آوار، قومى مسلمان، ساكن جمهوري شوروي خودمختار داغستان. نام آوار را قوم
معرولل1 داغستان بر خود نهادهاند و معرولل در زبان محلى به معناي كوهنشين
است. اين قوم كه روسها آنان را آوارتسى2 مىنامند، در بخش اصلى كوهستانهاي
جمهوري شوروي خودمختار داغستان و نوار مورّب عريضى كه سراسر خاك آن را از
شمال خاوري تا غرب در بر گرفته سكنى دارند. گروههايى از قوم آوار در دشت
بويناك3 (بويناق)، حساو - يورت4 و ديگر نواحى سرزمين داغستان به سر مىبرند
و گروهى نيز در خارج از محدودة داغستان در اراضى بيلقان، زاكاتالا5 و جمهوري
خودمختار اوستياي شمالى سكنى گزيدهاند I/49) , 3 .(BSE
تاريخچه: چنين به نظر مىرسد كه اقوام ساكن داغستان تا مدتى دراز تحت
حاكميت دولتى واحد قرار نداشتند (بارتولد، .(III/408 پلينوس اول مورخ سدة نخست
ميلادي به نام قبايلى اشاره مىكند كه بعضى آنها را به آوارها منسوب
دانستهاند. بطلميوس (سدة 2م) از «ساويرها» (سابير) ياد كرده است كه به
آوارها منسوبند (آكينر، .(133 در سدة 4م دولت ساسانى به منظور جلوگيري از نفوذ
اقوام كوچنشين حاكميت خود را به ويژه در دشتهاي داغستان گسترش داد. در
نتيجه آيين مزديسنا تا اندازهاي به مناطق زير فرمان آن دولت رسوخ يافت.
بعضى از فرمانروايان محلى نيز عناوين ايرانى چون تبرسرانشاه و فيلانشاه را
برگزيدند. فيلانشاه عنوان فرمانرواي مملكت سرير بود (مسعودي، 1/189). در
110ق/728م، هشام بن عبدالملك بن مروان خليفه اموي، برادرش مسلمه را به
دربند آلان فرستاد. وي بخشهايى از داغستان را به تصرف آورد و حاكميت اعراب
را بر دربند (باب الابواب) مستقر ساخت (طبري، 9/4092). ابن رسته نام پادشاه
ناحيه سرير داغستان را «آوار» نوشته است: «و ملكهم يسمى آوار» (ص 147).
گرديزي نيز مشابه نظر ابن رسته را ارائه كرده و نوشته است: «ملك ايشان را
آوار خوانند» (ص 594). مينورسكى اين نام را با مردم «آوار» داغستان تطبيق
داده است. وي سرير را نيز نام اصلى اين سرزمين ندانسته، بلكه معتقد است
كه اعراب اين نام را از عنوان «صاحب السرير» گرفتهاند (ص 311). بدين روال
مطالب ابن رسته و گرديزي بسيار نزديكند. بارتولد نام سرير را با آوار يكى
دانسته است .(VIII/541)
ظاهراً اعراب از سدة 2ق/8م ضمن لشكركشى به قفقاز با آوارها تماس يافتهاند.
از آن پس اسلام تا سدة 5ق/11م ميان آوارها ريشه دوانيد و «تانوس6» بعدها
يكى از تختگاههاي آوار شده، به صورت يك مركز تعليمات اسلامى درآمد. در
اوايل سدة 7ق/13م كه مغولان به داغستانيورش بردند، اينمنطقه بخشىاز
منطقة «قزلاوردا» (اردوي زرين) شد. تيمور و توقتمش اواخر سدة 8ق/14م به خاطر
تسلط بر داغستان ستيز كردند كه حاصل آن گسستن خاننشينهاي مستقل از اردوي
زرين شد. از اواخر سدة 6ق/12م تا سدة 13ق/19م سرزمين آوارها را خانها اداره
مىكردند. مركز اين خاننشين، شهر سرير بود كه زمانى تختگاه پادشاهان اين
ناحيه به شمار مىرفت. زمانى تانوس و خونزاك7 نيز از مراكز اين سرزمين
شمرده مىشدند. امّهخان (د 1044ق/1634م) فرمانرواي سرير بسياري از ديگر
قبايل منطقة داغستان را زير فرمان خويش آورد و به تنظيم قوانين سنتى آوار
پرداخت. از سدة 10 و 11ق/16 و 17م خاننشين آوار چندين بار با دولت روسيه
درگير شد و گاه و بيگاه به صورت تحت الحماية آن دولت درمىآمد. سدة12ق/18م
دورانقدرتمندي آوارهابود، زيراسرزمينهاي جار و بيلقان به تابعيت خان آوار در
آمدند و فرمانروايان گرجستان و دربند و قوبا خراجگزار وي شدند. ولى از
1218ق/1803م دولت امپراتوري روسيه خان نشين آوار را بخشى از قلمرو خود
اعلام كرد (همانجا)، اما پيكار مردم اين سرزمين با بيگانگان كاستى نپذيرفت.
در جريان مبارزه با بيگانگان، روحانيون مسلمان نقش عمدهاي ايفا نمودند.
سران فرقة نقشبنديه در ميان مردم آوار از احترام و نفوذي وافر برخوردار بودند.
نفوذ روحانيون مسلمان سبب شد كه در دهههاي 3 تا 6 سدة 19م (1235-1276ق)
خانهايآوار، عرصهرا بهپيشوايانمذهبى واگذارند. سرزمين آوارها از خانات به «امامت»
تغيير نام داد. پيشوايان مذهبى در 1246ق/1830ممردمآوار را بهشورشعليه «بيگانگان،شاهزادگان
و كافران» تشويق كردند. نخستين پيشواي مذهبى كه مقام امامت داشت شخصى به
نام قاضى محمد بود كه روسها او را «قاضى ملا» مىناميدند (بارتولد، .(III/416
در جمادي الاول 1247ق/اكتبر 1832م نيروهاي نظامى روسيه شورشيان را محاصره
كردند و قاضى محمد در اين ماجرا كشته شد. جانشين او حمزه بيگ نيز در
1250ق/1834م به قتل رسيد. سومين پيشواي شورشيان، شيخ شامل مشهور بود كه
عليه روسها به پيكارهاي خونين دست زد. ماجراي پيكارهاي شيخ شامل، شهرتى
فراوان يافته كه در داستانها آمده است. بعدها همين مبارزه منبع الهام لو
تولستوي8 نويسندة روس در خلق داستان مشهور حاجى مراد گرديد. شيخ شامل پس از
چند پيكار سرانجام شكست يافت و به ديگر مناطق روسيه تبعيد شد. در ذيقعدة
1285/ فورية 1869 از الكساندر دوم امپراتور روسيه اجازه يافت تا براي اداي
فريضة حج به مكه برود. شيخ شامل در پايان زندگى معتكف كعبه شد و دو سال
بعد در ذيحجة 1287/ فورية 1871 در شهر مدينه درگذشت (بارتولد، .(II(1)/874 تركان
عثمانى شيخ شامل را «شامل افندي» مىناميدند. وي تا 1275ق/ 1859م رهبري
پيكار مردم آوار با مهاجمان روسى را بر عهده داشت و پس از شكست، حدود 10 سال
از عمر خود را در تبعيد گذراند. از آن پس روسها مجدداً حاكميت خانهاي آوار را
براي مدتى كوتاه در آن سرزمين برقرار كردند (همو، .(III/416-417
شاهزادة روسى، بارياتينسكى1 كوشيد تا با تحكيم موقعيت خوانين و شاهزادگان
آوار، نفوذ پيشوايان مذهبى و سران فرقة نقشبنديه را درهم شكند، ولى اجراي
اين سياست ديري نپاييد. چند سال بعد دولت روسيه از ادامة اين سياست منصرف
شد و در 1278ق/ 1862م حاكميت شاهزادگان آوار را برانداخت (همانجا). در 1280ق/
1863 خان آوار ابراهيم خان تبعيد گرديد (آكينر، .(134 در 1281ق/ 1864م خان
نشين آوار به فرمان امپراتور روسيه ملغى اعلام شد و به صورت يكى از
استانهاي تابع روسيه در آمد I/49) , 3 .(BSEاكنون سرزمين آوار بخشى از جمهوري
شوروي خودمختار داغستان است كه خود بخشى از جمهوري شوروي فدراتيو روسيه به
شمار مىرود.
جمعيت: طبق سرشماري 1959م شماره آوارها جمعاً 270 هزار نفر بود كه 239 هزار
نفر از اين تعداد ساكن داغستان بودند، ولى در 1970م شمار آوارها به 396 هزار
نفر رسيد كه افزايشى معادل 47% داشت (بنيگسن، .(6 در 1979م شمار آوارها به
844 ،482نفر افزايش يافت (آكينر، همانجا). بنيگسن جمعيت آوارها را در اين سال
483 هزار نفر و رشد آن را نسبت به 1970م 22% نوشته است (بنيگسن، همانجا).
آوارها مسلمان و پيرو مذهب شافعيند و آراء صوفيان نقشبنديه در ميان اهالى از
احترام فراوان برخوردار است. كار اكثر آوارها كشاورزي، دامپروري و باغداري
است. عدهاي نيز در صنايع فعاليت دارند I/49) , 3 .(BSEاز صنايع دستى سنتى
رايج در اين ناحيه، نقرهكاري و بافت عباهاي معروف قفقازي است.
زبان: زبان آوارها شاخهاي از گروه زبانهاي شمال شرق قفقاز (ايبري - قفقازي)
است. زبان آوارها به گويشهاي و زير گويشهاي متعدد منقسم شده است كه عمدهترين
آنها دو گويش شمالى و جنوبى است. تمايز ميان اين دو گويش در تفاوتهاي آوايى،
سازهاي2 و واژگانى است. گويش بولماتس3 كه آن را لهجة مشترك آوارها مىنامند،
اساس زبان ادبى آوارها را تشكيل مىدهد. اين لهجه بيشتر با گويش شمالى
آوارها نزديك است، ولى گويش جنوبى نيز در گسترش زبان ادبى آوارها بىتأثير
نبوده است. قوم اندوديدو4 يا اندوتسز5 ساكن داغستان نيز به زبان آوارها گفت
و گو مىكنند. از سدة 9ق/16م كوششهايى صورت گرفت تا زبان آوارها با خط و
كتابت عربى ارائه شود، ولى انتشار اين رسم الخط تنها در نيمة دوم سدة 19 و
اوايل سدة 20م ميسر گرديد. در 1927م رسم الخط آوارها از عربى به لاتين
برگردانده شد، ولى از 1938م رسم الخط روسى جاي آن را گرفت. واژگان زبان
آوار تحت تأثير عنصر عربى، فارسى و تركى است كه به تدريج جاي خود را به
زبان روسى مىدهند. در دوران حكومت شوروي زبان بعضى گروهها به تابعيت
آوارها در آمد كه از آن جمله مىتوان قوم آندويدو و آرچين6 را نام برد. در
سرشماري 1959م نيز اين گروههاي قومى را در زمرة آوارها به شمار آوردند، حال
آنكه از نظر زبانى و قومى تفاوتهايى ميان آنها با آوارها وجود دارد.
مآخذ: ابن رسته، احمد، الاعلاق النفسية، ليدن، 1891م؛ گرديزي، عبدالحى،
تاريخ، به كوشش عبدالحى حبيبى، تهران، 1363ش؛ طبري، محمد، تاريخ، ترجمة
ابوالقاسم پاينده، تهران، 1353ش، ج 9؛ مسعودي، على، مروج الذهب، ترجمة
ابوالقاسم پاينده، تهران، 1344ش؛ مينورسكى، حواشى و تعليقات بر حدود العالم،
ترجمة ميرحسين شاه، كابل، 1343ش؛ نيز:
Akiner, Shirin, Islamic Peoples of the Soviet Unoin, London, 1986; Bartold, V.
V., Sochineniia, Moskva, 1963, vol. II, 1965, vol. III, 1973, vol. VIII;
Benigsen, A. Musulmane v SSSR, Paris, 1983; BSE 3 .
عنايتالله رضا (ز) تايپ مجدد - 13/3/77 (ز) ن 1 - 23/3/77