خانه‌اش مجلس سوگواري برگزار مي‌کرد و از خود
اشعار بسياري در رثاي امام حسين(ع) مي‌خواند.
شيخ حسين کتابهاي بسياري در موضوعات مختلف روايي، کلامي و فقهي نوشته است که خود در
اجازه‌اي که به شاگردانش، از جمله به شيخ فرزدق شويکي، نوشته از اکثر آنها نام برده
است. تأليفات او را بيش از 50 دانسته‌اند که جز معدودي از آنها در دست نيست. شيخ
حسين داراي 7 فرزند بوده است که 5 تن آنان از عالمان دين و داراي مناصب فقهي، قضايي
و امامت جمعه و جماعت بودند، از جمله عبداللـه پس از پدر در بحرين امامت جمعه و
جماعت و ديگر امور مذهبي را عهده‌دار بود و حسن پس از مرگ پدر به بوشهر مهاجرت کرد
و در اين شهر ساکن شد و به امور مذهبي مانند قضاوت و امامت جماعت پرداخت و در
1261ق/1845م در همين شهر درگذشت. او در ميان فرزندان شيخ حسين از چهره‌هاي درخشان
است و داراي تأليفاتي است.
8. خلف بن عبدعلي (د 1208ق/1793م)، فقيه، محدث، متکلم، نويسنده و از عالمان اخباري
بود. در بحرين زاده شد و پس از فراگيري علوم به قطيف مهاجرت کرد و در آنجا ساکن شد
سپس به دورق رفت و پس از چندي از آنجا به بوشهر آمد و تا زمان مرگ در اين شهر بود.
او نزد عمويش يوسف درس خواند. خلف به پيروي از انديشه‌هاي اخباريان، تنها سنت
(حديث) را قابل استناد مي‌دانست و معتقد بود که قرآن به دليل اينکه فقط معصومان(ع)
مي‌توانند آن را دريابند، نمي‌تواند مورد استناد باشد. او شرحي مفصل بر بحارالانوار
دارد.
9. خلف بن عبعلي بن حسين، از فقيهان و محدثان و عالمان آل عصفور است. چگونگي احوال
او روشن نيست. همين اندازه گفته شده است که ساکن بوشهر بوده و حدود 80 سال زيسته و
در اين شهر امامت جمعه و جماعت و نيز منصب قضا را به عهده داشته است. او تأليفاتي
در فقه و اصول دارد.
10. سليمان بن عبداللـه، عالم ديني، شاعر، محدث و متکلم. او مدتي ساکن بحرين بود و
پس از آن به شيراز آمد و به امور ديني پرداخت. وي آثاري در اصول عقايد و اشعاري در
مرثيه دارد.
11. خلف بن احمد (ز 1285ق/1868م)، عالم، نويسنده، فقيه و محدث. در بوشهر زاده شد و
پس از آموزشهاي مقدماتي در 1306ق/1888م به نجف مهاجرت کرد و در حوز? علمي? آنجا به
آموختن سطوح عالي دانشهاي متداول آن روزگار پرداخت. او در درس عالمان و فقيهان
بلندپاي? حوز? نجف از جمله آخوند ملا محمد کاظم خراساني شرکت کرد و در 1314ق/1896م
به بوشهر بازگشت. در 1315ق/1897م پس از درگذشت پدرش به جاي وي به امامت جمعه و
جماعت و ديگر امور شرعي پرداخت. او آثاري در فقه و کلام دارد.
12. محمدبن علي از ديگر عالمان آل عصفور است. او در شاخوره داراي منصب قضاوت و
امامت جمعه و جماعات بود و سپس به منامه آمد و در آنجا ساکن شد. او تأليفاتي در فقه
و کلام دارد.
13. محمدبن احمد خطيب، عالم، فقيه و محدث. وي مؤلف کتاب استقلال الاب بالولايه علي
الباکره البالغه في تزويجها است.
14. عبدعلي بن خلف (د 1303ق/1885م)، عالم و محدث. وي ساکن بوشهر بود و در همين شهر
درگذشت. کتاب نحفه الاريب في ابطال العول و التعصيب تأليف اوست. آقابزرگ در الذريعه
گويد که نسخه خطي آن را در کتابخان? محمدعلي خوانساري ديده است.
مآخذ: آقابزرگ، الذريعه، 1/188، 2/102، 3/418، 6/289؛ همو، طبقات اعلام الشيعه في
القرن الثالث عشر، مشهد، 1404ق، صص 86، 106، 107؛ همو، همان، في القرن الرابع عشر)،
ص 701، همو، مصفي المقال في علم الرجال، تهران، 1378ق، ص 505؛ امين، حسن، اعيان
الشيعه، بيروت، 1403ق، 6/140-142؛ اميني، عبدالحسين، شهداء الفضيله، قم، صص
312-318؛ بحراني، علي، انوار البدرين، نجف، 1377ق، صص 192، 216؛ بحراني، يوسف،
لؤلؤه البحرين، به کوشش سيدمحمد صادق بحرالعلوم، قم، صص 1-6، 451-464؛ بغدادي،
اسماعيل پاشا، ايضاح المکنون، استانبول، 1364ق، 1/103، 146؛ همو، هديه العارفين،
تهران، 1387ق، 1/330، 2/569؛ خوانساري، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، 1387ق،
1/330، 2/569؛ خوانساري، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، 1390ق، 8/202-208؛ زرکلي،
خيرالدين، الاعلام، بيروت، 1389ق، 9/286؛ سرکيس، معجم المطبوعات؛ قمي، عباس، فوائد
الرضويه، تهران، 1327ش، صص 713-716؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفين، بيروت، 1376ق،
2/63، 4/104، 5/265، 13/268-296؛ مامقاني، محمدحسن، تنقيح المقال، نجف، 1352ق،
3/334-335؛ مدرس، محمدعلي، ريحانه الادب، تبريز، 1346ش، 8/470-472؛ مشار، چاپي
عربي، صص 103، 305، 314، 342، 361، 425، 745، 765؛ معلم حبيب‌آبادي، محمدعلي، مکارم
الآثار، اصفهان، 1362ش، 1/569-573؛ نوري، ميرزاحسين، مستدرک الوسائل، تهران،
1318-1321ق، 3/287-290، 395.
حسن يوسفي اشکوري
 






/ 440