شمیم ولایت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آنگاه فرمود: اي مردم! خبرهايي به من رسيده و ميدانم كه اجلم نزديك شده است... و من در ميان شما وا ميگذارم آنچه را كه رسولخداصلي الله عليه و آله و سلم در ميان امت بر جاي گذاشت و آن كتاب و عترت او است؛ «أيها الناس إنه بلغني ما بلغني وإنّي أري قد اقترب أجلي... وإني تارك فيكم ما تركه رسولاللّهصلي الله عليه و آله و سلم: كتاب اللّه وعترتي». آنگاه در شمار فضايل خويش فرمود: من دروازه شهر علم و خزانهدار علم رسولخداصلي الله عليه و آله و سلم و وارث آن هستم؛ «أنا باب مدينة العلم وخازن علم رسولاللّهصلي الله عليه و آله و سلم و وارثه»[1].امير مؤمنان(عليهالسلام) در اين خطابه برخي تعبيرهاي رسولاكرمصلي الله عليه و آله و سلم درباره خودش را در نظر داشت؛ پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم به علي(عليهالسلام) فرمود: «أنا مدينة العلم وأنت يا علي بابها»[2]؛ من شهر علمم و تو اي علي دَرِ شهر علم پيامبر هستي. رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم در اين كلام بلند، امير مؤمنان(عليهالسلام) را دَرِ شهر علم رسالت معرفي كرد نه دربان و حاجب آن، و بين اين دو تفاوت بسيار است؛ دربان هم حاجب است و هم محجوب؛ زيرا هم خود حق ورود به حرم ندارد و هم حق ندارد ديگري را به حرم راه بدهد. اما در دو چهره دارد؛ چهرهاي به درون حرم و چهرهاي به بيرون. پس در گرچه حاجب ديگران است، ولي خود محجوب نيست. راهيابي به شهر علم پيامبر، جز از راه علي و اولاد علي(عليهالسلام) ميسور كسي نيست و اگر آنان كسي را راه ندادند و با آنان پيوند نداشت، به درون شهر راه ندارد.پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم در بياني ديگر فرمود: بر روي دَرِ بهشت حلقهاي از ياقوت سرخ است، بر صفحهاي زرّين. هنگامي كه آن حلقه بر صفحه زرين كوفته شود، صدا و طنين آن «يا علي» است؛