شماره مقاله:594
اَبانِ بْنِ سَعيد (د 13ق/634م)، از اصحاب پيامبر اسلام(ص). نسبنام? کامل او
بدينگونه است: ابانبن سعيدبن اميه بن عبد شمس بن عبد مناف. چون جد پنجم وي عبد
مناف است، ميتوان او را هم نسب پيامبر داسنت. مادرش صفيّه يا هند، دختر مغيرهبن
عبداللـهبن عمربن مخزوم است (خليفه بن خياط، 1/25؛ ابن حبان، 3/13؛ ابن اثير،
اسدالغابه، 1/35). وي در آغاز از دشمنان سرسخت پيامبر(ص) بود و هنگامي که دو برابر
ديگرش عاص و عبيده در جنگ بدر به دست علي(ع) و زبير کشته شدند، به قصد بازرگاني، از
مکه عازم شام شد. منابع موجود داستان مفصلي از برخورد او با راهبي نصراني آوردهاند
و اشاره ميکنند که اين ملاقات در روح او تأثيري بسزا داشت و شايد به همين دليل بود
که وقتي عثمان از جانب پيامبر براي دعوت قريش به اسلام، به مکه آمد، ابان از وي به
نيکي استقبال کرد. او را بر اسب خود نشاند و به داخل شهر برد و عثمان در پناه او
رسالت خود را به خوبي انجام داد و نزد پيامبر بازگشت. ابان پيش از فتح مکه در فاصل?
دو غزو? حديبيّه (6ق/627م) و خيبر (7ق/628م) اسلام آورد و از جانب پيامبر از شهر
مدينه مأمور سريهاي شد و با غنايمي که از اين سريّه به دست آورد، پس از جنگ خيبر
همراه يارانش به حضور پيامبر رسيد و پس از آن مأمور سريّ? نجد شد (ابن حجر،
1/13-14؛ ابن عبدالبر، 1/62؛ ابن عساکر، 2/127؛ ابن اثير، اسدالغابه، 1/36). در
9ق/630م که پيامبر علاءبن حَضرمي را از عامليت بحرين برکنار کرد، اين مأموريت را به
ابان واگذاشت. وي در مورد چگونگي دريافت صدقات (زکات) و جزيه و سهمي از سود تجارت
خواستار دريافت فرمان شد. پيامبر دستورالعملي به او داد که از هر زن و مرد بالغ
يهودي، نصراني و مجوسي، يک دينار بگيرد و نيز پيامبر نوشت: اسلام را بر مجوسان عرضه
کند و در صورت نپذيرفتن، از آنان جزيه بخواهد (ابن عساکر، 2/127-128). فرمان پيامبر
دربار? گرفتن جزيه از مجوسان بحرين که اهل کتاب نبودند، باعث اعتراض گروهي از عربها
شد که بلاذري ايشان را منافقان عرب ميخواند. ابان پيوسته بر شغل خود باقي بود تا
پس از رحلت پيامبر، عدهاي از عربهاي بحرين (از آن جمله اهل هجر) عصيان کردند و از
پذيرش اسلام سرباز زدند. ابان که وضع را چنين ديد، عزم بازگشت کرد و با 000‘100
درهم وارد مدنه شد و در مقابل اعتراض ابوبکر، صراحتاً اعلام کرد که بعد از پيامبر
عامل هيچ کس نخواهد بود (ابن عساکر، 2/129). وي در ابتدا از بيعت با ابوبکر خودداري
کرد، ولي پس از بيعت علي ابن ابيطالب، او نيز بيعت کرد (ابن اثير، اسدالغابه،
1/36؛ مامقاني، 1/5؛ خويي، 1/154). باتوجه به اين رويداد، اينکه ابوبکر او را به
يمن فرستاده باشد، محل ترديد است (ابن حجر، 1/14؛ ابن عساکر، 2/125).
برحسب روايتي نه چندان روشن که بلاذري آورده، او يکي از 17 نفر قرشي بوده که «به
هنگام ورود اسلام» نوشتن ميدانستهاند (ص 225). همچنين نام وي در زمر? اولين
کاتبان پيامبر آمده است (طبري، 4/1782؛ بلاذري، 226؛ ابن اثير، الکامل، 2/313).
املاي قرآن بر زيدبن علي ثابت را که به فرمان عثمان انجام گرفت، گاه به وي نسبت
ميدهند که اين امر بعيد مينمايد، زيرا بنا بر اقوال متعدد، ابان در زمان ابوبکر و
يا عمر کشته شد (ابن اثير، اسدالغابه، 1/37). دربار? شهادت وي تاريخهاي متعدد ياد
کردهاند: يوم اجنادين (13ق/634م)، مرج الصفر (14ق/635م) و يوم اليرموک (15ق/636م)،
ولي برخي را عقيده بر اين است که او کشته نشده، بلکه در 27ق/648م در خلافت عثمان به
مرگ طبيعي درگذشته است.
مآخذ: آذرنوش، آذرتاش، راههاي نفوذ فارسي در فرهنگ و زبان تازي، تهران، 1354ش؛ ابن
اثير، علي بن محمد، اسدالغابه، تهران، المکتبه الاسلاميه؛ همو، الکامل، بيروت،
1399ق/2/203؛ ابن حبان بستي، محمدبن بحمد، الثقات، حيدرآباد دکن، 1973م؛ ابن حجر
عسقلاني، احمدبن علي، الاصابه، بيروت، 1328ق؛ ابن عبدالبر، محمد، الاستيعاب، به
کوشش علي محمد بجاوي، مصر، مکتبه النهضه، 1/65؛ ابن عساکر، علي ابن حسن، التاريخ
الکبير، به کوشش عبدالقادر افندي، 1330ق؛ بلاذري، احمدبن يحيي، فتوح البلدان، ترجم?
آذرتاش آذرنوش، تهران، 1364ش؛ خليفهبن خياط، الطبقات، به کوشش سهيل زکار، دمشق،
1966م، 1/24؛ خويي، ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، بيروت، 1403ق، 1/155؛ طبري،
تاريخ، به کوشش دخويه، ليدن، 1879-1881م، 3/1542، 1543، 4/2101، 5/2349؛ مامقاني،
محمدحسين، تنقيح المقال، نجف، 1350ق؛ مقريزي، احمدبن علي، امتاع الاسماع، به کوشش
محمود محمد شاکر، قاهره، 1948م، ص 389.
معصومه سالک